💥💥💥💥💥😨😨😨
با دیدن #ماهان تو قاب آیفون چشمام سیاهی رفت.
نوشین محکم به پیشونیش کوبید و رو به من گفت:
-نسیم! میگی ماهانو پیچوندم بعد آدرسو گذاشتی کف دستش؟ اینجا رو چطوری پیدا کرده؟
قلبم داشت از دهنم بیرون میزد.
-بِ، به خدا، من که آدرس ندادم به این.
گوشی آیفونو به گوشم گذاشتم. فریادش تنمو لرزوند:
-نسیم کجایی؟ بهت گفتم حق نداری بری دورهمی! بیا پایین..
ترسیده پشت نوشین سنگر گرفتم. نوشین گفت:
-آخه یه پیچوندن هم بلد نیستی؟
نالیدم:
-چه میدونم از کجا پیداش شده؟!
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱
💥💥💥💥💥😨😨😨
با دیدن #ماهان تو قاب آیفون چشمام سیاهی رفت.
نوشین محکم به پیشونیش کوبید و رو به من گفت:
-نسیم! میگی ماهانو پیچوندم بعد آدرسو گذاشتی کف دستش؟ اینجا رو چطوری پیدا کرده؟
قلبم داشت از دهنم بیرون میزد.
-بِ، به خدا، من که آدرس ندادم به این.
گوشی آیفونو به گوشم گذاشتم. فریادش تنمو لرزوند:
-نسیم کجایی؟ بهت گفتم حق نداری بری دورهمی! بیا پایین..
ترسیده پشت نوشین سنگر گرفتم. نوشین گفت:
-آخه یه پیچوندن هم بلد نیستی؟
نالیدم:
-چه میدونم از کجا پیداش شده؟!
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱
❌رمان کامله تو کانال❌
💥💥💥💥💥😨😨😨
با دیدن #ماهان تو قاب آیفون چشمام سیاهی رفت.
نوشین محکم به پیشونیش کوبید و رو به من گفت:
-نسیم! میگی ماهانو پیچوندم بعد آدرسو گذاشتی کف دستش؟ اینجا رو چطوری پیدا کرده؟
قلبم داشت از دهنم بیرون میزد.
-بِ، به خدا، من که آدرس ندادم به این.
گوشی آیفونو به گوشم گذاشتم. فریادش تنمو لرزوند:
-نسیم کجایی؟ بهت گفتم حق نداری بری دورهمی! بیا پایین..
ترسیده پشت نوشین سنگر گرفتم. نوشین گفت:
-آخه یه پیچوندن هم بلد نیستی؟
نالیدم:
-چه میدونم از کجا پیداش شده؟!
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
#قسمت_269
حولهی خیسو از رو موهام برداشتمو سشوارُ روشن کردم. یهو با احساس دستایی روی شونهم، #نگاهمو به مردی دادم که داشت میخندید. گفتم:
-بیدارت کردم؟
سشوارُ از دستم گرفت:
-نه. خودم بیدار شدم. دوست داشتم بیینم چه کار میکنی.
موهام بین هوای گرم سشوار و #دستای پر عشق #ماهان، خشک میشدن.
-تو برو بخواب خودم خشک میکنم.
دستمو آروم روی پام گذاشت و دوباره مشغول شد. کارش که تموم شد از جام بلند شدم و #مقابلش وایسادم. نگاهی به اونو و #شلوارکی که پاش کرده بود انداختم. طلبکار و #بامزه نگام کرد:
-چیه؟🤨 نکنه #اینجام نباید بپوشم؟
پقی زیر خنده زدم.
اونم خندید و بعد ...💞🙊😍
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c
یک #عاشقانهی #واقعی و متفاوت بین نسیم و ماهان در رمان 🌱#دورهمی🌱
💥💥💥💥💥😨😨😨
با دیدن #ماهان تو قاب آیفون چشمام سیاهی رفت.
نوشین محکم به پیشونیش کوبید و رو به من گفت:
-نسیم! میگی ماهانو پیچوندم بعد آدرسو گذاشتی کف دستش؟ اینجا رو چطوری پیدا کرده؟
قلبم داشت از دهنم بیرون میزد.
-بِ، به خدا، من که آدرس ندادم به این.
گوشی آیفونو به گوشم گذاشتم. فریادش تنمو لرزوند:
-نسیم کجایی؟ بهت گفتم حق نداری بری دورهمی! بیا پایین..
ترسیده پشت نوشین سنگر گرفتم. نوشین گفت:
-آخه یه پیچوندن هم بلد نیستی؟
نالیدم:
-چه میدونم از کجا پیداش شده؟!
https://eitaa.com/joinchat/2949840914C3521c39e0c