نقطهی جیم
کیت
یا همان بُرد الکترونیکی
همان صفحههای سبزی که
قطعات مختلف
رویش سوار میشوند
بله
بچههای عزیز!
ما در اینجا یک بُرد سوخته داریم
که عاقلی آنرا خریده و بنا دارد
یک مشت خازن و نمیدانم چیِ سوخته روی آن سوار کند
اوهوم که بعد کار نکند
ایدهی جالبی است
به درد ابزار خاصی که نمیخورد
ولی میشود با آن یک قصه نوشت
شاید
البته اگر دست یک داستان نویس بیافتد
مخصوصا از آن جهت که ممکن است
قطعههای سوخته اهل قیاس شوند
و کارشان به حسادت بیافتد
واقعا من هم سوالم این استکه
یک خازن سوخته چطور میتواند به یک خازن نسوخته حسادت کند
و بدتر آنکه به این فکر کند که یک روزی
بله روزگاری بوده که او سالم بوده
بعد یکجا که خوب یادش نیست
و یا شاید بمرور زمان کم کم سوخته است
آه خازنهای بیچاره نازنین
شما را بخدا
آخر چگونه ؟
مطمئن باشید عاقبت هر نسوخته سوختن است
بهر دلیلی که سوختهاید
خود را ملامت نکنید
و ببینید بعد چه معرکهای بپا خواهد شد
اصلا همین خدا
فکر کردید کجاست ؟
در آسمانها ؟ ابدا
خدا همان عاقل است که برد اولیهی ما را تهیه کرده
منتها به عرضتان برسانم
آقایان!
اصلا میدانستید که بهارِ سوختهها
سوختن است
قسم میخورم که نمیدانستید
ببینید
خدا همین وقت است
بالاخره برایتان عجیب نیست که هوا سرد شده است
آه
احساس نمیکنید یک خاری میخی چیزی در روحتان فرو کرده اند
عجیب است من پایین قلبم احساسش میکنم
مثل تیغ است
از این تیغهای طبیعی که روی ساقه است
خب در این چمن گل بیخار کس نچید آری
اصلا به ذهن مضحک سوختهتان هم خطور نکرده بود
خب من
یعنی میخواهم بگویم
یکی از همان خازنها هستم
و وقتی روشن شدم
میدانید
من امروز یک نکته کشف کردم
و آن اینکه
همه دنیای بیرون خود را ساختهاند
و با چشمانشان
بله آنرا با دو چشمشان تماشا میکنند
من هم دنیای بیرونی خود را ترسیم کردم
دیدم که بعضیهایش خیلی قشنگ است
ولی بعضیهایش نه
و از آنجهت که
فرق خیال و وهم و عقل را
نمیفهمم
آنهایی که دوست دارم و بنظرم کارساز بود را
خیال
و آنها که میترساندم را وهم
و آنها که ایندو نیستند را عقل نامیدم
یعنی
تصمیم گرفتم که آنها را که با وهم ساختهام را
نابود کنم
و با خیالم بیشتر و بیشتر بسازم و بعد بافتههایم یعنی ساختههایم را آن بیرون ببینم و نام اینکار را
عقل گذاشتم
جالب نیست ؟
خب برد سوخته اینطور عمل میکند
بله بکلی چیز متفاوتی است
منتها هنوز ناقصم
هنوز بتعداد کافی چیز میز سوخته نداریم
من منتظرم
Eitaa.com/jeeeem
نقطهی جیم
ببینید
یک چیزی هست که
یک لحظه
میآید و میرود
بعضیها برای مبالغه میگویند
کمتر از یک لحظه
که اشتباه است
لحظه مقدار نیست که کم و زیاد شود
یا هست یا نیست
اگر هم میگوییم یک لحظه
معنی اش این نیست که دو دارد
مثل خدای واحد است
که به معنی پیمانه است
یعنی یک جرعه یا پیمانه از او
مثل یک واحد از هر چیزی
که میآید و تمام نمیشود
هرچند بار که اتفاق بیافتد
خب
یک چیزی هست که
یک لحظه میآید و میرود
پس به چنگ نمیآید
مثل جاده که بزرگتر از تو است
داشتنی نیست و فقط تکرار شدنی است
اگر میخواهی جاده را داشته باشی
باید پا درونش بگذاری
باید سفر کنی
میتوانی جاده را حفظ باشی ولی حافظه
کاری را برایت پیش نمیبرد
