#خاطرات_شهدا 🌷
💠سفــرکربـلا
🔸اولین بار #هادی_ذوالفقاری را در این موسسه دیدم. پسر بسیار با ادب و شوخ و خندهرویی😍 بود. او در موسسه کار می کرد و همان جا زندگی و استراحت میکرد. #طلبه بود و در مدرسه #کاشفالغطا درس میخواند📚.
🔹من ماشین🚙 داشتم. یک روز #پنجشنبه راهی #کربلا بودم که هادی گفت: داری می ری کربلا⁉️گفتم: آره، من هر #شب_جمعه با چند تا از رفیقها میریم، راستی جا داریم تو نمیخوای بیای؟ گفت: جدی میگی😃؟ من آرزو داشتم بتونم هر شب جمعه برم کربلا❤️.
🔸ساعتی⌚️بعد با هم راهی شدیم. ما توی راه با رفقا میگفتیم و میخندیدیم😄، #شوخی میکردیم، سر به سر هم میگذاشتیم اما هادی ساکت بود🤐.بعد اعتراض کرد و گفت: ما داریم برای #زیارت_کربلا می ریم. بسه، این قدر شوخی نکنید❌.
🔹او می گفت، اما ما گوش نمیدادیم🚫. برای همین رویش را از ما #برگرداند و بیرون جاده را نگاه می کرد.به کربلا که رسیدیم، ما با هم به زیارت رفتیم. اما هادی می گفت: اینجا جای زیارت دسته جمعی نیست❌. هر کی باید #تنها بره و تو حال خودش باشه😊، ما هم به او محل نمیگذاشتیم و کار خودمان را میکردیم!
🔸در مسیر برگشت🚙، باز همان روال را داشتیم. #شوخی میکردیم و میخندیدیم. هادی میگفت: من دیگر با شما نمیآیم⛔️، شما قدر زیارت #امام_حسین (ع) آن هم #شب_جمعه را نمیدانید😔.اما دوباره هفته بعد که به شب جمعه میرسید از من میپرسید کی میری کربلا❓
🔹هادی گذرنامه📖 معتبر نداشت❌، برای همین، تنها👤 رفتن برایش خطرناک بود. دوباره با ما می آمد و برمیگشت. ⚡️اما بعد از چند هفته دیگر به شوخیهای ما توجهی نداشت؛ او برای خودش مشغول #ذکر و دعا بود. توی کربلا هم از ما جدا میشد💕. خودش بود و #آقا اباعبدالله (ع).
🔸بعد هم ساعتی⌚️ که معین میکردیم میآمد کنار ماشین. روزهای خوبی بود. هادی #غیرمستقیم خیلی چیزها به ما یاد داد😊.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
#هیاتـ_جوانانـ_حسینے_یاسوجـ
@jhyasuj
هیاتـ جوانانـ حسینے یاسوجـ
💠منتظرت هستم یک روز بعد از #شهادت عبدالمهدی، دلم خیلی گرفته بود. گفتم بروم سراغ آن دفتری که #خاطر
#خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدی که برات #شهادتش را از #آیت_الله_بهجت_ره گرفت
🔹دوست داشتم #مرد زندگی ام مومن و استاد اخلاق من باشد☺️. آنقدر همسرم💞 از لحاظ ایمان و اخلاق در درجه بالا باشد که بتواند من را رشد دهد🌱 واقعا هم #عبدالمهدی درمدت زندگی برای من مثل استاد اخلاق بود.
🔸امروز که می بینم عبدالمهدی در کنارم نیست💕 گویی از #بهشت بیرون آمده باشم. من هرچه دارم را مدیون و مرهون #شهیدم🌷 می دانم.
🔹عبدالمهدی یک بار #خوابی دیده بود. بعد ازآن رفت پیش یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد.آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با #آیت_الله_بهجت دیدار کنی.
🔸همسرم به محضرآیت الله بهجت شرفیاب می شود👥 تا خوابش رابه ایشان بگوید.آقاهم دست روی زانوی #عبدالمهدی گذاشته و می گوید جوان #شغل شما چیست⁉️همسرم گفته بود #طلبه هستم.
🔹ایشان فرموده بودند:باید به #سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه رابپوشی. آیت الله بهجت درادامه پرسیده بودنداسم شما چیست❓گفته بود: #فرهاد. ایشان فرموده بودند #حتما اسمت را عوض کن.
🔸اسمتان را یا عبدالصالح یا #عبداالمهدی بگذارید. آیت الله بهجت فرموده بودند:شما در تاج گذاری #امام_زمان(عج) به شهادت🌷 خواهید رسید. شما یکی از #سربازان_امام_زمان_عج هستید وهنگام ظهور امام زمان (عج) باایشان رجوع می کنید👥.
