☫جبهه اسلامی☫
#عشق_پاک_من🌱 #پارت_14 انگار توهم زدم. بی توجه دوباره به مداحی گوش دادنم ادامه دادم و سالاد درست کردم
#عشق_پاک_من🌱
#پارت_15
سرمو پایین انداختم. من از بچگی دلباخته ی زینب بودم. اون از همون بچگی هم غد و لجباز بود. اصلا رو نمیداد بهم.
_من میرم براش کادو بگیرم. با اجازه...
: خدا به همراهت
از اتاق رفتم بیرون.. هوف....حالا چجوری تو روی این دختر نگاه کنم؟
"به روایت زینب"
چند ساعتی بود قرمه سبزی رو گذاشتم رو گاز... سالاد هم تزئین شده تو یخچال بود.. الان چیکار میتونم بکنم؟
اوممم...، میرم یه دسر خوب درست میکنم.
زن عمو یک ساعت پیش از خرید برگشت... باهمدیگه خونه رو تمیز کردیم... یه دوش گرفتمو رفتم دسر درست کردم..
نیم ساعت بعد آقایون اومدن.. سریع حجاب کردم و رفتم پایین...
_سلام عمو خسته نباشین
پیشونیم رو بو+سید
: سلام عزیز عمو... سلامت باشی دخترم..
پشت سرش مصطفی اومد داخل
اخمی کردم
_سلام!
:سلام.میشه این کت منو آویزون کنی؟
بی هیچ حرفی دستمو بردم جلو و منتظر بودم کتو بده بهم... فکر کردم کت رو داد بهم ولی وقتی به دستم نگاه کردم دیدم یه جعبه ایه..
کپی رمان پیگرد قانونی دارد🔴
╔╦══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╦╗
●▹ᵀᴴᴱ @jebhe_islamic
╚╩══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╩╝