چرا که نمیدانی این بار جاده و طلوع و غروبش
ترا و خیالت را بهکجا پرت میکند
مثل خواندن متنی که نمیدانید کجا
راهتان را زد و شما را چند برگه
با خود برد
یا اندیشهای که شما را خیره به در و دیوارِ مغازهها کرد
بدون اینکه هیچ یک از آنها را دیده باشید
بله
یک چیزی بود که خودش را نشان میداد و
ناگهان غیب میشد
مثل خدا
و یک هفتهای است دارد
دیوانهام میکند
و شدهام مثل اینها که
حافظه موقت ندارند
البته من از کودکی حافظه موقت ندارم
حافظه موقت بیشتر بدرد گذران عمر میخورد
مثل حرفهای دور همی و هرروزی
برای کسانی که
حرفهای قدیمی و دنبالهدار باهم ندارند.
فقط خدا میداند آن حرف
چه ربطی با این نوشته دارد
چرا که نمیدانم کجا میروم که یک لحظه نزدیکش
میشوم
(آخر در خود فرو رفتن هم مثل سفر کردن است)
و بعد کلمات دیوانهوار هوار میشوند و من باز
گمش میکنم
کلمات خودشان را او جا میزنند و
تا بخودم میآیم میبینم
هیچیک از آنها نبود ....
و حالا میبینم که
کاملا از یادش بردهام
سنگ تمام بگذار
در کفهی دو دستم
امشب دو جام بگذار
ای ساقی سبک دست
سنگ تمام بگذار
Eitaa.com/jeeeem
نقطهی جیم
انتظار
بله انتظار
آقایان
خواهشا کمی صبر کنید
شما چقدر بیحوصلهاید!؟
وانگهی
من هم که نمیتوانم
همه حرف را در دو کلمه بزنم
نترسید !
بالاخره کمترین عمر
شصت سال است
خب!
برخی از این متخصصان
حرفهای خوبی دارند
گوش کنید
من هم روزی میخواستم
بزنم توی خال
بله وسط وسط
آنقدر که همه
انگشت بدهان بمانید و
نفهمید چه شد
ولی خب
گیرم که زدید توی خال
همه حرفهاتان هم درست
ولی تمام میشوید
باور کنید!
حرفهایتان دنباله دار است
ولی مثل یک کلاف
یا پیله
یعنی آنرا کش میدهید
ولی خودتان تمام میشوید
انتظار اما
گیج و ویج مینماید
و ساده
ولی همه تصورتان از توی خال زدن
فقط همینجا ممکن است.
انتظار
عهد محکم میخواهد و سخن ساده
برعکس شما
شما پرطمطراق حرف میزنید
بله
چرا که هیچ پشت و پناهی
جز اینجور حرفزدن ندارید
اما حالا دیگر
من به هر زبان که بشود
او را میگویم
ولو نپسندید ولو مرسل
ولی پای عهد خودم میمانم
من حرفِ خوب بلد نیستم
البته زیاد بلدم ولی تمام میشوم
من میخواهم تمام نشوم
میدانید
داشتم حرفهای
این به اصطلاح متخصصان را بلغور میکردم
که مرتضی زد در گوشم
میدانید چرا
چون مرتضی از خرش پایین نمیآید
بهتر بود بگویم مرکب
ولی باور کنید خر داشت
و داشت میگفت:
(هیچکاک
آدم عادل و منصفی است
و شخصیتهایش
به تقدیر عادلانهی خود میرسند
و شخصیتهایش تحول پیدا میکنند )
ببینید آنها خیلی دقیق میگفتند
شفاف و با جزئیات
و من بعد سه سال حرفهایشان را
که باید با زندگیام میآمیخت
کم کم فهمیدم
ولی داشتم تمام میشدم
برایش یک شعر هم گفتهام
آه طولانی شد
ببینید
مرتضی منتظر است
و حرفهای کودکانهاش
امید به زندگی دارند
ولی حرفهای پیر آنها نه
تمام شدهاند
بله
باید منتظر بود
من یک منتظرم
انتظار میخواهد همهچیز از آن او شود
او، یعنی آینده
و بر ما حکم کرده که فقط
بله و فقط
همهچیز اکسیژن شود
هرجور که شده
بهر زبانی
تا آتش او روشن بماند
وگرنه سردی و سرمای اکنون
همهمان را مثل یک مرغِ منجمد میکند
Eitaa.com/jeeeem
نقطهی جیم
نزدیک نشوید آقایان
ناسلامتی من اینجا خوابیدهام !
