eitaa logo
جور دیگر ببینیم
248 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
144 فایل
هدف ؛ اطلاع رسانی ، روشنگری و تشخیص حق از باطل ممنون که همراهی میکنید🌹🙏 (اگه مطلب قابل استفاده دارین، برامون بفرستین) @Mahyarfaraji تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وحید یامین پور
برخی از سر ناراحتی می‌گویند رای قومیتی بود که فلانی را رئیس جمهور کرد. اما مگر آراء حزبی و جناحی همه نوعی رای قبیلگی نیست؟ بسیاری از همان‌ها که رای قوم و قبیله را نقد می‌کنند خود ملاک صلاحیت را قبیلگی می‌فهمند و گرفتار حب و بغض و رفاقت‌اند. طرفداری از سیاست و قدرت اغلب متعلَّق عالم خیال است و تمایل و تنفرش را از سلطه تصاویر وهمی می‌گیرد. از قضا آن‌که به جهت هم‌زبانی به هم‌شهری‌اش رای داده چه بسا با صرافت طبع به آنچه اعتمادش را برانگیخته رای داده است. در نظام درک او، هویت قومی و زبانی منشاء اعتبار و اعتماد است و نه هویت حزبی و قبیله‌ی سیاسی. آری رای قومی و قبیلگی قابل انتقاد است اما این نقد، برای کسانیکه خود به گونه‌‌ی مدرن نیست‌انگارانه‌‌ای از تعلق به قبیله گرفتارند، شاید مجاز نباشد و حتی متضمن نوعی تحقیر باشد. رشد، در پرتو عقل قدسی میسور و میسر است نه وهم و تعلق به قوم و قبیله یا تعلقات نیست‌انگارانه‌ی حزبی. کار سیاسی برای نظام اسلامی از نقطه‌ی رشد عقل قدسی جامعه آغاز می‌شود. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
انسانی که به اندازه‌گیری و انباشت اطلاعات رو می‌آورد، به اندیشیدن پشت میکند. علم جدید، انسان بی‌اندیشه می‌سازد. اولین تاثیر بیگانگی با اندیشه، آوارگی است. اندیشیدن با "ریشه داشتن" همراه است. انسان بیگانه با اندیشه، روی زمین جایی برای سُکنی گزیدن و ریشه دوانیدن پیدا نمی‌کند. ما اغلب مسکن داریم ولی سُکنی، نه. به همین جهت انسانِ آواره، به توریسم و سپس به مهاجرت رو میاورد. ولی هیچ مقصدی برای توریست یا مهاجر، محلی برای سکنی نیست. انسان بدون انس با اندیشه، همه جا آواره است. او با زمینی که ریشه‌هایش را بپروراند، بیگانه است. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
تنها آن‌گاه که تسلیم می‌شویم و خود را از دست ذهن فعال‌مان رها می‌کنیم، امکان کنار رفتن حجابِ فهم و "دیده‌ور" شدن فراهم می‌شود. به ما از کودکی آموخته‌اند که چنگالهای تحلیل ذهن را در بدن چیزها فرو کنیم و آنرا از جایی که هستند به عرصه مفهوم پایین بکشیم، تا آنها را بفهمیم... این چه بسا تلاشی برای نفهمیدن باشد. استاد گفت: حتی آنگاه که دلهره‌ی درک معنای الله الصمد را داری، ذهن را به اشتقاق لغوی صمد یا ترجمه و تفسیر آن مشغول نکن. ذهن را خاموش کن و لفظ را تکرار کن؛ پیش لفظ باش، نه جای دیگر، نه پیش خودت، نه پیش ذهنت؛ در محضر باش؛ در موقعیت حضور نه ادراک ذهنی. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
تنها آن‌گاه که تسلیم می‌شویم و خود را از دست ذهن فعال‌مان رها می‌کنیم، امکان کنار رفتن حجابِ فهم و "دیده‌ور" شدن فراهم می‌شود. به ما از کودکی آموخته‌اند که چنگالهای تحلیل ذهن را در بدن چیزها فرو کنیم و آنرا از جایی که هستند به عرصه مفهوم پایین بکشیم، تا آنها را بفهمیم... این چه بسا تلاشی برای نفهمیدن باشد. استاد گفت: حتی آنگاه که دلهره‌ی درک معنای الله الصمد را داری، ذهن را به اشتقاق لغوی صمد یا ترجمه و تفسیر آن مشغول نکن. ذهن را خاموش کن و لفظ را تکرار کن؛ پیش لفظ باش، نه جای دیگر، نه پیش خودت، نه پیش ذهنت؛ در محضر باش؛ در موقعیت حضور نه ادراک ذهنی. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
"خواستن"، توانستن است. این ضرب‌المثل پرتکرار را چگونه می‌فهمیم؟ "خواستن" را اراده خودبنیاد می‌فهمیم. بنابراین یعنی اراده کن آنوقت توانایی انجامش را خواهی یافت. حالا به معنای حقیقی "خواستن" توجه کنید. خواستن یعنی طلب و تمنّا. توانایی حقیقی(خصوصا در امور معنوی) آنگاه رو می‌آورد که در جان ما طلب و تمنّای حقیقی طلوع کند. اراده و عزم در خلاء و به خودی خود متولد نمی‌شود. اراده همواره "اراده برای..." است. اراده برای کاری و به هدفی طلوع می‌کند و منشاء کار و اثر می‌شود و این مسبوق به یک طلب و تمناست. ما باید "بخواهیم" یعنی در موضع طلب و تشنگی حقیقی قرار بگیریم. آب کم جو تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست تشنگی با اراده‌های غرورآمیز متکی به نفس بدست نمی‌آید. از طرفی تشنگی و تمنا همان اجابت است. از اینجاست که مولوی تشنگی را با جوشش آب پیوند زده است... فرق بین آن اراده خود بنیاد با طلب تشنگی همان فرق بین روانشناسی زرد و تکنیکهای کسب موفقیت است با عرفان. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
دارم به این می‌اندیشم که این جنگ، امکان یک آشکارگی و تجلّی (disclosure) است. جنگ آنگاه که از زاویه موجود به آن می‌نگریم، تلخ و سیاه و گلوگیر است و آن‌گاه که از زاویه وجود آنرا می‌بینیم، به ظهور رسیدن و آشکارگی حقیقت است و حقیقت زیباست. جنگ، افشا می‌کند و از نسبتهای حقیقی پرده برمی‌دارد؛ آنچنان که گویی برادری گم‌شده را پس از سالها پیدا می‌کنیم یا به ناگاه خوابی خاطره‌ ‌انگیز را که پس از بیداری فراموش کرده‌ایم، به‌خاطر می‌آوریم. نسبت‌ها و خاطره‌های اصیل و حقیقی اغلب در لحظه‌های مرده‌ی روزمره پنهان می‌شوند. ما به استقبال جنگ نمی‌رویم و به آن اقبال نداریم، اما هنگامی که ناخواسته در معرکه‌ می‌افتیم، آنچه را که گم کرده‌ایم، می‌یابیم. 🔺️عکس: کودکی نجات یافته از بمباران؛ بعلبک/لبنان ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
از دیشب سه بار گریه کردم؛ بار اول با دیدن آن مرد مستاصل که با بغض از مردم میخواست ویدئوی برهنه شدن زنش را بازنشر نکنند. التماس میکرد... او دو تا فرزند دارد. داریم شرف‌مان را به شهوت بازنشر شگفتی‌های مجازی می‌بازیم. نشخوار کردن تصاویر این عریانی برای سرگرمی همان غلبه تکنیک بر خِرد انسانی است. این گوشی نیست که دست ماست، ما هستیم که در دست گوشی و در اختیار آن قرار گرفتیم، مسخ شده‌ایم، بی‌اراده شده‌ایم. تکنولوژی خِرد ما رو زایل کرده. بار دوم با خواندن توییت وحید اشتری در سرنوشت آن مدافع حرم، که یک بیچارگی مالی او را به‌کنج زندان انداخته. گویی یک مار سمّی کوچک که لای خاک‌های بیابان پنهانی می‌خزد، ناگاه پای پیشقراول قهرمان یک سپاه را نیش زده و او را از پا انداخته باشد. حکایت فتنه‌های دنیای پول‌زده با مردانی که هر یک درفش افتخار تاریخ را به دست دارند، همین است. حالا نوشته که بسیار پیش‌قدم شده‌اند که آن جوانمرد را آزاد کنند. و سوم؛ دیدن ذوق و شادمانی جوانان لبنانی از شنیدن سرود دیروز بچه‌دبستانی‌ها پیش حضرت آقا. آنها خود را در غربت و بی‌کسی و خیانت امّت رها شده می‌بینند. هر پیامی از سر صدق و دوستی آنها را زنده‌تر می‌کند. خاکستر غم را می‌تکانند و باز برمی‌خیزند. هر سه، حال بشر غربت‌زده در عصر عسرت است. جهان، غربتکده است. ما برادران و خواهران تنی هستیم که از کودکی ما را از هم جدا کرده‌اند. گاهی هنگام زل زدن در چشم هم چیزی محو از گذشته را بیاد می‌آوریم... ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
برخی کلینیک‌های روانشناسی و مشاوره از تکنیک جالبی برای درمان افسردگی استفاده می‌کنند: تکنیک مواجهه با یک تلخی واقعی بزرگ. آنها اردوهای بازدید از غسالخانه و سردخانه و نشستن در قبرهای قبرستان را راه اندازی کرده‌اند. در همین تهران گروه گروه زن و مرد (غالباً) مرفه افسرده را به گورستان‌ها میبرند. ویدئوهای عجیبی از گریه و فریاد این افراد موجود است و مهم‌تر اینکه واقعا جواب می‌دهد! زندگی نرمال و روتین برای انسان مدرن آغاز پوچی و بی‌معنایی است. هرچند که تلاش کند از طریق تفریحات غیرمتعارف آنرا بپوشاند. نبود یک رنج واقعی که تلاش را برای فرا رفتن و غلبه بر آن برانگیزد و قلب زندگی را به تپش وا دارد، سرآغاز افسردگی بسیاری از مردم است. زندگی، آنگاه که به مجموعه‌ای از عادات تکرار شونده در شرایط ثبات و نرمال بدل شد، انسان را به خود ویران‌سازی سوق می‌دهد. ما از زندگی چه می‌خواهیم؟ رسیدن به این مرحله؟! زندگی نه همان مرحله، که تلاش برای دست و پنجه نرم کردن با مراحلی است که گمان می‌کنیم باید زودتر از آنها عبور کنیم. زندگی، خود خود خود همین مراحل تو در تو است. در انتهای این مسیر پر پیچ و خم، جاده‌ای است که دیگر زندگی نیست. بسیاری از آنها که به آن جاده صاف میرسند، تمام خوشی‌شان به‌یاد آوردن خاطرات مراحل پیشین است. زندگی همان شور و حرارتی است که انسان را در درگیر شدن و پنجه در پنجه شدن با رنج‌ها سر پا نگه می‌دارد. آزادی حقیقی آزادی در رقم زدن زندگی و ساختن آرزوهاست، نه در مصرف آرزوهای از پیش آماده شده. آنها که می‌گویند از دل جنگ، زندگی می‌جوشد، بی‌راه نمی‌گویند. حقیقت انسانی زندگی در مواجهه با تلخی جنگ از دلها جوانه می‌زند... غزه و لبنان این روزها سرزمین حقیقی‌ترین زندگی‌ها هستند. ✍️ وحید یامین‌پور ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
مرحوم ملامحسن فیض کاشانی می‌گوید غایت بسیاری از احکام شریعت، الفت بین مؤمنین است و اگر ماموریت انبیاء در ساحت علم، دعوت به توحید باشد، ماموریت آنها در ساحت عمل، اتحاد مؤمنین و الفت و محبت بین آنهاست. حالا از این زاویه همه تکالیف شرعی را مرور کنیم‌. کدام عمل عبادی بهتر و بیشتر این غایت را محقق میکند؟ دیدن شرع و دین در این نقشه کلّی است که اولویت و اهمیت احکام در هر عصر را معلوم و دین را معنا میکند. ➕️@yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
