eitaa logo
جنون اَدوارئ ‌ ‌
1.5هزار دنبال‌کننده
126 عکس
13 ویدیو
0 فایل
آخرین نقطه‌ی اَمنی برای ترمیم زخم های کُشنده‌ام. ‌ ‌‌𝖥𝗈𝗋 𝗍𝖺𝗅𝗄𝗂𝗇𝗀 : https://daigo.ir/secret/1505888258
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه ات سرد است ؟ خورشیدی در پاکت می‌گذارم و برایت پست می‌کنم. ستارهٔ کوچکی در کلمه‌ای بگذار و به آسمانم روانه کن. " بسیار تاریکم. "
4_5963246255780927402.mp3
5.56M
𖥻 𝖠𝗋𝗂𝖺𝗇𝖿𝖺𝗋'𝟢𝟥 ٬٬
هدایت شده از ‌Codeine
.,Challenge درود. این پیام و فوروارد کنید داخل چنلتون تا من یک ویدئو از بیلی تقدیمتون کنم. تگاتون
هدایت شده از Challenge,
Your love story: هنگامی که قاضی در موزه ای در رم پرسه می زد، چشمانش به چهره ای جلب شد که توسط یک نقاشی گیرا در نوشتن غرق شده بود. نویسنده، زیبایی اسرارآمیز با هاله ای از تاریکی، جذابیتی غیرقابل توضیح را ساطع می‌کرد. قاضی که کنجکاو شده بود، صحبتی را آغاز کرد و به زودی خود را درگیر بحث های عمیق و شدید درباره زندگی، عشق و عدالت یافتند. در میان زمزمه های پژواک تاریخ در داخل دیوارهای موزه، ارتباط عمیقی بین این دو شکوفا شد. سخنان نویسنده فانتزی هایی را ترسیم می کرد که منعکس کننده امیال پنهان قاضی بود، در حالی که حس قوی عدالت خواهی قاضی روح سرکش نویسنده را جذاب می کرد. یک غروب کم نور، در حالی که در مقابل یک اثر هنری با مضمون عشق باستانی ایستاده بودند، قاضی زمزمه کرد: "هر بار که به چشمان شما نگاه می کنم، به " همیشه بودن". مطمئن میشوم..گویا معنای ابدیت. و در آن لحظه دلخراش، سرنوشتشان به هم گره خورد، در بند عشقی ممنوعه که حد و مرزی نمی شناخت. عاشقانه آنها در سایه ها آشکار شد، ملیله ای فریبنده که با شور و راز بافته شده بود. قاضی که بین وظیفه و میل سرگردان شده بود، در آغوش نویسنده آرامش یافت، در حالی که نویسنده در نگاه تزلزل ناپذیر قاضی، الهه ای را کشف کرد. علیرغم تاریکی آشکاری که آنها را تهدید می کرد، عشق آنها به خوبی می درخشید، چراغی از امید در دنیایی که سایه ها را فراگرفته بود. و در حالی که ستارگان بالای سرشان می درخشیدند، قاضی و نویسنده عشق ممنوعه خود را در آغوش گرفتند، زیرا می دانستند که در آغوش یکدیگر عشقی پیدا کرده اند که همه شانس ها را به چالش می کشد... برای شما: @jOnOn_R