حالم بد است
بدتر از همیشه
و دارم تقاص پس میدهم
تقاص بودنم را
و گاهی زبانم لال لوس میشوم
و با خودم فکر میکنم که خدایا مرا ببر
نه اینجور نه
خطاب به کسی که نمیداند چرا ظالم شدهام
میگویم: دعا کن بمیرم
هماندم یکه میخورم
و بعد یاد حافظ میافتم ...
مرده و زنده من به چهکار میآید؟
میگویم:
خدایا عمر دوست را زیاد کن!
نشسته بودم پیش خودم فکر میکردم
فکرهای عجیب و غریب؛
بله منکه نمیخواستم
تو نمیدانی
خدا که میداند
من تحملت میکنم ولی درآخر بازنده تویی
و او که از ابتدا بازنده بود
داشت میسوخت
ناگهان
کسی مرا واسطه پیامی کرد
محتوای آن پیام اما:
به فلانی بگو اگر خواستی برنده باشی باختهای!
آب سرد ریخت روی سرم
ترسیدهام
و دیگر دست و پا نمیزنم
میدانید ؟
همیشه تصورم از کسانی که زیر آب دارند خفه میشوند این بود که لحظهی آخر را دست و پا نمیزنند
بلکه چند ثانیه
نگاهشان به سطح آب است. به آنجا
چند ثانیه آخر را فقط نگاه میکنند.
نمیگویم خدا را میبینند
نه!
خدا همان چند ثانیه است که دست و پا نمیزنی!
ولی انگشتان من از کودکی
خاطره مینوشتند.
نمیدانم تاکی بدحالی و ترسیدن
مرا غرق خود میکنند
و نوشتن بفریادم میرسد
ولی منتظرم
پیش خودم میگویم:
ایکاش یکجور دیگر بنویسم
ایکاش داستان نویس بودم
ایکاش شاعر بودم
ایکاش نوشتن وسیلهی نجات نبود.
بیخیال!
شاعری و داستان نویسی
سهم من نخواهد شد
ولی حالا بخودم میگویم:
خداروشکر حالت بد بود
مثل همیشه
آخر همیشه فکر میکنم تقصیر من است
نه! باور کنید
من الان از عهده هرکاری بر میآیم
فقط وقتی میخوابم
نمیتوانم بیدار شوم
من فکر میکنم
اصحاب کهف هم تابِ مقاومت
در برابر بیداری را نداشتند
بیداری یعنی پذیرش
بیداری مثل هواست
در خواب
تو نه مردی نه زنی نه شاعری نه ...
در خواب، تو یک چشمی
در خواب فقط اسم خودت را داری!
هر چه هستی را در خواب داری!
خواب پناهگاه من است.
احساس میکنم خواب تنها جایی است که غرق و خیره
چند ثانیهای را
خیره به دستان کسی هستم.
آدمها
در خواب استرس دارند
و وقتی بیدارند
خیالشان راحت است که
آنقدر میدوند تا آرام باشند
ولی وقتی خوابند
دلهره دارند که عقب افتادهاند.
