به در و ديوار زندگىات
شادى و اميد و خوشبختى آويزان كن
تنها از عشق و دوست داشتن حرف بـزن و
تا مىتوانى #مهربان بـاش.
تو فقط يک بار زندگى میكنى؛
پس از لحظه لحظهى آن لذت ببر
طورى با عشق به زندگى نگاه كن و
بـرايش سازِ خوشبختى بـزن كه
جز آهنگ تو با هيچ آهنگ ديگرى نرقصد.
يادت باشد
زندگى همان چيزى را به تو مىدهد
كه دنبالش هستى؛
پس پيش به سوى
واقعى شدن روياهايت.
@jihadmughniyeh_ir
زندگینامه و خاطرات #شهید_جهاد_مغنیه
2⃣2⃣
#جهاد بسیار آدم #عاطفی ، #مهربان ، و
#باغیرتی بود.
در ایام فوت مادر #قاسم_سلیمانی در بسیاری از مواقع همراه او بود. حاج قاسم به شدت با محافظ مخالف است ، #عمادمغنیه، پدر #جهاد، همیشه در فضاهای عمومی پشت حاجی می ایستاد که اگر خدای نکرده تیری شلیک می شود به او اصابت کند و نه به #حاج_قاسم.
#جهاد هم همینطور نسبت به #حاج_قاسم تعصب داشت.
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@jihadmughniyeh_ir
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #هشتادودو
که صدایم شکست
_شبی که سعد🔥 میخواست بره ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!
🔥بی غیرتی سعد🔥😞 دلش را از جا کَند،..
میترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد..
و من میخواستم خیالش را تخت کنم
که حضرت سکینه(س)😭💚 را به شهادت گرفتم
_همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد #حرم، 😢فکر میکرد وهابی ام. میخواستن با بهم زدن مجلس تحریکشون کنن و همه رو بکشن!😥😢
که به یاد نگاه #مهربان و #نجیب مصطفی🌸 دلم لرزید و دوباره اشکم چکید
_ولی همین آقا و یه عده دیگه از #مدافعای_شیعه_وسنی حرم نذاشتن و
منو نجات دادن!
میدید اسم مصطفی را با چه حسرتی
زمزمه میکنم..
و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد🔥 مانده و نام ترکیه برایش #اسم_رمز بود که بدون خطا به هدف زد
_میخواست به ارتش آزاد ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟😏😐
به نشانه تأیید پلکی زدم..😥
و ابوالفضل از همین حرفها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد..
و خیره در نگاهم هشدار داد
_همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی ایران!
_از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکه ای از جانم در اینجا جا مانده و او بی توجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد
_خودم می رسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمیگردی تهران و میری خونه دایی تا من #مأموریتم تموم شه و برگردم!😊
حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود..
که داغ فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم
_چرا خونه خودمون نرم؟🙁😢
بغضش😢 را پشت لبخندی😊 پنهان کرد..
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
.🌱. ᴊᴏɪɴ↴
@jihadmughniyeh_ir