🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_23 🌴
_خاطره از #حاجاحمد در فتح #خرمشهر دارید؟
قبل از اینکه #عملیات_بیتالمقدس آغاز شود جلسهای را با #حاجاحمد در #قرارگاه_کربلا داشتیم. فرماندهان #ارتش و #سپاه هم حضور داشتند. آنها در مورد نداشتن امکانات و مهمات بحث میکردند. #حاجاحمد عصبانی شد و از جای خودش بلند شد و گفت:
یعنی چه؟ چه میخواهید بگویید؟ یعنی بنشینیم و دشمن بیاید و هر کاری میخواهد انجام دهد؟
همه ساکت شدند. گفتند: یادتان رفت امام در ف#تحالمبین چه گفت؟
#عملیات_بیتالمقدس انجام شد. مسیر #حاجاحمد به سمت #خرمشهر نبود. مسیر #حاجاحمد جایی بود که جاده مواصلاتی #عراق به #خرمشهر را وصل میکرد. قطعا هم آن جاده برای دشمن خیلی اهمیت داشت و لذا دشمن هم عمده قوایش را در آنجا متمرکز کرده بود.
ما در مرحله اول کنار جاده آسفالته #اهواز_خرمشهر آمدیم. قرار نبود در آن تاریخ عملیات شود. #حاجاحمد به جلسه رفته بودند و ظاهراً بیسیمهای #عراقیها را شنود کرده بودند. #عراق داشت تحرکاتی انجام میداد و قصد داشت خودش را به #کارون بچسباند.
اگر #عراق به #کارون میچسبید، کار خیلی سخت و دشوار میشد. ما باید تا جاده آسفالته ۱۰کیلومتر پیادهروی میکردیم.
قطعا اگر در آن شرایط میخواستیم بجنگیم موفق نمیشدیم و با تلفات سنگینی مواجه میشدیم.
من ساعت سه بعدازظهر متوجه شدم عملیات است. رفتم از حاجی سرنیزه بگیرم. مسئولیت تخریب را به عهده داشتم.
#حاجاحمد گفت: در این موقعیت از من سرنیزه میخواهی؟ او را از خود دشمن بگیر.
من همینطور که ایستاده بودم گفتم: حاجی بالاخره من باید از میدان مین عبور کنم تا بتوانم از دشمن سرنیزه بگیرم!!!
#حاجاحمد خندید.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🌴 #حاجاحمد_خودش_به_تنهایی_یک_لشکر_بود 🌴
🌴 #قسمت_24 🌴
_من شنیدم در #بیتالمقدس یکسری از نیروها سلاح نداشتند!!
بله خیلی از بچهها سلاح نداشتند اردیبهشت اوج گرمای جنوب و حداقل دما ۵۰درجه بالای صفر بود. اما خیلی از بچهها قمقمه نداشتند. اگر هم داشتند در ۱۸کیلومتر پیادهروی در شب و در گرما عطش پیدا کرده بودند. آنهایی هم که قمقمه داشتند، حتما در ۳_۴کیلومتر اولیه آب آن ته کشیده بود.
شب اول که ما به جاده رسیدیم یگانهای سمت چپ و راسته ما که باید عمل میکردند نتوانستند خودشان را به جاده برسانند. خیلیها به #حاجاحمد اصرار داشتند که عقب بیاید اما او آینده را میدید. من شب پشت جاده آسفالت #اهواز_خرمشهر بودم که #حاجاحمد با من تماس گرفت. خدا رحمت کند #شهید_احمد_بابایی فرمانده #گردان_مالک مجروح شده بود. قبل از او #علیرضا_شهبازی فرمانده این گردان بود، که شهید شده بود. من شب عملیات با #گردان_مالک بودم. #حاجاحمد با من تماس گرفت و گفت بچههای #بابایی را بردار و به آن طرف جاده برو.
#حاجاحمد میدانست وقتی هوا روشن شود آنها بلافاصله پاتک میکنند. باتوجه به نبود امکانات و آتش و... امکان از بین رفتن بچهها وجود داشت. بچهها را برداشتیم و آن طرف جاده رفتیم. برای انهدام نیروهای دشمن در یکی دو ساعت اول حدود ۶۰۰_۷۰۰ نیروی #عراقی را اسیر کردیم. تعدادی تلفات هم به آنها وارد کردیم و پیشروی کردیم. یکدفعه دیدیم نزدیک صبح است و کلی در مواضع دشمن جلو رفتیم.
ادامه دارد...
✿❯──「🌴」──❮✿
🆔️ @javid_neshan
✿❯──「🌴」──❮✿
🍀 #حاجاحمد_فردی_مبتکر_بود 🍀
🍀 #قسمت_13 🍀
_در طول جنگ هم بعضی از مواقع عدم آموزش کافی باعث ضربه خوردن به نیروها و لشکرها میشد.
ما در طول جنگ و تمام دورانها آموزش داشتیم اما بالاخره بچه بسیجی است دیگر. در هر مانوری بچه بسیجی شرکت میکرد، اما چون مانور بود قضیه را جدی نمیگرفت، اما وقتی دشمن مقابلش بود قضیه فرق میکرد. آموزش همیشه وجود داشت. از افراد متخصص استفاده میکردیم. همین #تقی_رستگار که با #حاجاحمد اسیر #اسرائیلیها شد استاد آموزش بود و تخصص داشت. #حاججعفر_جهروتی آموزش میداد. اینها آدمهایی بودند که تخصصشان این بود.
ما ضعف آموزش آنچنانی نداشتیم، اما خب بچه بسیجیها هم بازیگوش بودند. البته ضعفهایی هم داشتیم. مثلاً با چند تن از دوستان بحث بود که بین فلان عملیات با چند عملیات بعدش چقدر تفاوت بود. خیلی تفاوت وجود داشت. #عملیات_فتحالمبین را در نظر بگیرید، شناسایی و آموزش آن خیلی راحتتر بود. ما در آنجا میرفتیم پشت دشمن را شناسایی میکردیم و افراد آنها را تکتک میشمردیم. اما همین دشمن در #عملیات_رمضان کاری میکند که همه نیروها گرفتار میشوند. #عملیات_بیتالمقدس در جادهی #اهواز_خرمشهر بعضی جاها ۱/۵ تا ۱ متر بالاتر از سطح زمین است. دشمن کنار آن هم خاکریز میزند تا ما تردد ماشینهایش را نبینیم. اما خود این باعث شد که بچهها به این بچسبند و دمار #عراقیها را دربیاورند.
ادامه دارد...
╭═━⊰*🍀*⊱━═╮
🆔️ @javid_neshan
╰═━⊰*🍀*⊱━═╯