آدمها در نظرشان
حسابی کارآمد و عاقلاند.
آدمها حق دارند!
ولی من ....
من نمیتوانم بدوم
اینکه من آدم خوبی باشم مرا خفه میکند.
خوب یعنی خیالم آسوده باشد
یعنی دیگران از من راضی باشند
یعنی مدرکِ نماز و روزه و بندگی
خوب یعنی عاجز و محتاج نباشم
خوب یعنی نترسم
من خواهان بلا هستم
اما عزیزان!
من از بلا هم میترسم و فکر میکنم
تنها راه همآغوشی با چیزی مهیب
این است که از آن بترسی
انکارش کنی و با آن بجنگی و
در آخر بفهمی یک عمر در آغوشش بودهای
من از مرگ میترسم
مرگ که میآید بیحسی !
من دو بار مردهام
و هیچ نفهمیدم
حتی ترسها و فکر هایی که از حالا
برای بعد از مرگ دارم را
آنموقع نداشتهام
شاعر ها میگویند
خواب هم که هستند چشمان باز دارند
و احتمالا وقتی که بیدارند هم، خوابِ چشمان یارند
یکیشان میگفت:
مراقبم که مبادا تهی شوم از تو
قسم به چشم تو در خواب نیز بیدارم
آه اما من
من از روز میترسم
از ظهر و بعد از ظهر بدم میآید
بخدا تقصیر من نیست
اینها ترسناکند
من میخوابم تا باور نکنم دیگر کسی نمیخواهد چشمان شوخ داشته باشد ....
Eitaa.com/jeeeem
نقطهی جیم
نمیدانم
کدامیک درست است
اکر بگویی گور بابای درست
بتو حق میدهم
کلاف سر در گم درست
راستی متحیرم
آخرش کدام درست بود ؟
انگار هیچطرف زندگی
درست نیست
درست معنی تمام هم میدهد
مثلا میگویند : یک درسته خر که
اشاره به تمامیت در خریت دارد
البته با خرش کار نداشته باشیم
معنی پر شدن میدهد
یعنی سراپا چیزی شدن
خب بگذریم ....
متن ما درباره موضوع دیگری است
البته ذکر این مقدمه
چندان بیاهمیت نبود
خب ببینید
من حسابی گیج شدهام
راستش
هفتهام شده بود یک روز
مثلا فکر کنید جمعه
خب بقیه هفته بباد بود در انتظار
یک روز
و وقتی موعد فرا میرسید
همان روز هم بباد میرفت
چرا که بخودم میتاختم
که این چ روزی است دیگر
خب
چرا ؟
الان ب شما میگویم بخاطر اینکه
فانتزی
بله ما صبح تا شب
بجای انتظار
در فکر بازسازی پدیدهها هستیم
یعنی چیزهایی که
خارج از اختیار ما بودند
و دور از ذهن و فکر ما یکهو سر و کلهشان پیدا شد و به ما حالی دادند
و ما
از بسکه کیف کرده بودیم
خواستیم تا بازسازیشان کنیم
و نمیشود که نمیشود
بگذریم
این حرفهای پیشپا افتاده را همه بلدند
اصلا جهان ما نه در اقبال به فانتزی
بلکه در اعراض از آن ساخته شده است
همه برای اینکه خودشان باشند
دور و برشان را پر کردهاند از لوازم شخصی
خب
موضوع متن ما اما
عزیزان!
فارغ از اینکه
نوشتن چهچیزی درست است
ما مسائلی داریم
که ضروری مینمایند
مثلا
گاه و بیگاه میشنویم که
فلان کس یا طیف
ما را از داشتن و برخورداری محروم کردند
چنین چیزی بهیچ عنوان
نمیتواند مسئلهای ضروری یا بنیادین باشد
چرا که ما از هزاران چیز دیگر هزاران بار
محروم شدهایم و ککمان هم نگزیده است
بله
پس ضروری چیست ؟
الآن به شما میگویم
من بالخره
در آزادی از یک روز هفته
که البته نمیدانم(در بند یک روز بودن) درست یا نادرست بود
هفته را بازیافتم و خداروشکر
در آزادی از فانتزی ها
دارم
به مبدا شیرینشان باز میگردم
Eitaa.com/jeeeem
امشب یاد یک قصهی جنایی افتادم.
