eitaa logo
جاویدنشان
65 دنبال‌کننده
336 عکس
73 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 📚وقتی که کوه گم شد * * رزمنده ۱ قبضه آر.پی.جی بدون گلوله اش را در مشت می فشارد رزمنده ۱ : اين طور كه تانك هاشون دارن جلو می كشن، حتم دارم می خوان بيان رو خاكريز و خط مارو پشت دژ قيچی بزنن! رزمنده ۲ : موشك نداری؟ رزمنده ۱ : آخريش رو هم زدم محمود، اما لامصبا بهشون كارگر نيست! دوربين در گرد و غبار و انفجار به پيش می رود به كنار بی سيم چی مجروحی كه سرش را باندپيچی كرده و نصف صورتش غرق خون است می رسيم. گوشی بی سيم در دست ؛ فرمانده است و او با فرياد، با بی سيم صحبت می كند. : هيچ راهی نداريم، خرچنگاش از راست می زنن، از چپ می زنن، از روبه رو می زنن، از آسمون هم مثل بارون خمپاره می ريزه. سيزده دور تسبیح [13كيلومتر] پشت سرم دشمنه، جلوم هم يه فوج خرچنگ!... پوشش هوايی نداريم حاجی! صدای : ! الآن رفته بالای سر ، و هم پشت رو گرفتن. من دارم می آم اونجا، استقامت كنيد برادرجان، تا خودم برسم. مفهومه؟ : ! كجا؟ معلوم نيست تا پنج دقيقه ديگه ما زنده بمونيم، بی فايدس حاجی، خطرناكه اينور نيا. صدای : تو فقط يه كم ديگه جلوی رخنه شون رو سد كن، بچه ها الان روی خط سياه تا شمال درگيرند. مقاومت كن، اومدم. صدای قطع می شود. ، با پيشانی مجروح و شمايلی خاك آلود، بی رمق گوشی را پايين می آورد و نااميد و حيرت زده به بی سيم چی می نگرد. بی سيم چی: چی شد آقا ؟ چی گفت؟ : داره می آد اينجا... بی سيم چی با وحشت فرياد می زند: تو اين جهنم؟!! ناگهان انفجار خمپاره در چند متری، تمام كادر را پر از آتش و خاك می كند. دوربين به شدت تكان می خورد. در ميان فرياد فرمانده گردان كه در زير كادر بر زمين دراز كشيده، صدای ناله بی سيم چی شنيده می شود. دوربين در ميان گرد و خاك به دنبال بی سيم چی می گردد. با پايی لنگ خود را بر زمين می كشد و به دنبال بی سيم چی می گردد. ناگهان در زير غبار، تصوير محوی از بی سيم چی را كه به خاكريز تكيه داده می بيند، بی سيم چی سر ندارد. ، دردمند خم شده، بر رگهای بريده گلوی بی سيم چی بوسه می زند و لرزان می گويد: يا احكم الحاكمين. سپس در حالی كه كوله بی سيم را بر دوش انداخته و در طول خاكريز لنگان لنگان می دود به بچه ها فرمان می دهد. : اون مين هارو ببريد بذاريد جلوی مسيرشون. رزمنده ۱ : برادر ! همين پشتن، چسبوندن به خاكريز. : بذاريد روی خاكريز، يا علی، يه نفر بياد كمك كنه. در حالی كه دست می اندازد و زير بغل دو مجروح را می گيرد و از زمين بلند می كند، يك رزمنده هم با پای مجروح از راه می رسد و پاهای مجروح را می گيرد. فريبا به كاغذها خيره شده. حميده بی صبرانه می پرسد: چی شده؟ فريبا كاغذی را به حميده نشان می دهد: ترجمه يه صورت جلسه، اگه اشتباه نكرده باشم. حميده: صورت جلسه؟...اين ديگه چيه؟ فريبا: بذار بخونم، معلوم می شه. فريبا با سگرمه های درهم رفته، شروع به خواندن می كند. دستپاچه و ناشی می خواند. فريبا: سرفرماندهی كل نيروهای مسلح عراق راز، امانت دوست به كل سری، تاریخ 1982.5.7 موضوع: اجلاس فوق العاده فرماندهان تابعه سپاه سوم حضار: سرلشكر ستاد صلاح قاضی فرمانده سپاه سوم، سرتيپ ستاد جواد اسعد شیتنه فرمانده لشکر ۳ زرهی، سرتيپ ستادطالع الدوری فرمانده لشکر ۹ زرهی، سرهنگ ستاد محسن عبدالله فرمانده تيپ ۱۲ زرهی. در اثنای قرائت فريبا، تصوير ديزالو می شود به قرارگاه فرماندهی سپاه سوم ارتش بعث. ادامه دارد... 🆔️ @javid_neshan