eitaa logo
پژوهشگاه فقه نظام
1.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
230 ویدیو
27 فایل
ارتباط با ما: @f_nezzam شماره تماس‌: 02537730184
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی مدرسه زمستانه اقتصاد مردمی.pdf
2.25M
🔰بروشور معرفی تفصیلی مدرسه فصلی اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🔹معرفی اجمالی موضوع مدرسه 🔹جدول زمانی برنامه ها 🔹معرفی اساتید 🔹معرفی سرفصل های ارائه‌ها 🔹معرفی ناقدین الگوهای عملیاتی 🔹منابع پیش نهادی برای مطالعه 🔹چند نکته برای شرکت کنندگان 👈🏻 پوستر مدرسه زمستانه اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 📨مسیر کسب اطلاعات بیش تر: 🆔@eco_islamic ☎️09170242845 📥مسیر ثبت نام: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
🔰امامت، ریشه در نبوّت دارد‌؛ شاخه‌ای است پُر بار و بَر، همه‌گاه تازه، سرسبز و سایه‌گستر از درخت عالَم‌گیر نبوّت. امامت، در دوره‌به‌دوره، جویبارهایی از آبشار بلند نبوّت، به جویبار «جان»ها و جهان‌ها جاری و ساری می‌سازد. ▪️با امامت، نیروی بَس‌شگفتی‌آفرین،‌ حماسه‌ساز،‌حال‌ها را از حالی به حالی دگرکننده، نبوّت ادامه می‌یابد، راه می‌گشاید، رهروان را به راه، ره می‌نماید و در راه، گام‌های‌شان را استوار می‌دارد و لغزش‌گاه‌ها را می‌نمایاند، این سوی ‌و آن سوی راه را، که گم‌راهی است و درّه‌های هراس‌انگیز مرگ و تاریکی‌های بی‌پایان و بی‌بارقه، با نشانه‌های روشن، مشعل‌ها و فانوس‌هایی که همه‌گاه برمی‌فروزد و برمی‌افرازد، نشان می‌دهد و از فرو رفتن در آن‌ها، باز می‌دارد و هشیارانه و خردمندانه و برابر نقشهٔ وحی، پرهیز می‌دهد. ▪️نبوّت، همه‌عصری است؛ در حصار عصر نمی‌ماند؛ عصرها‌ را در می‌نوردد؛ مصرها و دل‌های مردمان هر عصری را تا آستان باشکوه پایان دنیا. امامان، که پس از نبیّ، فرستادهٔ خدا، آورندهٔ کتاب، روشن‌کنندهٔ راه از بی‌راه؛ مشعل‌افروز راه، رسم و آیین و روشن‌گر آیه‌آیه کتاب اویند، هر یک برابر نیاز زمان، قد می‌افرازند،‌مشعل می‌افروزند، در کانون‌های زندگی شعله می‌افروزند، به سرای زندگی‌ها، روشنایی و گرما می‌بخشند و مردمان را از زَمهَریرها و یخبندان‌های سخت و تاریکی‌های توان‌فرسا و زمین‌گیرساز، می‌رهانند. ▪️این راه، برابر نقشهٔ راه سرچشمه‌گرفته از وَحی، مهندسی شده و هماهنگ با سرشت‌ها، سینهٔ سخت دشت‌ها و دَمَن‌ها را می‌گشاید، دل تاریکی‌ها را می‌شکافد و مردمان و رهروان خود را به آستان سپیده فرود می‌آورد و به رواق بلند زندگی سعادت‌بار، بار می‌دهد. ▪️در هر عصری، برابر تاب‌آوری آن عصر و نیاز مردمان، نقشهٔ وَحیانی زندگی شرافت‌مندانه را فراروی جویندگان شرافت، عزّت و سعادت، می‌گشاید، تا با دقیق‌شدن، عالمانه و هشیارانه، در آن در نگریستن و به تفسیر آن پرداختن و دقیقه‌شناسانه،‌ نقطه‌نقطهٔ نقشه را دریافتن و به کار بستن، بنیان شکوه‌مند زندگیِ آگنده از شرافت و سعادت را بگذارند و پایه‌های آن‌را برافرازند و روزگار، شرافت‌مندانه بسپرند. قهرمانان، رهایی‌بَخشان مردمان از کُنام‌ دیوان و دَدان، از دل سنگ سختی‌ها و شداید، رنج‌ها و دردها، فرامی‌خیزند، برمی‌دَمند و کران‌ تا به کران جهان را، به آتشی که از کانون درون‌شان دَمادَم، زبانه می‌کشد، روشن می‌کنند. تا آتش در کنار چوبِ عود، زبانه نکشد و داغی و سوزندگی آن، عود را فرا نگیرد، بوی خوش و سُکرآور چوب عود افشانده نمی‌شود و «جان»ها در این بوی خوش، بال به پرواز نمی‌گشایند. به گفتهٔ ابوتمّام: لَولَا اشتعالُ فی ما جاوَرَت ماکانَ یُعرَف طیبُ عَرفِ العود به گفته سعدی: قول مطبوع از درون سوزناک آید که عود چون همی سوزد،‌ جهان از وی معطّر می‌شود. ▪️موسی بن جعفر ع ، قهرمان روزگار خود و دیگر روزگاران بود. عودوار سوخت و بوی خوش آیین محمّدی را به «جان»های شیفته فشاند. در یک جا نماند، عود شعله‌ور وجود خود را فرادست گرفت و مدّتی به‌دور از چشم‌ها و شَحنه‌های شب، از این سوی به آن سویِ دیارهای مسلمانی، در حرکت بود، شاید به بوی خوش جان شعله‌ور خویش،‌به «جان»ی حیات بخشد و به شاهراه حیات،‌ بازش گرداند. ▪️امام موسی بن جعفر ع در روزگار سخت و محنت‌آگینی، روزگار می‌گذراند. در روزگار چهار خلیفه شقیّ عباسی روزگار را سپرد: منصور دوانقی، مهدی پسر او، هادی پسر مهدی و هارون الرشید. ▪️در این روزگار، بسیاری از قیام‌ها، شورش‌ها،‌ در خراسان، آفریقا، موصل، جزیره، در دیلمان، جرجان، در شام،‌نصیبین، مصر، آذربایجان،‌ ارمنستان و... سرکوب و یا فرمان‌بُردار شده بودند. فتح‌ها،‌ کشورگشایی‌‌ها و از دم تیغ گذراندن مخالفان، در سرزمین‌های دور و نزدیک، بر ثروت، قدرت و استواری تخت و دِیهیم عبّاسیان، افزوده بود. جریان‌های فکریِ ساخته و پرداختهٔ دستگاه خلافت، حربه‌ای در دست قدرت‌مداران و مایهٔ واپس‌گرایی و دورشدگی مردمان، از نابِ معارف وَحیانی شده بود و آوردگاه را بر آوردگاه‌آرایان و میان‌داران و رایَت‌افرازان حق، تنگ و بَسی‌دشوار ساخته بود. شعر،‌هنر، فقه، حدیث، حتّی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت و کامل‌کنندهٔ زر و زور شده بود. ▪️امام، در این کارزار، قهرمانانه به تکاپو برخاست و شجاعانه، شعاع وحی را گستراند. روز به روز، بر بیداری‌ها می‌افزود، خردها را شعله‌ور می‌ساخت و عرصه را بر خون‌آشامان عبّاسی، که به نام دین، دین‌داران را شمع‌آجین می‌کردند و به مسلخ می‌بردند، تنگ می‌کرد و بر نگرانی آنان از فروریزی ارکان حکومت‌شان می‌افزود. هر گونه آمد و شدی به منزل و محضر امام، زیرنظر بود. امام به یاران سفارش می‌فرمود: مواظب خود باشید. اگر حاکمان عباسی، پی ببرند از من حرف شنیده و یا تعلیماتی فراگرفته‌اید و با من پیوند دارید، ذبح را در پی‌ دارد.
