eitaa logo
نقطه‌ی جیم
127 دنبال‌کننده
139 عکس
150 ویدیو
0 فایل
نقطه‌ی‌جیم
مشاهده در ایتا
دانلود
تصاویر دردناک از بمباران بیمارستانی در مرکز غزه 🔹وزارت بهداشت غزه: صدها نفر همچنان زیر آوار بیمارستان المعمدانی در مرکز غزه گرفتار‌ند. @TasnimNews
بعد ازین وادی استغنا بود نه درو دعوی و نه معنی بود می‌جهد از بی‌نیازی صرصری می‌زند بر هم به یک دم کشوری هفت دریا یک شمر اینجا بود هفت اخگر یک شرر اینجا بود هشت جنت نیز اینجا مرده‌ایست هفت دوزخ همچو یخ افسرده ایست هست موری را هم اینجا ای عجب هر نفس صد پیل اجری بی سبب تا کلاغی را شود پر، حوصله کس نماند زنده در صد قافله صد هزاران سبز پوش از غم بسوخت تا که آدم را چراغی برفروخت صد هزاران جسم خالی شد ز روح تا درین حضرت دروگر گشت نوح صد هزاران پشه در لشگر فتاد تا براهیم از میان با سرفتاد صد هزاران طفل سر ببریده گشت تا کلیم الله صاحب دیده گشت صد هزاران خلق در زنار شد تا که عیسی محرم اسرار شد صد هزاران جان و دل تاراج یافت تا محمد یک شبی معراج یافت قدر نه نو دارد اینجا نه کهن خواه اینجا هیچ کن خواهی مکن گر جهانی دل کبابی دیده‌ای همچنان دانم که خوابی دیده‌ای گر درین دریا هزاران جان فتاد شبنمی در بحر بی‌پایان فتاد گر فرو شد صد هزاران سر بخواب ذره‌ای با سایه‌ای شد ز آفتاب گر بریخت افلاک و انجم لخت لخت در جهان کم گیر برگی از درخت گر ز ماهی در عدم شد تا به ماه پای مور لنگ شد در قعر چاه گر دو عالم شد همه یک بارنیست در زمین ریگی همان انگار نیست گر نماند از دیو وز مردم اثر از سر یک قطره باران در گذر گر بریخت این جملهٔ تن‌ها به خاک موی حیوانی اگر نبود چه باک گر شد اینجا جزو و کل کلی تباه کم شد از روی زمین یک برگ کاه گر به یک ره گشت این نه طشت گم قطره‌ای در هشت دریا گشت گم
یگانه مضطر و تنها عقل در جهانی که؛ بی‌عقل است و غرور سراسر وجودش را گرفته خود را همه‌چیزدان و بر همه چیز توانا می‌بیند. سخنرانی امروزش همه وسعت بود می‌خواست همه را بدارد و به همه تحذیر می‌داد عجب صبری او و خدا دارند یا من سبقت رحمته غصبه را امروز دیدم
عروسک،بیبی، هانی اینها نیستند ماشین و گوشی و پنت هاوس لوکس هستند که به محض تماشایشان خون در روانمان می‌دود چشمانمان می‌درخشد و تحریک می‌شویم تا لختشان را در آغوش بکشیم و خدا نکند که مجروح شوند و خشِ موشک‌های مقاومت بر آنها بیافتد که خابمان پریشان چشمانمان گریان دلمان کباب و زندگی تیره و تار می‌شود ما خادمان حرم امن تکنولوژی هستیم و داغدار و سیاه‌پوشِ خدایی نکرده حِرمانش بندگان خوب بهشتِ عطا و لقایش اینها هم که می‌بینید چیزی نیستند غممان نباشد و خدایی نکرده دلمان برایشان نسوزد که آنچه هستیم را بر خود نپوشانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دوباره حرمله ها، حنجره ها را نشان گرفته اند ... 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات طوفان الاقصی در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
غزه! ماه شام تار من! ماهتاب من! غزه! دختر غیور! گیسویت چقدر خاکی است؟ صورتت چرا کبود؟ چادرت کجاست؟ غزه! دختر جوان! سرو من! استوار من! ساکتی چرا؟ بایست! ناز کن! بخند! اولین و آخرین خبر کآید از هر دری درون تویی بازهم شهر را بهم بریز غزه! باز هم بایست
