هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج ابوالفضل رئیس یک خیریه در لبنان است. میگفت چند سال پیش ما به چند روستای خیلی محروم شیعیان در شمال در منطقه ... کمک میکردیم. آنها وسط روستاهای سنّی نشین بودند. سید حسن نصرالله گفت به محرومین اهل سنت هم رسیدگی کنید. ما هم برای جمعآوری کمک به شیعیان ضاحیه اعلام کردیم. گروهی پیامهای اعتراضی فرستادند که نباید به سنیها کمک کنید. من پیامها را به آقا سید نشان دادم. سید لبخند زد و گفت شما کارتان را بکنید اینها بعداً میفهمند.
حاج ابوالفضل گفت حالا صدها خانوار آواره از ضاحیه به آنجا رفتهاند و همان مردم اهل سنت در خانههایشان را به روی ما گشودهاند. فتحوا أبواب بيوتهم!
میگفت عجیب است که اردوگاههای اسکان آوارگان در آن منطقه خلوت است چون اکثر آواره ها در خانههای مردم اهلسنت سکونت کردهاند.
خیلیها نمیدانند که سید حسن بزرگتر از یک رهبر حزبی شیعی که برای لبنان یک مصلح بزرگ اجتماعی بود. کشوری که سالها درگیر جنگ داخلی بوده و طوایف و مذاهب مختلف یکدیگر را وسط خیابان میکشتند در این سالها بسیاریشان دوستدار سید و حزبالله شدند. سید یک رهبر ملّی بود که ملت سازی کرد.
امنیت شیعیان بهخاطر ترس دیگران از حزب الله نبوده. همزیستی و تعایش و تعلق خاطر ملّی دستاورد بزرگ سیاست نصرالله است.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 26
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اومدم سمت جنوب
انبار انجیاو هایی که به آوارگان خدمات رسانی میکنن. این بسته برای خانوارهایی است که در روستاهای دور دست سکونت داده شدن.
🔺️توضیحات بیشتر درباره محتویات کمکها در ویدئو
🔆 #یادداشتهای_بیروت 25
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جوان پرسید این ویدئوی سیدنا القائد که بعد نماز دست به سر و صورتش میکشه، جریانش چیه؟
سید توضیح داد که آقا داره خودشو با تربت کربلا متبرک میکنه.
جوان سری تکون داد. بعد نماز بالافاصله دست به کار شد. دست میگذاشت روی مُهر و هی میمالید به سر و صورت و گردن و دست و پا و...
ول کن نبود.
تازه مُهرش هم تربت نبود
چه عشقی به آقا دارن این بچه شیعههای لبنان
🔆 #یادداشتهای_بیروت 26
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیروت🔥
۱۴ اکتبر
🔹️آغاز هر اتفاقی، امکان تخیل آن اتفاق است.
ابوحیدر فیلم خانهاش در جنوب را به من نشان داد. با خاک یکسان شده بود. میخندید و علامت پیروزی نشان میداد.
پرسیدم آخر و عاقبت این جنگ چه میشود. چند نفر شروع کردند به بحث کردن. ابوحیدر صدایش را بلند کرد و گفت: " این جنگ، جنگ وجودی است، مرگ و زندگی است. ربطی به انتخابات آمریکا و چیزهای دیگر ندارد.
گفتم جنگ وجودی یعنی چه؟
- یعنی یا ما میمونیم یا اونا. حالا بذار تا هر وقت که میخواد طول بکشه.
شاید برای گفتن این حرف زود باشد؛ نمیدانم. مردم و حتی تحلیلگران خیلی سادهتر از قبل درباره نابودی همیشگی رژیم صهیونیستی حرف میزنند. آغاز هر اتفاقی، امکان تخیل آن اتفاق است. حالا خیلیها درباره امکان شکست اسرائیل حتی در چند ماه حرف میزنند.
عجیب اما امیدبخش است.
و ماالنصر إلا من عند الله العزیز الحکیم
🔆 #یادداشتهای_بیروت 32
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
ضاحیه🔥
۱۴ اکتبر
آقا رسول عجلهای ندارد. با خیال راحت در ضاحیه گشت میزند. در کوچهها پرنده پر نمیزند. بوی پلاستیک سوخته میآید. آسفالت کوچهها پر است از خُرده شیشه.
-آقا رسول مراقب باش سُر نخوریم...
صحنه سُر خوردن یک موتوری روی شیشههای خیابان جلوی چشممان است. شانس آوردیم که نرفت زیر چرخ ماشین ما.
آقا رسول میپیچد داخل یک کوچه دیگر. نه او میداند کجا میرود نه من. از دور دود سیاهی دیدهایم، به سمتش میرویم.
