#سخن
هرگاه انسان سخنی بر زبان آورد از سه حال خارج نیست.
الف- سخن مفید؛ اینکه آنچه میگوید دارای نفعی باشد حال یا نفع دنیوی و یا نفع اخروی مانند سخن گفتن درباره چگونگی بهبودی معیشت و یا پند و موعظهای که باعث تربیت کسی گردد.
ب- سخن مضر؛ اینکه آنچه میگوید باعث ضرر دنیوی یا اخروی گردد.
ج- سخن بیهوده؛ اینکه نه نفع دنیوی و اخروی در آن باشد و نه ضرر دنیوی و اخروی.
نهتنها سخن مضر انسان را به بیراهه میکشد بلکه حتی سخن غیرمفید و باطل نیز میتواند انسان به سوی پرتگاه سوق دهد لذا در دعای ابوحمزه ثمالی که منسوب به امام زینالعابدین (ع) است آمده است؛ «اللَّهُمَّ إِنِّي كُلَّمَاقُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ وَ قُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ نَاجَيْتُكَ أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاساً خدايا! من هرگاه به خود گفتم كه ديگر مهيا و مجهز شدهام و برخاستم براي خواندن نماز در برابر تو و با تو به راز و نیاز پرداختم. تو بر من چرت و کسالت را مسلط كردي »
سپس حضرت عوامل دوازدهگانهای را متذکر میشود که یکی از آنها این است که شاید مرا با مجالس بيهوده مأنوس ديدهاي، پس مرا به آنها واگذاشتهاي «أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفَ مَجَالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي»
برای همین در دستورات دینی از سخن زیاد نهی شده است زیرا پرگویی موجب میشود تا حیا و ورع از بین رفته و دل بمیرد و وقتی دلی مرد، نمیتواند به مسیر درست حرکت کند.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «وَ مَنْ كَثُرَ كَلَامُهُ كَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَنْ كَثُرَخَطَؤُهُ قَلَّ حَيَاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَيَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّار؛ هرکس سخنش زیاد شود اشتباهاتش زیادمی شود و هرکس اشتباهاتش زیاد شود، حیایش کم میشود و هرکس حیایش کم شد، ورع و پرهیزکاری وی کم میشود و هرکس ورعش کم شد، قلبش میمیرد؛ و هرکس قلبش بمیرد، داخل آتش میگردد.»
بنابراین سخن هرچه نغز و دلکش باشد اما دارای محتوای خوب و مفید نباشد نهتنها موجب رشد انسان نمیشود بلکه او را به تباهی سوق میدهد هرچند گاهی منطوق و مفهوم سخن بار منفی نداشته باشد اما کلام پنهان آن دارای بار منفی باشد.
توضیح آنکه سخن در یک دستهبندی به سه دسته تقسیم میشود:
الف- منطوق؛ آن چیزی که گوینده بر زبان میآورد مانند اگر برای نماز شببیداری شدی مرا بیدار کن
ب- مفهوم؛ آنچه از کلام گوینده فهمیده میشود مثلاً در مثال بالا مفهوم سخن گوینده این است اگر بیدار نشدی مرا بیدار نکن
ج- کلام پنهان؛ آنچه گوینده قصد گفتن آن را ندارد اما بهطور ناخودآگاه بر زبان میآورد و همین کلام پنهان بیش از هر چیزی خلقوخوی گوینده را بیان میکند و بهخوبی میتوان بهوسیله همین کلام پنهان درون انسانها را شناخت مثلاً کسی درحالیکه مشغول درد دل کردن با کسی است از کاری که برای یکی از دوستانش انجام داد اما او قدرنشناس بود گله میکند اینکه به او اهانت کرده میگوید: «یعنی کار علی به اینجا رسید که رضا به او توهین کند» آنچه او بهطور ناخواسته به شما گفت نام خودش و نام دوستش بود.
بنابراین هنگام سخن گفتن به تمام زوایای سخن باید توجه کرد تا انسان را به قهقرا نکشد و نابود نکند.
@jorenab