ماه شب های تارم عزیزم تصدقت شوم جان تازه امیدم نازنین بالاخره شاید آمدی جانم قربانت من به فدایت کجا بودی دیر آمدی نه ولی زود هم‌ نبود نه دیر بود و نه زود ای عجب ولی در حال آمدنی آه که چقدر در این شب ها کودکان و فرزندان بسیاری از مادرانشان دور افتادند شاید داستان تکراری باشد اما انگار دوباره دارد وقتش می شود کودکان بسیاری از مادرانشان جدا میشوند البته این بار با مادرانشان افتاده اند داغ زیاد است بگذریم دلم‌نمی آید این لحظه را با داغ طی کنم خاطرِ دلنشین حضورت ماه شبهای تارم عزیزترین بابی انت و امی به جان افتاده شب که امید ندارد آرزو ندارد من مهیای هیچ‌ چیز نیستم بگذریم رها کنیم‌ این همه زیر و بم سخن های این چنینی و آن چنانی را خبری است ماه شب های تارم خوش آمدی جان دل ای که به قربانت زمین و زمان شب ها سرد هستند ساکت اند البته جان دلم هیاهو زیاد است و بود شایدم نبود نمی دانم نمی دانم نمی دانم سرد است عزیز دل می دانی سرد اصلا بیا یک بار دیگر دوباره از اول شروع کنیم ماه شب های تارم خوش آمدی و خوش آمد از آمدنت چشم که می چرانم می فهمم نمی بینم اما میفهمم آمده ای... آمده ای؟ آری آمده ای خون خواهی مبارک مجتبی انصاری
غزه‌ی بیچاره آری نه زبانم لال غزه‌ی عارف غزه اکنون بی‌خبر گشته است غزه سرگرم عزاداری است سر فرو برده است در چاهی که هزاران سال انعکاس هیچ اشکی و آهی نیست غزه دارد عهد خود را تازه می‌دارد غزه آرام است دست او خالی‌تر از هر وقت قلب او اما پر تر از هر وقت دیگر از خدا گشته است غزه تنها نیست آه غزه در میان دست‌هایم جای تو خالی است در کنارت زیباترین رود جهان! اشک من جاری است در میان سینه من آتشی بر پاست سوزد از فراقت بند بند استخوانم روح و جانم بیقرارم پیغمبرانت را چگونه بی کفن بی آب غسل دادی و کفن کردی؟
‌ حاجی سلام وقتی هستی چرا بگویم که: جایت خالیست؟‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🆔 @tafakkor_qurani ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔 @grat1401
خودکشی و شهادت زمانتان داغ می‌شود سوت خمپاره تیکتان انفجار تاک‌تان مست می‌شوید با صدای بمب‌های خوشه‌ای خوش‌بحال تیک‌تاکتان عاشقید و از دست‌ داده‌اید خانه و اهالی خانه‌تان شاعرید و از دست داده‌اید در هوای دوست پا و دستتان کجاست خانه‌تان ؟ در هوا خونتان درون رگهایتان خونتان رودخانه‌ای است سوی آسمان خوشبحالتان جان ما فدایتان جان ما پرکشید در هوای کویتان کربلاست در میان راهتان قدستان آبشاری بلند سوی آسمان غزه میعاد معراجتان زمان ما یخ زده است زمان ما ملول در میان کوچه ها خسته است و زور می‌زند زمان ما بی‌زمان همچو کرم نیمه‌جان زمان ما تهی است زمان ما امان نمی‌دهد به لحظه‌ها زمان که نیست قاتل است شیوه‌اش همچو قتل‌های زنجیره‌ای است و ناگهان بی‌جهت خون ماست بر زمین که خشک می‌شود خانمان بس که محکم است بچه‌هایمان در آن حبس می‌شوند زنگ می‌زنند زمان ما بی‌تحرک است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 همه‌اش به فدای قدس ... این‌ها جملات کودک فلسطینی است که به تازگی از زیر آوار، ازچنگال مرگ گریخته و داغدار خانواده‌اش است در جنگ چه زود کودکان مرد می‌شوند 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات طوفان الاقصی در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