▪️حکمرانان عباسی، بر امام سخت می‌گرفتند، بارها قصد جان او کردند؛ امّا از بیم پیامدها و ننگ و لکّه ماندگار، دست، بازداشتند، تا این‌که هارون الرشید، ننگ و نکبت کشتن امام را به جان خرید؛ پس از آزارها و اذیت‌ها و شکنجه‌های توان‌فرسا، فرمان داد،‌ زهر به کام امام فرو ریزند، تا به پندار خود بهتر و بیش‌تر بتواند، دنیا را به کام خود بچرخاند و آفتاب را به گِل بیندودد. زهی خیال باطل، راه امام، رسم و آیین آن عزیز ماند، هارون به قعر جهنم فرو رفت. آذین بسته بادا، رواق‌رواق زندگی باورمندان، به نام آن امام هُمام ◼️ پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
🔰جانِ محمّد (ص) روزبه‌روز به کوی جانان،‌ نزدیک می‌شد و از نسیمِ صباحانِ آن کویِ خوش‌نسیم «جان»ی تازه می‌گرفت. 🔸با جانِ تازه و لَبالب از شادابی، با خِرد، هم‌نگاه می‌شد و از دریچه و بلندای خرد، به این‌سوی و آن‌سوی درمی‌نگریست و ژرفاها را ژرف‌اندیشانه، ‌می‌کاوید و در وادی‌به‌وادی،‌ ره‌می‌پویید،‌ آیه‌های الهی را، یک‌به‌یک از نظر می‌گذراند، و برگ‌برگ آن‌ها را در بوتهٔ کاووش می‌گذارد و در آفرینشِ آن‌ها و دست و ارادهٔ قدرت‌مند آفریدگار می‌اندیشید. 🔸هیچ آیه‌ای از آیه‌ها را از نگاه ژرف‌بین و دقیق‌نگر خود دور نمی‌داشت. از درختان و گیاهانی که از زمین برمی‌آمدند،‌ از پرندگانی که از این بوته به آن بوته، از این شاخه به آن شاخه و از روی این صخره به روی آن صخره، می‌پریدند، بال در بال هم به‌پرواز درمی‌آمدند، اوج می‌گرفتند و شادی و خرّمی در جای‌جای زمین، بر کوی‌ها و کومه‌ها می‌افشاندند و عطر الهی را به «جان»ها می‌بیزاندند. 🔸به دشت و دَمَن می‌نگریست، به کوه‌های باشکوه و باهیبت، به آسمان، به روشنانی که از آن آویخته بودند و چشم‌ها را روشن می‌داشتند، دل‌ها را از جای برمی‌کندند و به آسمان فرامی‌بردند. از کوه‌های سر به آسمان‌سودهٔ مکّه، بَردَمیدن خورشید را به تماشا می‌ایستاد؛ شگفت‌زده می‌شد از این همه زیبایی و شکوه و پدیدآورنده این پدیده شگفت. 🔸به ماه می‌نگریست که چه زیبا، با هلال و کمال خود، در آسمان حکمروایی می‌کند و در دشت و دریا، در رویش‌ها، بَرآیش‌ها و فرویش‌ها، جزرها و مدّها، نقش می‌آفریند. «جان»ی آیینه‌گون داشت و روشن،‌ رَخشان، بی‌هیچ غبار و گرد و لکّه‌ای، از غبارهایی که از سینه‌ها برمی‌خاست، ‌گردی که از کردارها هوا را می‌آلود و لکّه‌ای از جامعه و مردمانِ‌ فرورفته در لُجّهٔ شرک و پرستش بُتان؛ بتان درون، جای‌گرفته در دل و ذهن و بتانِ بُرون،‌ که انسان را به سُخره گرفته بودند و حکمروایی می‌کردند. 