🔹وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به #تعویض اسمش کرد.باهم رفتیم #گلستان_شهدا🌷 و سر مزار شهید جلال افشار گفت: میخواهم یک مسئله ای رابا شما درمیان بگذارم که تازنده ام برای کسی باز گو نکنید❌ بین خودم،خودت💞 و #خدا بماند.
🔸عبدالمهدی می گفت:شما درجوانی من را از دست می دهید💕.من #شهید می شوم🕊.
گفتم:باچه #سندی این حرف را می زنید.
گفت:من خواب دیدم ورفتم پیش آیت الله بهجت وباقی ماجرا رابرایم تعریف کرد. من خودم رااین گونه #دلداری می دادم که ان شاءالله #امام_زمان_عج ظهور می کند✅.
🔹ایشان در رکاب امام زمان(عج)خواهند بود. امروز که جنگی نیست🚫 که #شهادتی باشد.
این حرف هارا باخودمرور می کردم💬 تااین که #عبدالمهدی_کاظمی بالباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پیوست🕊🌷.
✍راوی همسر
#شهید_عبدالمهدی_کاظمی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
#هیاتـ_جوانان_حسینے_یاسوجـ
@jhyasuj
#خاطرات_شهدا 🌷
💠طلبه لوله کش
🔰هادی متوجه شد که بیشتر دوستان #طلبه، از خانوادههای مستضعف نجف هستند و در منازلی🏠 زندگی میکنند که آب لوله کشی نداشت🚱 و بضاعت مالی برای لوله کشی نداشتند. برای همین به #تهران آمد و چند روزی در مغازه یکی از دوستانش ماند و لوله کشی را یاد گرفت.
🔰هرچه لازم داشت را تهیه کرد و راهی #نجف شد🚌 بعد از ظهرها بعد از کلاس درس لوله تهیه میکرد و به خانه #طلبههای_نجف میرفت. از خود طلبهها کمک میگرفت و منازل مردم مستضعف، ولی مومن👌 نجف را #لوله_کشی آب میکرد.
🔰هادی شهریه و هیچ مزدی💰 برای لوله کشی نمیگرفت🚫 یکبار با او بحث کردم که چرا برای کار لوله کشی پول نمیگیری⁉️ خُب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم #خرج_داری و... #هادی خندید و گفت: خدا خودش میرسونه☺️
🔰سرش داد زدم و گفتم: یعنی چی #خدا خودش میرسونه؟ ما هم بچه آخوند هستیم و این #روایتها را شنیدهایم. ⚡️اما آدم باید برای کار و زندگیش برنامهریزی کنه👌 تو پس فردا میخوای زن بگیری و...
🔰هادی دوباره لبخند زد😊 و گفت: آدم برای #رضای_خدا باید کار بکنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت #احتیاج داشتیم برامون میفرسته✅ بعد مکثی کرد و #ماجرای عجیبی را برایم تعریف کرد.
🔰گفت: یه شب🌙 تو همین #نجف خیلی به پول احتیاج داشتم. آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم🕌 و مشغول زیارت شدم. اصلاً هم حرفی در مورد پول با مولا #امیرالمومنین(ع) نزدم. همین که به ضریح چسبیده بودم یه #آقایی به شانه من زد و گفت: آقا این پاکت💌 مال شماست.
🔰برگشتم و دیدم یک #آقای_روحانی است که او را نمیشناختم. بعد هم بیاختیار پاکت را گرفتم📩 بعد از #زیارت راهی منزل شدم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول💵 داخل آن پاکت است.
🔰هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: #حاج_باقر، همه چیز دست خداست. من برای این مردم #ضعیف، ولی با ایمان✨ کار میکنم. #خدا هم هروقت احتیاج داشته باشم برام میذاره تو پاکت و میفرسته📨
📚برگرفته از کتاب #پسرک_فلافل_فروش
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
#شهیدنظرزاده
#هیاتـ_جوانانـ_حسینے_یاسوجـ
@jhyasuj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
60 #طلبه جوان گنابادی برای تبلیغ پاکیزگی در شهر و توجه دادن مردم به سختی کار #پاکبان ها دیشب نظافت شهر #گناباد را انجام دادند
مدیر #حوزه_علمیه گناباد گفته می خواستیم یک شب پاکبان ها استراحت کنند🌷
اینا چقدر خوبن👌
#خبر_خوب
https://t.co/bCPPnnrZM8
*سید ناصر نعمتی
#هیاتـ_جوانانـ_حسینے_یاسوجـ
@jhyasuj