eitaa logo
هیاتـ جوانانـ حسینے یاسوجـ
313 دنبال‌کننده
728 عکس
393 ویدیو
59 فایل
لینک کانال در سروش:https://splus.ir/jhyasuj لینک کانال در ایتا: https://eitaa.com/jhyasuj http://jhyasuj.blog.ir/:وبلاگ سخنرانیهای قدیمی دکتر هدایت خواه : @javananehoseiny ارتباط با ادمین : @Seyedd_ir @smcg1401
مشاهده در ایتا
دانلود
#دوشنبه_های_انقلاب 🔴 تبیین دست آوردهای انقلاب در چهل سالگی با سخنرانی دکتر هدایتخواه 🔴 دوشنبه این هفته ، بعد از نماز مغرب و عشاء. مسجد و حسینیه امام علی (ع) شهرک امام حسین (ع) #هیاتـ_جوانانـ_حسینے_یاسوجـ @jhyasuj
۲۵-۳ * حمایت از حقوق حیوانات * در رساندن حیوانات، آن را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ، که نه سخت گیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار، سپس آنچه از بیت المال جمع آوری شد برای ما بفرست، تا در نیازهایی که خدا اجازه فرموده مصرف کنیم. هر گاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی، به او سفارش کن تا: « بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود. در سوارشدن بر شتران عدالت را رعایت کند، و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید. آنها را بر سر راه به درون آب ببرد، و از جاده هایی که دو طرف آن علف زار است به جاده بی علف نکشاند و هرچندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت کنند و هرگاه به آب و علف زار رسیدند، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند». تا آنگاه که به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و کوفته، که آنها را بر اساس رهنمود قرآن، و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تقسیم نماییم. عمل به دستورات یاد شده مایه بزرگی پاداش و نیز هدایت تو خواهد شد. ان شاء الله. حمایت کنید. @jhyasuj
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند.  روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.  حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.  حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .  همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟ یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.  فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد.... از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش! كشكول شيخ_بهايي @jhyasuj
recording-20190624-210239.mp3
15.45M
دوشنبه های انقلاب ۱۷ اولین جلسه از جلسات هفتگی سال ۹۸ " " با سخنرانی استاد هدایتخواه مورخ ۹۸/۴/۳ مسجد و حسینیه امام علی علیه السلام با موضوع : بیانیه گام دوم این هفته : 💠 بیان کلیات بیانیه گام دوم و برنامه های جلسات بعد 💠مقایسه امام خمینی رحمه الله علیه و امام خامنه ای مدت زمان : ۳۲ دقیقه @jhyasuj
✍ #خاطرات_شهدا 🌷انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی. هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید. 🌷در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که می رفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما #هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکردکه باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. میگفت اول زندگیشان هست باید #کمکشان کنیم...!!! 🔺 راوی: مادر بزرگوار شهید #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @jhyasuj
۲۶-۱ ( نامه به برخی از مأموران مالیات که در سال ۳۶ هجری برای فرماندار اصفهان مخنف بن سلیم فرستاده شد) *۱- اخلاق کارگزاران مالیاتی * امام علی علیه السلام: او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی و اعمال مخفی سفارش می کنم، آنجا که هیچ گواهی غیر از او، و نماینده ای جز خدا نیست و سفارش می کنم که مبادا در ظاهر خدا را اطاعت و در خلوت نافرمانی کند و اینکه آشکار و پنهانش و گفتار و کردارش در تضاد نباشد، امانت الهی را پرداخته و عبادت را خالصانه انجام دهد. و به او سفارش می کنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگوید و با مردم به جهت اینکه بر آنها حکومت دارد بی اعتنایی نکند، چه اینکه مردم برادران دینی و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی می باشند. حمایت کنید. @jhyasuj
«شیخ عیسی قاسم» رهبر معنوی انقلاب بحرین: 🔹«هیچ گزینه‌ای به جز مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی وجود ندارد و امت یا باید آزادگی را انتخاب کند یا بندگی معامله قرن را». 🔹معامله قرن به معنای فروش عزت و دین است و میخواهد وجدان امت‌ها را محک بزند. @jhyasuj
🍃🌺🍃🌺🍃 ❣مهریه مون انتخاب حسن بود... هفت سفر عشق مکه و کربلا وسوریه و... که تموم سفرها رو دوتایی با هم رفتیم. ❣خیلی به ظاهرش اهمیت می داد. میگفت: مسلمون باید ظاهرش هم بوی مسلمونی بده... خیلی هم #شیک_پوش بود. ❣خیلی به عطر وادکلن و این چیزا اهمیت می داد. رو بچه ها هم خیلی تاکید داشت و میگفت باید مرتب باشن. ❣هیچ وقت صدای بلندش را نشنیدم، نماز شبش، زیارت عاشورا و نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نشد. #شهید_حسن_غفاری🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @jhyasuj
۲۶-۲ بدان! برای تو در این زکاتی که جمع می کنی سهمی معین، و حقی روشن است و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه که ما حق تو را می دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری و وای بر کسی که در پیشگاه خدا، فقرا و مساکین و درخواست کنندگان و آنان که از حقشان محرومند و بدهکاران و ورشکستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شکایت کنند. حمایت کنید. @jhyasuj
🔻همسر شهید حججی: ‌ ❣یک روز خاله‌ها و دایی‌هایم را برای ناهار دعوت کردیم. دم‌دمای رسیدن مهمان ها آمد پیشم: «پیام دادن علیرضا رو دارن میارن لشکر» علیرضا نوری یکی از پاسدارهای لشکر بود. چهار پنج روزی می شد خبر در سوریه پیچیده بود. ‌ ❣گفتم: «حالا چه کار کنیم؟» حسابی رفت توی هم. همه هم و غمش رفتن و رسیدن به مراسم بود. ❣گفتم: «پس زود سفره رو می ندازم که بتونی خودت رو برسونی!» همه که غذایشان را خوردند، پا شد و معذرت خواهی کرد که یکی از بچه های لشکر شهید شده است و باید برود برای وداع. ❣رفت توی اتاق و پیراهن مشکی را از تنش بیرون آورد و یک لباس آبی تیره پوشید. ‌ پرسیدم: «چرا رو در آوردی؟ گفت: «نمیخوام تو مجلس شهید مشکی بپوشم!»‌ ‌ ‌📕 کتاب سربلند 🌷 🍃🌹🍃🌹 @jhyasuj