دختر و پسری عاجز از ازدواج و برقراری ارتباط در شرایط معمولی و هرروزی هستند.که ناگهان خود را در یک داستان جنایی یافتند
داستان مرد همسایه که همسرش را کشته ...
یعنی هنوز نمیدانیم
ولی ای کاش کشته باشد!
چرا که فقط در اینصورت دختر و پسر زیبای ما میتوانند باهم ازدواج کنند.
پس اگر آن مرد زنش را کشته باشد
و حدس آن دختر و پسر در اینباره درست از آب در بیاید
میتوانند باهم ازدواج کنند و ما
از وصل این زوج زیبا (ولو بقیمت ریخته شدن خون بیگناهی)کامروا خواهیم شد
.....
میدانید چرا یاد این ماجرا افتادم؟
پاسخ ساده است.
راستش من چیزی را فهمیدهام
اینکه فلسطین خط مقدم اسلام است
و با نابودیاش
خدا نکند !
اجازه دهید ماجرا را برعکس کنم
اسرائیل جایی بیرون از ما و تمنایمان وجود ندارد.
اسرائیل خود ماییم که از مرگ میترسیم و سخت بهاین دنیا دلبستهایم.
ما همهچیز را حق خود میدانیم و میخواهیم دیگران از زمینمان( درواقع حقشان) محروم شوند تا ما برای خودمان دنیا و رفاه و امکانات دست و پا کنیم.
راستی ما دلمان نمیخواهد لب ساحل دریای مدیترانه دراز بکشیم و در دلمان آب تکان نخورد و بعد آیفون چهارده پرو رجیستری شدهمان را در دست بگیریم و ..... این ماجرا ته ندارد.
اگر این دایره وسیعتر بشود میشود یک غده بنام رژیم صهیونیستی که ادبیاتش حقخواهی است و در این راه هیچچیزی را در درونش مانع نمیبیند.
راستی دختر درون فیلم وقتی کمی از رسیدن به آرزوی خود یعنی قاتل بودن مرد همسایه ناامید میشود و از این بابت نه او و نه پسر خوشحال نیستند در درنگی میگوید:
چرا آرزو کنیم زن همسایه مرده باشد و از بابت زنده بودنش خوشحال نباشیم؟
........
دنیایی که (آدمهایی که) اراده سراسر وجودش را گرفته ناچار به کینتوزی مبتلاست.
چرا که اگر بخواهد و بدست نیاورد (و یا برعکس) نخواهد و خلاص نشود، آرزو را مقدم بر همه چیز میداند.
و در این راه هیچ حد و مرزی نمیشناسد.
خود را محق میداند و دیگران را گرگصفت و درنده خو که آمدهاند تا کام زندگی را بر او تلخ کنند.
........
میگویند قرار است دست اسرائیل بزودی رو شود و من هم از این رویارویی معاف نخواهم بود.
قرار است خدا دست اسرائیلی بودنمان را برایمان رو کند.
........
راستی اگر اسرائیل غاصب فردا با موشک محو شود ....
راستی اگر مردمان این روزگار هرکس بهحدی همگام و همصدا با اسرائیل نبودند، اسرائیلی هم روی کره خاکی وجود نداشت و اگر مردمان ندانند و چهره اسرائیل برایشان رو نشود فتحی هم رقم نمیخورد چرا که اسرائیل نیست ولی غاصبان وجود دارند و ویروسش درون ما پخش و پخشتر میشود.
و اینبار یکجور دیگر با قتل و تجاوز و ریختن خون حاجقاسمها رخ مینماید.
و افسوس اگر ما بدون اینکه به ریختن خون حاجقاسم راضی باشیم، خواستار دنیایی باشیم که خون حاجقاسم میریزد و دنیا میشود عروسیِ دختر و پسری به بها و آرزوی ریختن خونِ مانع ( که اولیای خدا باشند )
.........