🔸با مردم بود. در میان مردم،‌ در کنار مردم، در اندوه‌ها و شادی‌ها، غمگسارانه، دستی می‌گرفت و قامتی را راست می‌کرد و می‌افراشت،‌ کانونی را روشن و غم سینه‌ای فرومی‌نشاند؛ امّا نه با رسم‌ها، آیین‌ها و اندیشه‌های شیطانی،‌ جاهلی،‌ ناسرشتاری و نابخردانهٔ آنان. آنی از راه روشن خرد، به بی‌راههٔ جهل و جاهلی، گام نمی‌گذارد. 🔸کودکی‌ای سرشار از زیبایی داشت؛ عطرآگین و بِسان چشمه زلال. در دوران کودکی، نیرویی،‌ هماره، همراه او بود که آن «جان» را از آتش‌های جان و روان‌سوز، خرمن هستی بر باد دِه، گذرگاه‌ها و بزم‌های گناه، دور می‌کرد و می‌پرهیزاند. محمّد، همیشه در مَهد دل‌آرام جانان، از آنی به آنِ دیگرِ زندگی، فرامی‌رفت، رشد می‌کرد و شکوفان می‌شد و سرزنده به زیبایی‌های آفرینش، زلالی‌ها، روشنایی‌ها، بردمیدن‌ها و فرورفتن‌ها لبخند می‌زد و همه‌گاه بِسان غنچهٔ صباحان بود، با بردمیدن خورشید از هم می‌شکفت و دنیایی از زیبایی و شکوه می‌آفرید. 🔸محمّد،‌ نه از دوران کودکی که قرن‌ها قرن، پیش از تولّد، گوهر وجودش در صدف هستی پرورش یافته بود، در کارگاه صیقل‌گری،‌ به‌زیبایی،‌ صیقل خورده و رخشان شده بود. پیامبران و رسولان الهی،‌ یکی پس از دیگری، آن‌گاه که بر کرسی رخشان و رخشاننده رسالت و نبوت، فرا رفتند، از گوهر شب‌چراغی خبر داده بودند که در صدف هستی است، گیتی با بردمیدن او، برای همیشه از تاریکی به‌در می‌آید و بی‌غروب می‌پاید و می‌پوید. 🔸گوهر ناب محمّد، از دل جزر و مدّهای بزرگ دریای وجود، از دل صدف‌های ناب برآمده بود،‌ تا «جان»ها و جهان‌ها را ناب سازد، به‌دور از دَنَس‌ها و آلودگی‌ها. کودکی محمّد، پس از این دوران دراز، درون‌شو و برون‌شد، از گوهرانی پاک به گوهرانی رَخشان و زلال، دیدنی است، شگفتی‌ساز و بَس‌روح‌نواز. روایت شده است: حضرت، با عموی خویش،‌ عبّاس، در حالی‌که کودک بود، برای بنای کعبه، سنگ حمل می‌کرد و آن‌را در دامن خود می‌گذارد. در این میان، بدن او نمایان شد؛ دستی دامن او را فروانداخت. در میهمانی شرکت کرده بود که در آن سور و جشن و بازی بود؛ خواب بر حضرت چیره شد، تا آفتاب برآمد و چیزی از کارهای آن میهمانی را ندید. از قول حضرت نقل شده است: هرگز به آن کارهایی که اهل جاهلیت می‌کردند، میل نکردم، مگر دوبار، که هر دوبار، خداوند، میان من و آن‌چه می‌خواستم، مانعی آورد. به هیچ کار زشتی میل نکردم، تا آن‌که خداوند مرا به رسالت خود،‌گرامی داشت. 🔸از دوران پاک کودکی، به دوران جوانی گام گذارد. به «تَحَنُّث» روی آورد. دوران سخت و توان‌فرسای مراقبت نفس. «تَحَنُّث» در غار حِرا. دوران تَبَرُّر، پرهیز از آلودگی‌ها و لجن‌های جاری در جویبار شهر شرک‌زده و در چنبرهٔ رباخواران، خارمایگان و پَراکنندگان خارمایگی به «جان»ها و روح‌ها و کشانندگان مردمان، به خارستان‌های هویت‌برافکن. ابن اسحاق می‌نویسد:
