eitaa logo
خاکریز
410 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
53 فایل
خاکریز، یک جبهه است جبهه‌ای برای کمک به تحلیل بچه‌های انقلاب، در حمله همه‌جانبه علیه دین، نظام و هیاهوهای رسانه‌ای ارتباط با مدیر : https://eitaa.com/Saeid2846
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: @jebhetarom
با هر خبری دلمان به تنگ می‌آید... آخر این چه نوع خبررسانی است؟ همیشه و را باخته‌ایم. حداقل خدا کند عزیز را از دست نداده باشیم.
26.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونگی پیچیده اسرائیل به درون به روایت فایننشال تایمز بنظرم باید این کلیپ رو گوش داد حاوی نکات تازه و بدیعی است
⭕️ بازگشت روحیه و صلابت ضربات سختی به پیکره حزب الله وارد شده بود، انفجار پیجرها، شهادت فرماندهان ارشد و ضربه سختی که با شهادت سیدحسن نصرالله بر حزب الله وارد کردند. حزب‌الله، مردم و مسولین لبنانی روحیه خود را از دست داده بودند.. مسولین لبنانی که خیلی زود اعلام کردند حاضرند شرایط صلح را پذیرفته و تا رود لیتانی عقب نشینی کنند. مردم یکی از روستاهای مرزی ، پرچم سفید بلند کرده و اجازه ورود ارتش تروریست جنایتکار را به روستایشان دادند ... متحدین حزبی حزب‌الله در لبنان ، پشت حزب‌الله را خالی می کردند و به عملکرد این جنبش انتقاد کردند. ضاحیه بیروت بعنوان خط قرمز حزب‌الله هرروز و شب، موشک باران می شد.. مردم زیادی آواره خیابان ها شده بودند و شرایط اسکان سریع آن‌ها برای جبهه مقاومت میسر نبود. کار آنقدر سخت شده بود که در، برای اولین بار امام خامنه‌ای عزیز در تریبون رسمی نماز جمعه به زبان عربی، مستقیم با رزمندگان حزب‌الله سخن گفت و به آن‌ها روحیه می‌داد روزهای سختی را ، همه پشت سر می گذاشتیم. سخنان امام خامنه ای عزیز اثر خود را گذاشت، رزمندگان حزب‌الله جاهای خالی را یکی یکی پر کردند . کم کم، جبهه جنوب سر و سامان گرفت، ضربات بر پیکر اسرائیل کاری تر شد، تلفات اسرائیل بالا رفت، کمک‌های مردمی ایران، بیشتر از آنکه اندازه‌اش مهم باشد، ابعاد روانی مثبتی را در بین آوارگان ایجاد کرد. روحیه مردم لبنان که بالا رفت، لایه های دیگر حزب‌الله هم روحیه گرفت. سفر عراقچی، قالیباف و ... امید را به دل مسولین لبنان برگرداند. هرچند مخالفان حزب‌الله در داخل و خارج لبنان سرمست از شهادت آقا سید، هنوز در تلاش هستند مسولین این کشور را متقاعد به پذیرش شکست در برابر اسرائیل و تنبیه حزب‌الله کنند. اما کار از کار گذشته چون آمار تلفات اسرائیل کودک کش جنایتکار خیلی بالا رفته و در یک فقره ارتش تروریست حرام زاده  اعلام کرده تعداد زیادی از نیروهای خود را فقط در مقابله با سه رزمنده حزب‌الله از دست داده است!! حالا دیگر موشک باران حزب الله حساب شده و به مراکز حساس صورت می گیرد، امان از 2 جهان با چشم خود دید: ایران هر وقت بخواهد و اراده کند، می‌زند و از هیچ چیز نمی ترسد .. در پایان سخن، روزی امام خامنه‌ای فرمود: بشار باید بماند، ماند... فرمود: آل سعود در یمن پیروز نمی شود، نشد و حالا میفرمایند: جبهه مقاومت پیروز این میدان است، 🔔آیه هفتم سوره اسراء در شرف رقم خوردن است؟
"بشار" تا هنگامی که "اسد" بود و به ايران ولایی و حزب‌الله تکیه داشت، پایدار بود. اما از وقتی "ظریف" شد و در برابر ارتجاع عربی زانو زد و به فریب عبری و غربی خشنود شد، و به حزب‌الله و ایران پشت کرد دیگر سقوط کرد. به همین سادگی. او بدون اتکا به جبهه مقاومت ۶ روزه رفت. اما حتی بدون نصرالله، یک روستا را پس از ۶۶ روز جنگ به صهیونیست‌ها نداد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/jebhedar_eita