اگر یهود و خوی یهودیگری خون پاکان میریزد چیز عجیبی نیست ولی مبادا خواست و اهوای ما به او مجال و فرصت چنین کاری داده باشد
من که هرچه با خودم فکر میکنم میبینم از تکنولوژی موشکهایی که قرار است بر سر اهالی فلسطین خراب شود چندان بدم نمیآید
و آنها که میگویند کار اهالی فلسطین وحشیگری است نشان از خوی یهودیگریشان (ولو چندان با آن آشنا نیستند و قرار است بعد از رو شدن دستشان برای خودشان پشیمان شوند و داد بزنند که : ما که از کشتن و غصب و خونریزی دفاع نمیکردیم) دارد
.........
میدانیم که اسرائیل یک ملت و یا یک استحقاق و اندیشه نیست.
اسرائیل افسار گسیختگی این عالم است که درون وجود کسانی بروز یافته و به تمامیت رسیده است. و جز پادشاهی و یا خداوندی خواست و تمنایی نمیشناسد.
اسرائیل خود این تمناست و هرکس چنین چیزی در وجودش احساس میکند باید از خودش بترسد و کسانی که این احساس را ندارند اکثرا غافلند و از خود بیخبرانند.
تا این تمنا هست اسرائیل هم هست و اگر کردار این رژیم برای ما آینه نشود ممکن است فرصت از دست برود و گوش و چشم از دیدن و شنیدن عاجز شوند و سرمایهی عبرتی برایمان وجود نداشته باشد.
من فکر میکنم در فلسطین کربلا بپاست و این مظلومیت قرار است سرمایهی قدرت اسلام شود و تماشای بدنهای خونین بهخاک افتاده واکسن کشندهی این ویروس شود هرچند کمی جانمان را ضعیف و ناتوان کند.
خدا عاقبت همهی ما را بخیر کند و بجای خواستن دنیای حریص و کینتوز منتظر جهانی سازد که قدمهای مهدی عج بهار جانهای عاجز ولی بسیار توبه کننده آن است
می اسلام و
جنون مسلمانی
نمیدانم
میان اینهمه تصاویر
از مادران #غزه
کدامیک شریعت خواهد شد ...
مادری طفلی را بهامید خدا بیابان برد
به بیابان شک نداشت
فقط بدنبال آب گشت
و ما سعی میکنیم
تا با او
همدم و همنوا شویم
مادرانِ شهید
مادرانِ جنون
عاقل نیستند ....
کف میزنند
بهیمنِ
فراتر از واژهها رفتن
مادرِ شهید،
عجزِ واژگانند
از نامیدن جنون زنی
که هیچ عادل نیست
کف میزنند
دیگر مادرانِ مجنون
و او را
در آغوش میکشند
که پسر خود را
ابراهیموار
در آتش انداخته
Eitaa.com/jeeeem
نقطهی جیم
سلاح مومن در جهاد اکبر
اشک و آه و ناله
به درگاه خداست
و اگر راستش را بخواهی
آن قدرتی که آمریکا را
از ذروهی دروغین قدرت
به زیر میکشد
همین گریه هاست
شهید سید مرتضی آوینی
# مظلوم مقتدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو زنی مردانه ای، سالاری و از مرد هم پیشی.
جامه جنست زن است، اما
درد و غیرت در تو دارد ریشه ای دیرین.
کم مبین خود را، که از بسیار هم بیشی.
گوهر غیرت گرامی دار، ای غمگین.
مرد، یا سالار زن، باید بدانی این ،
کاندرین روزان صدره تیره تر از شب،
اهل غیرت روزیش درد است.
خواه در هر جامه، وز هر جنس،
درد قوت غالب مرد است...
🔹 آماده سازی گورهای دسته جمعی برای شهدا در نوار غزه با توجه به افزایش تعداد شهدا در نتیجه تجاوزات وحشیانه رژیم صهیونیستی.