🔸محمّد، پیش از بعثت، هر سال به مدّت یک ماه در حراء «تَحَنُّث» می‌کرد، و فقرایی که پیش او می‌آمدند،‌ اطعام می‌کرد. پیش از آن‌که به خانه برگردد، به کعبه می‌رفت و هفت‌بار، آن‌ بنای مقدّس را طواف می‌کرد. این رفتار روح‌انگیز، جلادهندهٔ جان و روح و دور‌کنندهٔ دَنَس‌ها از حصار و برج و باروی «جان» ادامه داشت، تا این‌که آن هنگامِ شگفت و دگرگون‌کننده «جان»ها و جهان‌ها فرارسید. 🔸از سوی پروردگار عالمیان، فرمان یافت،‌ فراخیزد و مکرمت‌های اخلاقی را در میان بشر بگستراند و همگان را از این شهدهای نابی که شبان و روزان دوران «تَحَنُّث»، پرهیز و پرستش خدای یکتا، چشیده و روح و روان خود را به آن زیب‌ها و زیورها آراسته،‌ به دیگران بچشاند و فصلی نو، در زندگی آنان پدید آورد. 🔸محمّد، زلال، ‌رَخشان‌روح، خوش‌سیرت، ‌زیبارفتار،‌ به‌جانان‌پیوسته، از سوی خدای متعال، ‌پسندیده و برگزیده شد و فرمان یافت بر کرسی نبوّت فرا رود و به دعوت مردمان، به ناب توحید و دوری از بتان، بتان درون و برون، بپردازد. 🔸این رسالت بزرگ، از آن آنی آغاز شد که محمّد در حراء بود و در کار راز و نیاز و نام بردن خداوند به بزرگی و بی‌همتایی، که ناگاه «حق» او را دریافت و به او گفت: محمّد،‌ تو رسول خدا هستی. محمّد می‌گوید: من ایستاده بودم، به زانو درآمدم،‌ شروع به خیزیدن کردم، شانه‌هایم می‌لرزید. 🔸پس از این رویداد شگفت، به خانه رفتم؛ درحالی‌که می‌لرزیدم؛ به همدم و همراه خود، خدیجه، گفتم: مرا بپوشان. مرا پوشاند، تا این‌که آن حالت ترس و دهشت از من دور شد. دوباره ««حق» پیدا شد. ندا آمد، صاحب‌ ندا گفت: محمّد، من جبرئیل هستم و تو فرستاده و رسول خدا. پس از آن گفت: بخوان گفتم: چه بخوانم؟ رسول خدا فرمود: مرا سه‌بار، چنان فشار داد که توان از من برفت. پس از آن گفت: بخوان به نام پرودگارت که آفرید. خواندم. درود خدا، ملائکه و همه باورمندان بر محمد بادا، گل سرسبد آفرینش. ◽️ پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
💠مجموعه نشست‌های مدرسه فصلی: اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🧿 جایگاه مردم در نظام اقتصادی اسلام 👤آیت الله محسن اراکی؛ عضو هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری 🗂سرفصل‌ها: 🏷دستاوردهای مغفول حوزه‌های علمیه در ورود به حل مسائل کشور 🏷تبیین ساختار کلان اقتصادی اسلام و نقش مردم در آن 🏷تطبیق جایگاه و نقش مردم در نظریه پول در اسلام 🔍 اطلاعات بیش‌تر 📥مسیر ثبت نام در مدرسه فصلی: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
