هدایت شده از جـیـࢪان مـاه🤍🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدی امیدم،تو ناامیدی💆🏻♀️🫀
#ادیت
#ساخت_خودم
#جیران
#ناصر_الدین_شاه
#اد_هستی
____༄✿༄____
𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕
❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇
____༄✿༄____
ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋
𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌
𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌
@jeyranmoon
هدایت شده از جـیـࢪان مـاه🤍🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که از هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
:)))🫀🥺💆🏻♀️
#ادیت
#ساخت_خودم
#جیران
#سیاوش
#اد_هستی
____༄✿༄____
𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑵𝒐𝒕 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝑶𝒇 𝑴𝒚 𝑯𝒆𝒂𝒓𝒕
❤𝒀𝒐𝒖 𝑨𝒓𝒆 𝑨𝒍𝒍 𝑶𝒇 𝑴𝒆. 🖇
____༄✿༄____
ᴊᴏɪɴ ᴛʜɪꜱ ᴄʜᴀɴɴᴇʟ🦋
𝙟𝙪𝙨𝙩 𝙛𝙤𝙧𝙬𝙖𝙧𝙙𝙚𝙙🙌
𝙉𝙤 𝙘𝙤𝙥𝙮𝙞𝙣𝙜❌
@jeyranmoon
هدایت شده از Tara♡
#رویایقاجار
پارت ۳٠
_ چه نقشه ای؟
+ بیایید بهانه ای پیدا کنید و اونو اخراجش کنید مثلا بهش تهمت دزدی بزنید
_ نه نمیشه
~ قبله عالم. بهار جان بسه حالا بعدا راجبش حرف میزنیم فعلا به اندرونی تاج الدوله دعوتیم بی رسمیه اگه دیر کنیم
_ خیل خب بریم
به سمت اندرونی تاج الدوله راه افتادیم
پدر گفت چند دقیقه دیگه میاد ما باید زودتر بریم.
محمد قاسمو گذاشتیم پیش گلنسا و گفتیم چشم ازش برنداره حتی اگه زلزله و طوفان اومد
....
در را باز کردیم.
تاج الدوله و گلین و شکوه تو اتاق بودن
هدایت شده از حقوقمه
درآمار5000نفرپرداختایتادارنبرای100نفر😍💃🏻
https://eitaa.com/joinchat/2137784510Ce5c210a137
جوینبدهظرفیتمحدودههاااا🥲😒
ناصرالدين شاه در مورد آرایش عصمت الدوله چنين مینویسد:
"وعده داشتيم خانه ظلالسلطان به همراه نايبالسلطنه، از صبح رفتيم... عصمتالدوله سبيل داشت به قدر سبيل نايبالسلطنه"
@Jeyran_khaton
"سپه سالار: این منورالفکر ها خواهان عدالتخانه، مجلس و انتخابات هستند
ناصرالدین شاه: خب عدالتخانه که داریم؛ باب همایونیِ ما عین عدالتخانه است!"
خاطرات ناصر الدین شاه/ اندکی تخلص
@Jeyran_khaton
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۷۳
#ناصر
سلمان زنم را دزدیده
بود
یک دختر را با نقشه
اینجا گذاشته بود
تا خود را در آغوش
من بیندازد
و جیران را
از من سرد
کند
به چشمان آن دختر
نگاه کردم
مطمئن بودم
او خودش
با پول قبول کرده
این کار را
بکند
سلمان میخواست
جیران از من دور کند
و پیش پدر و مادرش
بفرستد اما چرا؟
من نمیگذاشتم
هیچ وقت به فکرم
نمیرسید
سلمان بخواهد
کسی را دوست دارم
را از من جدا کند
و پیش خانواده اش بفرستد
جیران با دست اشک هایش را
پاک کرد و
گفت:بیرون منتظرم منو
ببرید پیش خانواده ام
سلمان خان
جیران بیرون رفت
سلمان جلو آمد و
لب زد:
#رمان_جیران
فصل ۲
پارت ۷۴
#ناصر
سلمان به نفرت
به چهره ام نگاه کرد
و جلو تر آمد و
لب زد :من همیشه
از تو و اون مادرت متنفر بودم
و هستم
تو داشتی افسرده میشدی
خسته بودی و
زندگی برات معنی ای
نداشت
و این چیزی بود
که من میخواستم
دوست داشتم رنج بکشی
تا اینکه جیران خاتون
رو دیدید و یک
دل نه صد دل عاشقش
شدید
با این خاتون زندگی خوبی
داشتید و
این برخلاف چیزی
بود که من میخواستم
میدونی کی باعث شد حافظت
پاک بشه؟
میدونی کی
سارای گرجی رو
فرستاد که
بگه عاشقته
من کردم همهی این کار ها رو
من کردم
من جیران خاتون رو
مخفی کردم
و بهش گفتم
که پول زیادی بهش میدم
تا بره و با
خانواده اش
با خوشی زندگی کنه
این جوری خانواده اش هم
خوشبخت میشن