وسط کوچههای تو در توی ضاحیه، بالاخره آدمیزاد میبینیم. پیرزن به سختی ایستاده، با تکیه بر عصا. آقا رسول بلند سلام میکند. پیرزن سر تکان میدهد.
پیرزن برای گربه آب آورده، قرار نانوشتهای است که از هم مراقبت کنند. گربه با تعجب ما را نگاه میکند. شاید بعد از چند روز از دیدن چند آدم خوشحال شده.
از میان همه عکسهایی که این مدت در لبنان گرفتهام، این عکس را انتخاب میکنم. اسمش را میگذارم: "پیرزن تنها و گربهی سفیدش".
اسمهای باکلاستری هم میشود گذاشت. مثلا "سانترزا" که اسم همین محله است را میگذاریم روی عکس. سانترزا همان مادر ترزای مقدس مشهور است که محله را بهنامش زدهاند.
محله که هیچ کل ضاحیه و بلکه کل بیروت و لبنان را باید با همین مادر بشناسم. پیرزنی تنها که مانده تا بار دیگر فرزندان را به خود دعوت کند. مانده تا نکند فرزند یا نوهای برگردد و پشت در بماند. "خانه" مهم است. کسی باید همیشه در خانه باشد؛ تا انتظار معنا پیدا کند؛ تا دلمان برای خانه تنگ شود.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 34
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
در ذهنیت صهیونیستها وضعیت ایران در جنگ یکسال اخیر، مثل وضعیت آمریکا در جنگ جهانی دوم است. آمریکا هزاران کیلومتر دورتر از معرکه جنگ اروپا بود و مسقیماً آسیبی ندید ولی نهایتاً در میدان همه چیز به نفع او رقم خورد و پس از نابودی هیتلر و آلمان نازی، ابرقدرت جهان شد.
اسرائیل بین متحدان ایران محاصره است. از جانب غزه، لبنان، یمن، عراق و گاه مستقیما ایران هدف قرار میگیرد. حالا تلاش دارد پای ایران دور از معرکه را به وسط بکشاند تا معادلات را تغییر دهد. اسرائیل طی یکسال اخیر بیش از ۱۰۰میلیارد دلار خسارت دیده، حالا نگاه میکند به ایرانی که هیچ آسیبی ندیده و گویی همه چیزش شبیه پیش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در جریان است. این روند، دورانی کُشنده و کاهنده برای اسرائیل است. ایران عجلهای از خود نشان نمیدهد. رژیم صهیونیستی اما نمیداند چطور باید بر ارّهای که صبورانه در هر جهتی که حرکت میکند، قسمتی از تنه و ساقهاش را میتراشد، غلبه کند.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 36
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
نبطیه را دارد بدجور میکوبد. میپرسم اینها که از جنوب آمدهاند از نظر روحیه چطورند؟ اگر هم با چشم خودشان ندیده باشند ولی مطمئناند دیر یا زود دیگر خانهای نخواهند داشت.
میگوید اینها تا بهحال دست کم سه بار خانهشان را از نو ساختهاند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانهاش قلیان میکشید و به در و دیوار خانهاش نگاه میکرد نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، اینبار اینطور میسازمش"
🔆 #یادداشتهای_بیروت 38
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
حرفهاش تصویربرداری و کارگردانی بود. سرش را تراشیده بود و ريشش را بلند کرده بود. برای رفتن سر قرار سوار موتور بزرگ چند سیلندر قرمزش شدم؛ بهسختی. علاء میگفت ۱۵ هزار دلار قیمت دارد. رسیدیم به مقصد.
گفت: "من لامذهب بودم؛ نه خدا نه پیغمبر. یازده سال قبل برای پروژهای تو کربلا دعوت به کار شدم. نه با زیارت و نه با امام حسین کاری نداشتم؛ پول خوبی میدانن، قبول کردم. همان کربلا حالم عوض شد. اونقدر درگیر امام حسین شدم که برای فراموش کردنش مشروب میخوردم. ولی مشروب هم کارگر نبود. بالاخره تسلیم شدم؛ از ۲۰۱۴ نماز خواندن رو هم شروع کردم."
حالا از حزبالله بود!
خیلی از مجاهدین حزبالله آدمهای عادی هستند. با خالکوبی، سیگاری و... آنها خود خود مردماند. خدا خواسته در طلاییترین لحظات تاریخ در طلاییترین جغرافیای جهاد باشند.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 39
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
بیروت 🔥
۱۷ اکتبر
خبرنگار است. حدود ۱۵ سال پیش در خانهی مرحوم نادر طالبزاده همدیگر را دیده بودیم. سر و صورتش از آفتاب جنوب سوخته بود.