آیییی مجهول ! این جهان ترا شناخت ؟ این جهان نداشت طاقت ترا ! این جهان شکست در برابرت ! در برابرتو ساکت است ! تو گرچه کوچکی ! شیرزاده ای ! با هزار تن بلکه بیشتر برابری که نه من نه هیچ‌کس ندید در برابرت دشمنی دشمنت بعد رفتن تو مرد! دشمنت در برابر ابهتت لاله جان ستاره یا که سوسنم هان سوسن است نام تو! که ده زبان شدی و دشمنت در برابر زبان تو تیغ تیز تو لال گشته است سخت ترسیده است سرش جدا شده است که این چنین می‌زند دست و پا می‌زند دست روی دست نام ما مشخص است نام ما یک کد است ما شناسنامه‌ایم کاغذیم ما معینیم مدرکیم پول روی پول دست روی دست مثل دشمن تو بی‌سریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺اگر پیامبر اکرم امروز زنده بود چه می کرد؟! 🔸آیت الله شهید مرتضی مطهری 🔹همه ما مسئولیم... 🆔 http://eitaa.com/farhangiesadrbazar
نوشتن زوری نمی‌شود همانطور که هر کار دیگری و ما صبح تا شب تقلا می‌کنیم تا کمی خود را خوشحال یا دین‌دار یا بهر معنی خوش‌بخت بدانیم دیدیم که تا همین دو هفته پیش چقدر پوچ بودیم و امروز فارغ از دست و پا زدن برای خوب بودن زنده ایم حالمان بد باشد یا خوب مهم نیست اینکه گناهکاریم یا هر چه اصلا مهم نیست آنچه که داریم خوبی است غم و شادی زشت و زیبا لباس آینده گذشته همه از زندگیمان رخت بسته است حواشی رفته اند و در متن قرار گرفته‌ایم عزیزان هیچ‌یک از این روزها را فراموش نخواهم کرد و به خودم خواهم گفت دست و پا نزن فقط منتظر باش منتظر باش تا خدا بیاید و مرزها با آمدن او پیدا شوند بعد از آن هر چه خواهی باش بدون او نه کفرت جهنمی‌ات می‌کند و نه عبادتت شهادت بتو می‌بخشد
سلام ای بهار من سلام یاد چادر سیاه مادرم سلام آتشم که گرم می‌شوم در کنار اشک تو کنار سوز و آه تو بسوز خواهرم امید من! شکوفه‌ام! بهار سبزپوش من غزل بخوان برای من بروب برف روی شانه‌های من نمک بپاش بر یخ زبان من بسوز و با خودت ببر نشان هر چه سردی است بگو که گفته‌های تو نشان هرچه مردی است بخوان فهیمه‌ام روایت غروب را بشارت طلوع را غروب گرگ‌ها را طلوع خنده‌هات را حماسه‌ای بخوان چگونه فتح کرده‌ای بلای کربلات را؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹شهدای مظلوم غزه این‌گونه مظلومانه دفن می‌شوند شهدای قتل‌عام رژیم نامشروع صهیونیستی در گورهای دسته‌جمعی اینگونه دفن می‌شوند‌. 🔰 اخبار لحظه‌ای از عملیات در کانال 👇👇 🔸 @AkhbareSarzamin
مظلوم ماییم حتما یادتان رفته است آقایان! من خوب یادم هست حفظم از برّم بچه‌ها و پیرها را دختران را و پسرها نوجوان‌ها را که از آن ارتفاع پست جسمشان را پرت می‌کردیم در ته گودال انتهای چاه تاریک فراموشی و پس از آن خوب رویش پخش می‌کردیم چند گونی آهک ناقابل تازه و نمی‌دیدیم چهره‌ی هم را دست‌ها را هم بدگمان بودیم از بس‌که به یکدیگر مظلوم ماییم آری آقایان دل نسوزانید! بد بحال ما آنها که گویی حالشان خوب است آنها که می‌بینید دل‌شادند هرچند غمگینند آنها که می‌خندند با اینکه می‌گریند آنها که می‌جنگند با دست خالی آری زندگانند با اینکه می‌میرند آنها شهیدانند
