آن زمان که دیگر نباشم ...
ابری با توست
سایه اش بر سرت
آن ابر منم ،
نخواهی شناخت...
پیراهنت با نسیمی رقصان
گیسوانت پریشان
یک دست بر دامن و
دست دیگر بر گیسوان
آن نسیم منم ،
نخواهی شناخت ...
شبانگاهی بر بالین
به این سو و آنسو
نه در خواب و نه در بیداری
آن رؤیا منم ،
نخواهی شناخت...
در تنهایی سخن میگویی
با آن که نیست ،
باز میگویی هر آنچه را
تا کنون نگفتهای
با تمام جان به تو گوش میسپارد ..
آن که نیست منم ،
نخواهی شناخت...
به ناگاه سوزشی در جانت
بی آن که بدانی از کجاست
قلبت به تپش در میآید از خاطرات
آن سوزش منم
نخواهی شناخت ...
#عزیز_نسین
#کافه_تنهایی
🆔 @jomlax❄️
صدایت را بفرست،
تا چون پیچکی در آن بیاویزم
و از این تالاب بگریزم...
#عزیز_نسین
🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
هرگز عاقل نشو
هميشه ديوانه بمان
مبادا بزرگ شوی
کودک بمان
در اندوه پايانی عشق
طوفان باش
و اين گونه بمان
مثل ذرات غبار در هوا پراکنده شو
مرگ عيبجويی میکند
با اين همه عاشق باش
وقتی میميری
#عزيز_نسين
🌸🦋 @JomLax 🦋🌸
چه دیر آمدی و
من اینک به دلتنگیات عاشق...
#عزیز_نسین
﹝@Jomlax ﹞
صدایت را بفرست،
تا چون پیچکی در آن بیاویزم
و از این تالاب بگریزم...
#عزیز_نسین
﹝@Jomlax ﹞
چه دیر آمدی و
من اینک به دلتنگیات عاشق...
#عزیز_نسین
﹝@Jomlax ﹞
تنهاییات را بردار و بیا
نترس ،گرفتارِ محنت نمیشویم
تنهایی تو با تنهاییِ من
سخن خواهد گفت و
ما سکوت خواهیم کرد...
#عزیز_نسین
﹝ @Jomlax ﹞
چه دیر آمدی و
من اینک به دلتنگیات عاشق...
#عزیز_نسین
﹝ @Jomlax ﹞
آدمى گاهى
آنچنان دلتنگ كسی مىشود
كه او اگر از اين دلتنگى باخبر شود
شرمسار خواهد شد...
#عزیز_نسین
﹝ @Jomlax ﹞
من در گامی از زندگی هستم،
که بسیار زود است
برای مردن...!
و بسیار دیر است
برای عاشق شدن...!
من باز هم
دیر کردهام...!!
مرا ببخش محبوبِ من!
من بر لبه ی عشق هستم
اما مرگ به من
نزدیک تر است…!
#عزیز_نسین
﹝ @Jomlax ﹞
«به ماه چشم دوختم،
با این امید که ممکن است
تو هم ماه را ببینی...»
#عزیز_نسین
﹝ @Jomlax ﹞