🔰 اخبار لحظهای از عملیات #طوفان_الاقصی در کانال #اخبار_سرزمین 👇👇
🔸 @AkhbareSarzamin
نقطهی جیم
🔹 آماده سازی گورهای دسته جمعی برای شهدا در نوار غزه با توجه به افزایش تعداد شهدا در نتیجه تجاوزات وح
با همند
یکصدا و همدلند
آدمند
گرچه رفتهاند
باز آمدند
باز زندهاند
بامشان ریخته
بر زمین
نامشان ولی
بلند
همچو نامشان
تا شدند بندهی خدا
ایستادهاند
تا شدند بندهی خدا
روشن شدند و پیدا شدند
تابندهاند
این جهان سوت و کور
این جهان تنگ و تار
این جهانِ مرده همچو گور
کوچههای لانههای زیر خاک
خانههای همچو لانههای مور ...
هان کجا
زاییده شد شهر تو
مهد تو کجاست
مهد بچههای ما کجاست؟
سالمندان شدند ساکنان مهد ما
پیر و خسته و ملول
غمگرفته جای دل
دل گرفته جای غم
بچههای ما توی گوشیاند
ساکتاند سرد و یخزده بیرمق
تکان نمیخورند
بیحوصله
نه
بیسرند
مثل بچههای تو
ولی بچههای تو کجا
مادران ما بچههای پیر جای طفل
زاییدهاند
اشکهای تو کجا؟
اشکهای ما روزمرهاند
هان بخند ! کف بزن ! بگوی و بازگوی
نقل پاشیدهاید و گلپر و بخور
دود کردهاید در هوای شهر
پایکوب
هوای ما بوی گند میدهد
بوی مرگ
بوی خودکشی
بوی دود های تو
آرزوی شهر ماست
خوشبحالتان
بد بحال ما که
راکدیم ساکتیم
مردهایم
رفتهایم
باز
ماندهایم
🔹 پدر کودک، یوسف عزیز، در نوار غزه، در حال وداع با کودک مظلوم و شهیدش.
🔰 اخبار لحظهای از عملیات #طوفان_الاقصی در کانال #اخبار_سرزمین 👇👇
🔸 @AkhbareSarzamin
نقطهی جیم
🔹 پدر کودک، یوسف عزیز، در نوار غزه، در حال وداع با کودک مظلوم و شهیدش. 🔰 اخبار لحظهای از عملیات #ط
غزه خون بپاست
غزه پیش از این گفتهام :
غزه کربلاست
اینکه جسم او
بر زمین مانده است
چند ماهه است؟
خون او
پاشیده در هواست
خون من
مانده است
بنگی است
راکد است
خون من تیره است گندیده است
مثل چشمان من
ای پدر
خوش بحال چشمهای تو
خوش بحال هوی هوی و های تو
سر بلند کن قدم بزن
نفس بکش در هوای دود
پربکش پرنده باش
چون امام خویش تشنه باش
به آسمان برو
به آسمان بگو
غزه کربلاست
مهر مادری
همچنان بپاست
ما دیدهایم
پاییدهایم
پرستیدهایم
آفتاب را
هر سحر
که فاطمه بر آسمان طلوع میکند
ناممان امید
شعارمان استقامت است
تصاویر دردناک از بمباران بیمارستانی در مرکز غزه
🔹وزارت بهداشت غزه: صدها نفر همچنان زیر آوار بیمارستان المعمدانی در مرکز غزه گرفتارند.
