eitaa logo
جنبش فرهنگی رحیل
587 دنبال‌کننده
5هزار عکس
951 ویدیو
19 فایل
📲ارتباط بامدیر: @n_moradiyan کانال سروش : https://splus.ir/jonbeshrahil کانال روبیکا: https://rubika.ir/jonbeshrahil پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/jonbeshrahil/ واحد خانواده جنبش رحیل : https://eitaa.com/rahil_roshd
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊 نام و نام خانوادگی شهید: حسین زینال‌زاده تولد: ۱۳۷۸/۷/۶، مشهد. شهادت: ۱۴۰۱/۸/۲۶، اغتشاشات مشهد. گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیه‌السلام. نام و نام خانوادگی شهید: دانیال رضازاده تولد: ۱۳۷۸، مشهد. شهادت: ۱۴۰۱/۸/۲۶، اغتشاشات مشهد. گلزار شهید: مشهد، بهشت رضا علیه‌السلام. 🌹🌹 [ @jonbeshrahil ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊 📚 پرده‌ی آخر پرده اول: داداش‌حسین بیا اینجا یه عکس شهادتی بگیریم. - به روی چشم آقا دانیال. -رفقا! از ما دوتا، یه عکس بگیرید وقتی شهید شدیم بزنید رو حجله‌مون... پرده دوم: در خیابان‌ها گشت می‌زدند، دلشان بی‌تاب بود که مبادا عربده نااهلان سکوت و امن شهر امام رئوف را به هم بریزد. صدایی در خیابان عامل مشهد پیچید: دانیال! حسین رو زدن... دانیال دوید؛ وقتی رسید، حسین دیگر جانی در بدن نداشت... سپر حسین شد؛ چاقویی که خون رفیقش برآن بود گلویش را شکافت... پرده‌ی آخر: سکوت شهر و گنبد طلا و حجله‌ی دانیال و حسین... ✍🏻زهرا فرح‌پور ۱۴۰۱/۱۱/۷ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه گنجی 🌹🌹 [ @jonbeshrahil ]
🇮🇷🌹 نام و نام خانوادگی شهید: محمدعلی رخشانی تولد: ۱۳۷۴/۸/۷، زابل. شهادت: ۱۴۰۰/۵/۱، منطقه چاه‌کمال، شهرستان خاش، استان سیستان و بلوچستان. گلزار شهید: گلزار شهدای زاهدان. 🏴🕯 [ @jonbeshrahil ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌹🎥 📚 رفیق شفیق من بی‌خوابی زده بود به سرم. گوشی به دست در فضای مجازی می‌چرخیدم. همان موقع پیام محمدعلی افتاد بالای صفحه‌ی گوشی: «سلام! می‌بینم که بیداری!» تعجب کردم. ساعت نزدیک ۳ صبح بود. انگار که کنارم باشد لبخندی زدم و در جوابش نوشتم: «سلام رفیق شفیقم. خوبی؟! خوش می‌گذره؟!» - شکر، شما خوبی؟ دیدم آنلاینی گفتم یه حالی ازت بپرسم. - بابا بامعرفت! تو خوب باشی منم خوبم. چه خبر؟! کجایی؟ اومدی مرخصی یا هنوز سرکاری؟! - اومدم. جات خالی تو حیاط نشستم منتظر اذان صبح... تعجبم بیشتر شد: «خیره! حالا چرا تو حیاط؟! مگه کسی خونه نیست؟!» _ چرا مامان و بابا هستن. منتهی کلیدهام همرام نیست؛ چراغ‌ها هم خاموشه و حتما خوابیدن. _ حالا آروم در بزن یا یه تک‌زنگ بزن شاید بیدار باشن و در رو برات باز کنن. _ آخه درست نیست این موقع شب بیدارشون کنم‌. _ پسر! هوا سرده! حاج خانم هم راضی نیست توی چله زمستون بمونی پشت در... _ دلم نمیاد، بیدار می‌مونم تا اذان صبح. _ تو دیوونه‌ای به خدا! همین کارها رو می‌کنی آخرشم شهید می‌شی! میگی نه نگاه کن... ✍🏻 رضوانه دقیقی ۱۴۰۱/۱۱/۱۱ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: رضوانه دقیقی 🏴🕯 [ @jonbeshrahil ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🎥 📚 آرام در آغوش مادر صدای کوبیده شدن ماشین به در خانه، در کوچه‌ پیچید. حمید ایستاد و از موتور پیاده شد. لیدرهایی که اغتشاشات امشب را هدایت می‌کردند وارد خانه شدند؛ به پشت سر نگاه کرد تا ببیند همراهانش رسیده‌اند یا نه! ثانیه‌ها انگار سینه‌خیز حرکت می‌کردند؛ تمام اتفاقات این چند سال اخیر در سرش با سرعت مرور شدند. مبارزه‌اش با پژاک، کمک به کادر درمان در کرونا، دفاع از حرم بی‌بی زینب و حالا هم اینجا میان خیابان‌های ملتهب شهر لاهیجان... صدای جیغ پیرزن را که شنید تاب نیاورد. آخرحمید روی ناموس حساس بود... برای کمک به داخل خانه رفت، بی‌رحمی سر و شکل ندارد زن و مرد و نوجوان و جوان نمی‌شناسد، بی‌رحمان هر کدام به شکلی به او حمله کردند... آن شب، پیکر غرق خون و غریب حمید پورنوروز با زمزمه‌های یا زهرایش در گوشه‌ای از شهر آرام گرفت... ✍🏻زهرا فرح‌پور ۱۴۰۱/۱۱/۷ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: رضوانه دقیقی 🌹 [ @jonbeshrahil ]