مثل یک دوست قدیمی خوشامد گفت و ما را به بالکن دفترش رو به دریا هدایت کرد.
الجزیره داشت بهطور مستقیم بمباران هوایی نبطیه را نشان میداد.
- امروز شهرداری نبطیه رو زدن. اسرائیل دیوانه شده.
پیامهای گوشیاش را چک کرد و روی یک خبر متوقف شده. روی خبر شهادت پسر عمویش در شهرداری نبطیه...
نمیدانستم در همان لحظهای که پیام شهادت عزیزی را به کسی میدهند، چه باید بکنم. فقط گفتم: خدا رحمتش کنه.
گفت: دیروز هم پسر عمهام شهید شد. پریروز هم...
و از توی گوشی عکسهایشان را نشان داد.
صدای مهیبی رشته حرفها را پاره کرد. طوری که انگار همین اطراف را بمباران کرده باشند. به فاصله بسیار کوتاهی صدای مهیب دیگری پیچید. علاء گفت: "نگران نباشید، بمب نیست. هواپیماها دیوار صوتی رو شکوندن، میخوان با اعصاب ما بازی کنن"
درباره ابعاد اجتماعی و سیاسی این جنگ و وضع آوارگان میپرسم. تحلیلش تازه و بدیع است. میگوید:
این جنگ ترکیب جمعیتی لبنان را عوض خواهد کرد و لبنان را به کشوری شیعه تبدیل میکند. اولا که فرق شیعیان با مسیحیان این است که مسیحیان وقتی بهخاطر جنگ از لبنان مهاجرت میکنند دیگر هیچ وقت برنمیگردند. اما شیعیان برمیگردند. آنها به این خاک علاقه دارند. نمونهاش خود من. صد سال است خاندان ما از لبنان رفتهاند اما خود من به لبنان برگشتهام و حتی به روستایمان در ناقوره سر میزنم.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 40
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
یکی از بچههای حزبالله بعد از ۴ ماه از جبهه جنوب مرخصی گرفته اومده خونه، مادرش جلوی در بهش گفت سید حسن شهید شده تو برای چی اومدی خونه؟ برگرد برو.
در این عقیده، شکست معنا ندارد.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 43
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیروت🔥
۱۸ اکتبر
در مرز ضاحیه قهوهخانهی محقری است که دهها نفر در پیادهروی جلوی آن نشستهاند. زیر نور کم رمق ماه، دود سیگار و قلیانشان چون ابر لطیفی رو به آسمان میرود.
مرتضی موتور را پارک میکند و به سمتی میرود. سه جوان نشسته اند به نوشیدن قهوه و ختم سورهی دخان. آنها را در آغوش میگیرد و رفقایش را معرفی میکند:
- اینا کارشون آواربرداری و امدادرسانی بعد از بمبارانه. مجبورن در نزدیکی ضاحیه باشن که زودتر برسن به محل حادثه. شبها تا نصف شب همینجا میشینن. بعدش میرن عقب وانت یا توی چادر میخوابن. توی روز هم کارشون غذا بردن برای آوارههاست.
و مرا معرفی میکند:
- حاژژژ وحید من إيران... یادتونه یه رُمان رو براتون تعریف کردم که انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن شکست میخوره و... حاژژژ وحید نویسنده همون رُمانه...
مرتضی میگوید قبلاً یکی از رفقا گفته بود کاش ما هم رُمانی بنویسیم که در تاریخ موازی مقاومت در سوريه شکست خورده و داعش پیروز شده و حالا تصور کنیم بقیه ماجرا را...
میگویم ایدهی خوبی است.
من به فکر فرومیروم که همین حالا در لحظه نوشتن مهمترین ورقهای تاریخیم. اگر اسرائیل خط را بشکند و حزبالله را از پا دربیاورد تصور آینده تاریخ چه تلخ و دهشتناک است.
تا حدود ۱ونیم صبح سرگرم صحبت میشوم. روایت آنچه گذشت باشد در زمان مناسب...
🔆 #یادداشتهای_بیروت 44
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
بقاع🔥
اکتبر ۲۰۲۴
اینجا بقاع است. استان شرقی لبنان در مرز سوریه. دشتی وسیع بین دو رشتهکوه غربی و شرقی لبنان که ۲۰۰ کیلومتر طول دارد. شهرهای مهم و تاریخی بعلبک و هرمل اینجا هستند.
دشمن صهیونیستی بیسابقهترین بمبارانها را در چند هفته اخیر در این منطقه انجام داده. بسیاری خانهها را رها کردهاند و به روستاهای کوهستانی رفتهاند. شهر خلوت و مغازهها بسته است.