@TasnimNews
نقطهی جیم
تصاویر دردناک از بمباران بیمارستانی در مرکز غزه 🔹وزارت بهداشت غزه: صدها نفر همچنان زیر آوار بیمارست
بعد ازین وادی استغنا بود
نه درو دعوی و نه معنی بود
میجهد از بینیازی صرصری
میزند بر هم به یک دم کشوری
هفت دریا یک شمر اینجا بود
هفت اخگر یک شرر اینجا بود
هشت جنت نیز اینجا مردهایست
هفت دوزخ همچو یخ افسرده ایست
هست موری را هم اینجا ای عجب
هر نفس صد پیل اجری بی سبب
تا کلاغی را شود پر، حوصله
کس نماند زنده در صد قافله
صد هزاران سبز پوش از غم بسوخت
تا که آدم را چراغی برفروخت
صد هزاران جسم خالی شد ز روح
تا درین حضرت دروگر گشت نوح
صد هزاران پشه در لشگر فتاد
تا براهیم از میان با سرفتاد
صد هزاران طفل سر ببریده گشت
تا کلیم الله صاحب دیده گشت
صد هزاران خلق در زنار شد
تا که عیسی محرم اسرار شد
صد هزاران جان و دل تاراج یافت
تا محمد یک شبی معراج یافت
قدر نه نو دارد اینجا نه کهن
خواه اینجا هیچ کن خواهی مکن
گر جهانی دل کبابی دیدهای
همچنان دانم که خوابی دیدهای
گر درین دریا هزاران جان فتاد
شبنمی در بحر بیپایان فتاد
گر فرو شد صد هزاران سر بخواب
ذرهای با سایهای شد ز آفتاب
گر بریخت افلاک و انجم لخت لخت
در جهان کم گیر برگی از درخت
گر ز ماهی در عدم شد تا به ماه
پای مور لنگ شد در قعر چاه
گر دو عالم شد همه یک بارنیست
در زمین ریگی همان انگار نیست
گر نماند از دیو وز مردم اثر
از سر یک قطره باران در گذر
گر بریخت این جملهٔ تنها به خاک
موی حیوانی اگر نبود چه باک
گر شد اینجا جزو و کل کلی تباه
کم شد از روی زمین یک برگ کاه
گر به یک ره گشت این نه طشت گم
قطرهای در هشت دریا گشت گم
نقطهی جیم
یگانه مضطر و تنها عقل
در جهانی که؛ بیعقل است
و غرور سراسر وجودش را گرفته
خود را همهچیزدان
و بر همه چیز توانا میبیند.
سخنرانی امروزش همه وسعت بود
میخواست همه را بدارد
و به همه تحذیر میداد
عجب صبری او و خدا دارند
یا من سبقت رحمته غصبه را امروز دیدم
عروسک،بیبی، هانی اینها نیستند
ماشین و گوشی و پنت هاوس لوکس هستند که به محض تماشایشان
خون در روانمان میدود
چشمانمان میدرخشد
و تحریک میشویم تا لختشان را
در آغوش بکشیم
و خدا نکند که مجروح شوند
و خشِ موشکهای مقاومت
بر آنها بیافتد
که خابمان پریشان
چشمانمان گریان
دلمان کباب
و زندگی تیره و تار میشود
ما خادمان حرم امن تکنولوژی هستیم
و داغدار و سیاهپوشِ
خدایی نکرده حِرمانش
بندگان خوب بهشتِ عطا و لقایش
اینها هم که میبینید
چیزی نیستند
غممان نباشد و خدایی نکرده دلمان
برایشان نسوزد
که آنچه هستیم را بر خود نپوشانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹دوباره حرمله ها، حنجره ها را نشان گرفته اند ...
🔰 اخبار لحظهای از عملیات طوفان الاقصی در کانال #اخبار_سرزمین 👇👇
🔸 @AkhbareSarzamin
نقطهی جیم
🔹دوباره حرمله ها، حنجره ها را نشان گرفته اند ... 🔰 اخبار لحظهای از عملیات طوفان الاقصی در کانال #
غزه!
ماه شام تار من!
ماهتاب من!
غزه!
دختر غیور!
گیسویت چقدر خاکی است؟
صورتت چرا کبود؟
چادرت کجاست؟
غزه!
دختر جوان!
سرو من!
استوار من!
ساکتی چرا؟
بایست!
ناز کن! بخند!
اولین و آخرین خبر
کآید از هر دری درون تویی
بازهم
شهر را بهم بریز
غزه!
باز هم بایست