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان مطهر از دغل در غزا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری بر آورد و شتافت او خدو انداخت در روی علی افتخار هر نبی و هر ولی آن خدو زد بر رخی که روی ماه سجده آرد پیش او در سجده‌گاه در زمان انداخت شمشیر آن علی کرد او اندر غزااش کاهلی گشت حیران آن مبارز زین عمل وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل گفت بر من تیغ تیز افراشتی از چه افکندی مرا بگذاشتی آن چه دیدی بهتر از پیکار من تا شدی تو سست در اشکار من آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید آن چه دیدی برتر از کون و مکان که به از جان بود و بخشیدیم جان در شجاعت شیر ربانیستی در مروت خود که داند کیستی در مروت ابر موسیی به تیه کآمد از وی خوان و نان بی‌شبیه ابرها گندم دهد کان را بجهد پخته و شیرین کند مردم چو شهد ابر موسی پر رحمت بر گشاد پخته و شیرین بی زحمت بداد از برای پخته‌خواران کرم رحمتش افراخت در عالم علم تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا کم نشد یک روز زان اهل رجا تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند امت احمد که هستید از کرام تا قیامت هست باقی آن طعام چون ابیت عند ربی فاش شد یطعم و یسقی کنایت ز آش شد هیچ بی‌تاویل این را در پذیر تا در آید در گلو چون شهد و شیر زانک تاویلست وا داد عطا چونک بیند آن حقیقت را خطا آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست عقل کل مغزست و عقل جزو پوست خویش را تاویل کن نه اخبار را مغز را بد گوی نه گلزار را ای علی که جمله عقل و دیده‌ای شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب علمت خاک ما را پاک کرد بازگو دانم که این اسرار هوست زانک بی شمشیر کشتن کار اوست صانع بی آلت و بی جارحه واهب این هدیه‌های رابحه صد هزاران می چشاند هوش را که خبر نبود دو چشم و گوش را باز گو ای باز عرش خوش‌شکار تا چه دیدی این زمان از کردگار چشم تو ادراک غیب آموخته چشمهای حاضران بر دوخته آن یکی ماهی همی‌بیند عیان وان یکی تاریک می‌بیند جهان وان یکی سه ماه می‌بیند بهم این سه کس بنشسته یک موضع نعم چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز در تو آویزان و از من در گریز سحر عین است این عجب لطف خفیست بر تو نقش گرگ و بر من یوسفیست عالم ار هجده هزارست و فزون هر نظر را نیست این هجده زبون راز بگشا ای علی مرتضی ای پس سؤ القضا حسن القضا یا تو واگو آنچ عقلت یافتست یا بگویم آنچ برمن تافتست از تو بر من تافت چون داری نهان می‌فشانی نور چون مه بی زبان لیک اگر در گفت آید قرص ماه شب روان را زودتر آرد به راه از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر بانگ غول ماه بی گفتن چو باشد رهنما چون بگوید شد ضیا اندر ضیا چون تو بابی آن مدینهٔ علم را چون شعاعی آفتاب حلم را باز باش ای باب بر جویای باب تا رسد از تو قشور اندر لباب باز باش ای باب رحمت تا ابد بارگاه ما له کفوا احد هر هوا و ذره‌ای خود منظریست نا گشاده کی گود کانجا دریست تا بنگشاید دری را دیدبان در درون هرگز نجنبد این گمان چون گشاده شد دری حیران شود مرغ اومید و طمع پران شود غافلی ناگه به ویران گنج یافت سوی هر ویران از آن پس می‌شتافت تا ز درویشی نیابی تو گهر کی گهر جویی ز درویشی دگر سالها گر ظن دود با پای خویش نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش تا ببینی نایدت از غیب بو غیر بینی هیچ می‌بینی بگو