#زیرکی_در_دعا
وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّيْتُ بِمُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله حَيْثُ يَقُولُ: «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» وَ اللَّهِ، مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً يَأْكُلُهُ، لِأَنَّهُ كَانَ يَأْكُلُ بَقْلَةَ الْأَرْضِ. وَ لَقَدْ كَانَتْ خُضْرَةُ الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِيفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ، لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِهِ.
خطبه ۱۶۰
اگر بخواهی مثال دومی بزنم به حضرت موسی که بخدا گفت پروردگارا نسبت به آنچه ازخیرنازل کنی نیازمندهستم والله جز نانی که بخورد چیز دیگری نمیخواست چون گیاهان زمین میخورد وسبزی گیاهان از پوست شکمش پیدا بود بخاطر شدت لاغری وآب شدن گوشت بدنش
نکته:
با آنکه غیر نان چیزی نمیخواست اما موقع دعا. نگفت خدایا نان بده بلکه گفت خدایا خیر عطا کن
خداوند متعال نیز به او چند چیز عطا کرد
۱_امنیت زیرا حضرت موسی بخاطر ترس از کشته شدن از شهرخویش بیرون آمد وآواره بیابان ها شد
ۚ فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ ۖ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ(قصص:۲۵)
هنگامی که موسی نزد او [= شعیب ]آمد و سرگذشت خود را برای او شرح داد،گفت: «نترس، از قوم ستمکار نجات یافتی.
۲_ازدواج خوب بگونه ای که حضرت شعیب به او گفت یکی ازدخترانم را به ازدواج تو در میآورم
۳_شغل حضرت شعیب به او گفت هشت سال یا ده سال هرکدام خودت خواستی برایم کارکن منم مزدت را میدهم
قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَیٰ أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ ۖ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ ۚ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ (قصص۲۷)
(شعیب) گفت: «من می خواهم یکی از این دو دخترم رابه همسری تو درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی. و اگر آن را تا ده سال افزایش دهی، (محبّتی) از ناحیه توست. من نمی خواهم کار سنگینی بر دوش تو بگذارم. و ان شاء الله مرا از صالحان خواهی یافت.
بنابراین هنگام درخواست ازخداوند میبایست زیرک بود وبه خداوند متعال اعتماد داشت
https://eitaa.com/jorenab