به بیمارستان "..." سری میزنیم. رئیس بیمارستان به استقبال میآید. متخصص جراحی است. میگوید یک ماه است از آنجا تکان نخورده. میپرسم خانوادهات کجا هستند؟ میگوید خبر ندارد! شاید بیروت و شاید جایی دیگر.
- نگرانشان نیستید؟
سوال ابلهانهای پرسیدم و جوابی گرفتم که دهانم را بست:
"من حج ابراهیمی انجام میدهم: ربنآ انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم... "پروردگارا من فرزندانم را در درهاى بىكشت نزد خانه محترم تو سكونت دادم... "
🔆 #یادداشتهای_بیروت 46
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
بعلبک 🔥
حاج حیدر کنار مقام سيدة خولة منتظر ماست تا وضع بعلبک را میدانی برای ما شرح دهد.
بعلبک، زیارتگاه دارد. زیارتگاه سیده خوله، دختر امام حسین علیهالسلام. در کنار ضریح ماجرا را شرح دادهاند. بعلبک در مسیر عبور کاروان اسرای کربلا از کوفه به دمشق است. مردم به اسرا سنگ زدهاند و سنگی به سر خوله خورده و او را به شهادت رسانده. حضرت زینالعابدین علیهالسلام خوله را همانجا دفن میکنند و عصای خود را به نشانهی زیارتگاه کنار قبر در زمین فرو میکنند. عصا به سروی بلند و تنومند بدل میشود تا نشانهای باشد بر آن مدفن.
سرو بلند بالا باقی است، در کنار مدفن خوله. بارگاه این دختر کوچک حالا کانون تجمع شیعیان است. صحن و سرایش بیشباهت به حرم خانم زینب سلاماللهعلیها نیست.
در شبستان اصلی چند پيرمرد قرآن میخوانند. حاج حیدر میگوید از امشب باید همینجا بخوابم. امروز نزدیک خانه را زدهاند و باید تخلیه کنیم.
عذرخواهی میکند که نمیتواند ما را به خانه ببرد. تند میرود از داخل ماشینش که یک سوزوکی کوچک آبی است، دو ظرف غذا بیرون میآورد. میگوید اینها را برای شما پختیم. حالا که خانه را زدهاند با خودتان ببرید.
یک ظرف برنج و مرغ است و دیگری سالاد لبنانی با همان سبزی های معطر که اسمش را نمیدانیم. شرمنده شدهایم.
موقع رفتن توصیههای ایمنی را گوشزد میکند:
اگر جلویتان بمباران شد، بایستید؛ اگر پشت سر یا اطرافتان بمباران شد با سرعت عبور کنید. اگر هم خودتان را زدند که فاتحه... میخندد؛ اینها مرگ را به بازی گرفتهاند.
خانهاش در معرض بمباران است و زن و بچهاش آواره، اما نگران ناهار ماست. اینها بیرون از خودشان ایستادهاند. در وسط معرکهای که تکلیف تاریخ را معلوم خواهدکرد.
🔆 #یادداشتهای_بیروت 47
➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
شعری برگرفته از سفرنامه آقای یامینپور به لبنان که نوشته بود:
«میگوید اینها تا بهحال دست کم سه بار خانهشان را از نو ساختهاند. آن جنوبی حتی همین چند ماه پیش همان موقع که در حیاط خانهاش قلیان میکشید و به در و دیوار خانهاش نگاه میکرد نقشه جدید خانه را در ذهنش کشیده؛ با خودش گفته "اگر دفعه بعد اسرائیل خرابش کرد، اینبار اینطور میسازمش!"»
#یادداشتهای_بیروت
🕊🕊🕊🕊
من از غمهای خود، بال و پر پرواز میسازم
دلم را بشکنی با تکههایش ساز میسازم
اگر دستی بچیند ساقهام را باز میرویم
اگر پایی بکوبد خانهام را، باز میسازم
برای داستان خویش، پایانی نمیبینم
اگر ویران شوم هر بار، از آغاز میسازم
درخت باغچه، دلتنگ گنجشکان نمیماند
که از فردا حیاط خانه را دلباز میسازم
تمام خانه را آجر به آجر شعر میخوانم
تمام خانه را این بار با آواز میسازم
بیا با منجنیقت شعلهباران کن جهانم را
گلستان میشوم در آتشت، اعجاز میسازم
منم ققنوسِ در افسانهها، با تب نمیسوزم!
منم صبحی سراسر روشنا، با شب نمیسازم!
✍️ فائزه امجدیان