🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_53 *
□محوطه مقر سپاه
از ديد كسی در محوطه مقر حركت می كنيم، دوربين به سالن بزرگی می رسد. داخل آن اكثر بچه ها جمع شده اند، #رضادستواره در وسط جمع بچه ها ايستاده و در حالی كه در پشت يك تريبون خيالی قرار دارد، برای بچه ها سخنرانی می كند.دوربين در كنار در سالن می ايستد و نظاره گر می شود.
#رضادستواره: در سخنرانی های گذشته ما عرض كرديم كه تمامی مطالب گفته شده، مملو از محتوياتيست كه مطالب پر اهميت آن را جایگزین دیگر موضوعات كرده بوديم و تدريجاً به سمت تحقیق بر حول موضوع پرت و پلايی كه مهم ترين دل مشغولی بشريت می باشد حركت كرديم و واژه بشريت را در مرتفع ترين نقطه غيرقابل بشريت مستقر كرديم و هاونگی را ترسيم كرديم كه مخ های حضار محترم بايد در آن كوبيده شود و مطالب عميق آنها استخراج گردد. اين مطلب اشاره به آن شعری دارد كه شاعر فرمود: لب لب من لب لب تو باقالی به چند من، يا آن شعر عميق كه گفت: مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك، اين صحيح نيست كه همراه كوپن عرضه كنند پيكر من.
ناگهان تمامی بچه ها همراه با خنده شروع به كف زدن می كنند #رضادستواره جهت پاسخ به ابراز احساسات حضار، مانند بنی صدر دستهايش را در هم می گيرد و در بالای سرش تكان تكان می دهد، سپس خم می شود تا برای حضار تعظيم كند كه ناگهان صورتش بر روی تريبون خيالی می خورد و با جيغی دردناك صورت خود را می گيرد و بر زمين می افتد.
#احمد كه در آستانه در سالن ايستاده با لبخندی محو به #رضادستواره می نگرد. سپس در حالی كه سرش را تكان تكان می دهد از آنجا می گذرد.
ساعت مچی #احمد وارد کادر می شود، عقربه های ساعت بر روی 12 می باشد.
#احمد چشم از ساعت برمی دارد، همزمان #حسين_قجه_ای از راه می رسد.
#حسين: تقريبا تو خیابون ها دیگه هیچ رفت و آمدی نیست. فکرکنم يواش یواش پيداشون بشه.
#احمد: برو پيش بچه ها، نذار معركه #رضا تموم شه، بهترين شيوه برای آماده باش غير مستقيم بچه ها، معركه گرفتن #رضاست.
#حسين: با صدای اولين انفجار بچه هارو حركت بدم يا با آخرين صدا؟
#احمد: با اولين صدا. منتها تا انفجارها قطع نشده بچه ها رو وارد خيابون نكن. فهميدی برادر #قجه_ای؟ با اولين صدا!
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan