eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 🌴 🌴 🌴 _خاطره از در فتح دارید؟ قبل‌ از این‌که آغاز شود جلسه‌ای را با در داشتیم. فرماندهان و هم حضور داشتند. آن‌ها در مورد نداشتن امکانات و مهمات بحث می‌کردند. عصبانی شد و از جای خودش بلند شد و گفت: یعنی چه؟ چه می‌خواهید بگویید؟ یعنی بنشینیم و دشمن بیاید و هر کاری می‌خواهد انجام دهد؟ همه ساکت شدند. گفتند: یادتان رفت امام در ف چه گفت؟ انجام شد. مسیر به سمت نبود. مسیر جایی بود که جاده مواصلاتی به را وصل می‌کرد. قطعا هم آن جاده برای دشمن خیلی اهمیت داشت و لذا دشمن هم عمده قوایش را در آن‌جا متمرکز کرده بود. ما در مرحله اول کنار جاده آسفالته آمدیم. قرار نبود در آن تاریخ عملیات شود. به جلسه رفته بودند و ظاهراً بی‌سیم‌های را شنود کرده بودند. داشت تحرکاتی انجام می‌داد و قصد داشت خودش را به بچسباند. اگر به می‌چسبید، کار خیلی سخت و دشوار می‌شد. ما باید تا جاده آسفالته ۱۰کیلومتر پیاده‌روی می‌کردیم. قطعا اگر در آن شرایط می‌خواستیم بجنگیم موفق نمی‌شدیم و با تلفات سنگینی مواجه می‌شدیم. من ساعت سه بعدازظهر متوجه شدم عملیات است. رفتم از حاجی سرنیزه بگیرم. مسئولیت تخریب را به‌ عهده داشتم. گفت: در این موقعیت از من سرنیزه می‌خواهی؟ او را از خود دشمن بگیر. من همین‌طور که ایستاده بودم گفتم: حاجی بالاخره من باید از میدان مین عبور کنم تا بتوانم از دشمن سرنیزه بگیرم!!! خندید. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 🌴 🌴 🌴 _من شنیدم در یکسری از نیروها سلاح نداشتند!! بله خیلی از بچه‌ها سلاح نداشتند اردیبهشت اوج گرمای جنوب و حداقل دما ۵۰درجه بالای صفر بود. اما خیلی از بچه‌ها قمقمه نداشتند. اگر هم داشتند در ۱۸کیلومتر پیاده‌روی در شب و در گرما عطش پیدا کرده بودند. آن‌هایی هم که قمقمه داشتند، حتما در ۳_۴کیلومتر اولیه آب آن ته کشیده بود. شب اول که ما به جاده رسیدیم یگان‌های سمت چپ و راسته ما که باید عمل می‌کردند نتوانستند خودشان را به جاده برسانند. خیلی‌ها به اصرار داشتند که عقب بیاید اما او آینده را می‌دید. من شب پشت جاده آسفالت بودم که با من تماس گرفت. خدا رحمت کند فرمانده مجروح شده بود. قبل‌ از او فرمانده این گردان بود، که شهید شده بود. من شب عملیات با بودم. با من تماس گرفت و گفت بچه‌های را بردار و به آن طرف جاده برو. می‌دانست وقتی هوا روشن شود آن‌ها بلافاصله پاتک می‌کنند. باتوجه به نبود امکانات و آتش و... امکان از بین رفتن بچه‌ها وجود داشت. بچه‌ها را برداشتیم و آن طرف جاده رفتیم. برای انهدام نیروهای دشمن در یکی دو ساعت اول حدود ۶۰۰_۷۰۰ نیروی را اسیر کردیم. تعدادی تلفات هم به آن‌ها وارد کردیم و پیشروی کردیم. یک‌دفعه دیدیم نزدیک صبح است و کلی در مواضع دشمن جلو رفتیم. ادامه دارد... ✿❯──「🌴」──❮✿ 🆔️ @javid_neshan ✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 🍀 🍀 🍀 _در طول جنگ هم بعضی از مواقع عدم آموزش کافی باعث ضربه خوردن به نیروها و لشکرها می‌شد. ما در طول جنگ و تمام دوران‌ها آموزش داشتیم اما بالاخره بچه بسیجی است دیگر. در هر مانوری بچه بسیجی شرکت می‌کرد، اما چون مانور بود قضیه را جدی نمی‌گرفت، اما وقتی دشمن مقابلش بود قضیه فرق می‌کرد. آموزش همیشه وجود داشت. از افراد متخصص استفاده می‌کردیم. همین که با اسیر شد استاد آموزش بود و تخصص داشت. آموزش می‌داد. این‌ها آدم‌هایی بودند که تخصصشان این بود. ما ضعف آموزش آن‌چنانی نداشتیم، اما خب بچه بسیجی‌ها هم بازیگوش بودند. البته ضعف‌هایی هم داشتیم. مثلاً با چند تن از دوستان بحث بود که بین فلان عملیات با چند عملیات بعدش چقدر تفاوت بود. خیلی تفاوت وجود داشت. را در نظر بگیرید، شناسایی و آموزش آن خیلی راحت‌تر بود. ما در آن‌جا می‌رفتیم پشت دشمن را شناسایی می‌کردیم و افراد آن‌ها را تک‌تک می‌شمردیم. اما همین دشمن در کاری می‌کند که همه نیروها گرفتار می‌شوند. در جاده‌ی بعضی جاها ۱/۵ تا ۱ متر بالاتر از سطح زمین است. دشمن کنار آن هم خاک‌ریز می‌زند تا ما تردد ماشین‌هایش را نبینیم. اما خود این باعث شد که بچه‌ها به این بچسبند و دمار را دربیاورند. ادامه دارد... ╭═━⊰*🍀*⊱━═╮  🆔️ @javid_neshan   ╰═━⊰*🍀*⊱━═╯