💠مجموعه نشست‌های مدرسه فصلی: اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🧿مبانی و تعریف مردم‌سالاری اقتصادی دینی 👤حجت الاسلام و المسلمین احمد علی یوسفی؛ عضو هیئت علمی گروه اقتصاد اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، رئیس مرکز اقتصاد مقاومتی حوزه های علمیه 🗂سرفصل‌ها: 🏷تبیین معنای صحیح مردمی‌سازی اقتصاد 🏷تبیین رابطه اقتصاد مردمی و اقتصاد مقاومتی 🏷ارائه مؤلفه‌های تحقق اقتصاد مردمی در جامعه 🔍 اطلاعات بیش‌تر 📥مسیر ثبت نام: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
💠مجموعه نشست‌های مدرسه فصلی: اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🧿گزارشی از فعالیت‌ها و اقدامات حلقه‌های مبانی مردمی و ارائه الگوهای موفق در این زمینه 👤دکتر روح الله ایزدخواه؛ پژوهشگر حوزه اقتصاد مردمی و نماینده مجلس شورای اسلامی 🗂سرفصل‌ها: 🏷نقش حلقه‌های میانی در اقتصادی مردمی 🏷بیان نمو‌نه‌هایی از فعالیت‌های شاخص حلقه‌های میانی 🔍 اطلاعات بیش‌تر 📥مسیر ثبت نام: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
💠مجموعه نشست‌های مدرسه فصلی: اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🧿گزارشی از فعالیت‌ها و اقدامات حلقه‌های مبانی مردمی و ارائه الگوهای موفق در این زمینه 👤حجت الاسلام و المسلمین محمد مادرشاهی؛ استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم، عضو گروه علمی فقه نظام اقتصادی پژوهشگاه فقه نظام 🗂سرفصل‌های ارائه: 🏷تبیین منظر کلان نظام اقتصادی اسلام (مردم‌سالاری اقتصادی دینی) 🏷تبیین نقش مردم در نظام‌های گوناگون اقتصادی 🏷امتداد نظریه اسلام در عرصه‌های پنج‌گانه: توزیع نخستین، تولید، مبادله، توزیع ثانوی و مصرف 🔍 اطلاعات بیش‌تر 📥مسیر ثبت نام: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir
پژوهشگاه فقه نظام
🔰 پنجمین مدرسه فصلی زمستانه پژوهشگاه فقه نظام با همکاری مراکز علمی برگزار می‌شود: 💠 اقتصاد مردمی ا
💠مجموعه نشست‌های مدرسه فصلی: اقتصاد مردمی از مبانی تا الگوهای عملی 🧿الگوی عملیاتی مردم‌سالاری اقتصادی دینی در صنایع سبک 👤حجت الاسلام و المسلمین مجتبی امیری؛ دبیر جبهه مردمی اقتصاد مقاومتی و پژوهشگر اقتصاد اسلامی 👤ناقد: دکتر سید مهدی زریباف؛ دکترای اقتصاد با گرایش روش‌شناسی اقتصاد اسلامی؛ رئیس مرکز مطالعات و مبانی مدل‌های اقتصادی بومی 🗂سرفصل‌ها: 🏷اصول مردم‌سالاری اقتصادی دینی 🏷ارائه الگوی عملیاتی مبتنی بر اصول 🏷تطبیق با مؤلفه‌های اقتصاد مقاومتی (مردم‌بنیان، عدالت‌محور، دانش‌بنیان، درون‌زا و برون‌گرا، مولد، پیشرو، فرصت‌ساز، انعطاف‌پذیر و با رویکرد جهادی و ...) 🏷کنترل برخی معضلات اقتصادی موجود 🏷کلیات برنامه اجرایی الگو با اولویت صنایع سبک 🔍 اطلاعات بیش‌تر 📥مسیر ثبت نام: 🌐sahwa.ir/amozeshi/blog-16/form2 ◻️پژوهشگاه فقه نظام 🆔@jiiss_ir