ظریفی می‌گفت، شادی وقتی طلوع میکند که انسان بداند وظیفه واقعی‌اش را به انجام رسانده. رسیدن به آن شادی، دشواری هر انجام وظیفه‌ای را آسان می‌کند. مثل شادی یک پدر، آن‌هنگام که با دست‌رنجش آرزوی کوچک کودکش را برآورده می‌کند و در همان حال می‌داند، هرآنچه برای این منظور از دستش برآمده، انجام داده است. تحمل سختی انجام وظیفه در انتظار شادیِ پس از آن، آسان است. رنج حقیقی در انجام وظیفه نیست؛ که در ندانستن وظیفه است. گیجی و پریشانی ناشی از ندانستن وظیفه است که ما را خسته می‌کند. بشر امروز، بشر عاطل و باطل است. نمی‌داند کجاست و چه "باید" بکند. این "بایستگی" همان امر مجهول عصر ماست؛ عصر نیهیلیسم. ➕️ @yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
اگر سر سفره کسی به شما بگوید «سدیم کلراید را بده» چه میکنید؟ نمک همان NaCl است. همانطور که "باران"، H2o. اما ما «نمک» را برای توصیف چهره و لحن و حتی دست به‌کار می‌بریم؛ میگوییم چهره نمکین، یا بانمک و... همانطور که اسم فرزندمان را باران می‌گذاریم. نه آنگاه که چهره و لحن کسی را بانمک توصیف می‌کنیم و نه آنگاه که دختر بچه‌ای را باران صدا میکنیم، به جدول مندلیف و عناصر و خواص آنها توجهی نداریم. ما در جهان زبان خود، در اُنس و قرب چیزها درکی شاعرانه از آنها داریم ولی برای کسی که جهانش با تکنولوژی نظم گرفته و صورتبندی شده، این معانی که هایدگر آنها را تفکر شاعرانه می نامد، غایب میشود. ما بواسطه تکنولوژی، از جهان شاعرانه بیرون افتاده‌ایم و جهان برای ما سرد شده است. حالا حتی «مادر» که شاعرانه ترین چیز زندگی است، به «جنس مونثی که ما را زاییده» فرو کاسته شده و «عسل» که استعاره شیرین‌ترین چیزهاست، به ماده‌ای چسبان حاوی فلان آنزیم که از ماتحت یک حشره بیرون آمده تحویل میشود. بودن ما در جهان، بودن «با» چیزهاست و این چیزها در زبان ما پیدا و معنادار هستند. ما کنار چیزها حضور داریم و با آنها مانوسیم قبل از آنکه هر کدام از آنها را بواسطه چیزی مثل ذهن خودبنیاد شناسا و بر اساس دانسته‌های پیشین خود از جغرافیا و زیست‌شناسی و فیزیک و... به عنوان ابژه شناسایی مورد تحلیل قرار دهیم. ما آنگاه که شاعرانه زندگی میکنیم انسان‌ها و چیزها را دوست می‌داریم چون در متن یک داستان هستیم. درک تکنولوژیک به همان اندازه که انسان را در موضع فاعل خودبنیاد شناسا قرار میدهد، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان را از انسان می‌گیرد و جهان را سرد میکند. عشق، امکان دیدن زیبایی و شنیدن داستان جهان است. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست (سعدی) به تعبیر دیگر درک تکنولوژیک از عالم، حضور ما در عالم را منتفی می‌کند. ما «غایب» میشویم. درک تکنولوژیک، چیزهای پیرامون ما را ناپدید می‌کند و ما معلق و بی‌خانمان میشویم. این سر راست ترین تعریفی است که می‌توان از نیهیلیسم ارائه کرد. ➕️ @Yaminpour
هدایت شده از وحید یامین پور
دانش‌آموزی که برای کشیدن یک پاره خط به‌جای دوختن نگاهش به نقطه‌ی مقصد، به دست و قلم خودش چشم می‌دوزد، خطی پریشان و کج و معوج می‌کشد که احتمالا به نقطه‌ی مقصد منتهی نخواهد شد. پریشانی ، نتیجه‌ی ندیدن مقصد است. ملتی که آینده را در تخیلش نمی‌بیند و به روزمرگی التفات دارد، پریشان و افتان و خيزان راه می‌پیماید. دشمن دانا همان‌کسی است که نقطه‌ی مقصدِ یک ملت را غبارآلود و محو می‌کند. 💠 ➕️ @yaminpour