دولت مطلقه مدرن
دکتر شهریار زرشناس
در قرن پانزدهم- در اوان رنسانس- و در پی ظهور سرمایهداران مدرن، وضع اجتماعات غربی به گونهای شده بود که مناسبات ملوکالطوایفی و فقدان اقتدار متمرکز و قاعدههای حقوقیِ منضبط، شرایط را برای شکلدهی به زیرساختهای مدرن و تحقق فرآیند انباشت سرمایه دشوار ساخته بود.
در نیمهی دوم قرن پانزدهم، دولتهای مطلقالعنان مدرن که اولین صورت ظهور تاریخی دولتها و رژیمهای سیاسی مدرن بودهاند، پدیدار شدند. این دولتها با ایجاد نوعی مرکزیت و انضباط و ثبات سیاسی کوشیدند تا نخستین و زیربناییترین نیازها و شروط پیریزی و بسط ساختهای مدرن را در سرزمینهای غرب مدرن فراهم آورند. (منظور از ساختهای مدرن، اموری از قبیل ایجاد امنیت سرمایه، فراهمکردن شرایط برای گردش و سیر و مدارسازیهای سرمایه، کاهش تدریجی قدرت کلیسا و مهیّانمودن شرایط برای رواج و فراگیرشدن موازین اخلاقیِ سکولار-اومانیستی، ایجاد تدریجی پایههای اولیه نهادها و مناسبات بوروکراتیکِ مورد نیاز اجتماعاتِ در حال ظهورِ مدرن کمک به شکلدهی تدریجی نظامهای دولتمحور، پیریزی هستههای اولیهی مدل حقوقیِ سکولار-اومانیستیِ مدرن، فراهمساختن شرایط برای انباشت اولیهی سرمایه در مقیاس گسترده و ... است.) البته شاهان و دولتمردان حاکم بر سلطنتهای مطلقالعنان مدرن خود از نقش تاریخی که به منظور زمینهسازی و تامین زیرساختها برای سیطرهی عالم مدرن انجام میدادند، آگاه نبودند. آنها در شرایط و وضعی که قرار گرفته بودند، به نیازهای زمان خود پاسخ میدادند و احتمالاً هیچ نیت و آگاهیای در خصوص زمینهسازی برای بسط ساختهای زیربناییِ عالم مدرن نداشتند، اما نیازهایی که حس میکردند و بدان پاسخ میدادند، آنها را در مسیر مهیّاکردن زیرساختهای اقتصاد و اجتماع مدرن و بسترسازی برای بسط سیطرهی سرمایهداریِ سکولار حرکت میداد.
بر خلاف تبلیغات و مدعاهای لیبرال-مدرنیستها که مدرنیته را مخالف هر نوع استبداد و دولت و سلطه سلطنت مطلقالعنان استبدادی میدانند، اولین صورت دولت مدرن که در نیمه دوم قرن پانزدهم ظهور کرد و در اَشکال و مراتب مختلف تا قرن هفدهم و هجدهم و در بعضی نقاط اروپا تا قرن نوزدهم به حیات خود ادامه داد، دولت استبدادی مدرنیستی است که خود مورّخان مدرنیست با عناوینی چون "سلطنتهای مطلقه" و "دولتهای مطلقه" از آن نام میبرند سلطنت لویی یازدهم (۱۴۶۱-۱۴۸۳م) در فرانسه، سلطنت هنری هفتم (۱۴۸۵-۱۵۰۹م) و هنری هشتم (۱۵۰۹-۱۵۴۷م) و الیزابت اول (۱۵۵۸-۱۶۰۳م) در انگلستان، سلطنت ملکه ایزابلا (۱۴۷۴-۱۵۰۴م) و فردیناند (۱۴۷۴-۱۵۱۶م) در اسپانیا نمونههایی از این دولتهای استبدادی مطلقالعنان مدرن مبتنی بر سلطنت و استبداد فردی هستند. البته پس از این دولتها عالم مدرن انواع و انحاء دیگری از دولتهای استبدادی مدرن (اعم از استبدادهای فردی و یا استبدادهای سیستمی، و اعم از استبداد لیبرالی و نئولیبرالی و سوسیالدموکراتیک یا استبدادهای فاشیستی و سوسیالیستی و ...) را فعلیت و عینیت بخشیده است و امروز هم نوعی دولت مدرن استبدادی نئولیبرالی (با مکانیزمهای اِعمال قدرت و سرکوب استبدادی خاص خود) بر اجتماعات مدرن و شبهمدرن حاکم است.
اساساً ذات مدرنیته با استبداد و سرکوب و ممانعت از رشد و کمال آدمی تلازم دارد، زیرا مدرنیته و عالم مدرن فطرتستیز بوده و تجسّم سیطرهی نفس امّارهاند.
(واژهها و اندیشهها، صص ۴۰۶-۴۰۷، مدخل "دولت مطلقهی مدرن")
#دولت_مدرن
#دولت
#شهریار_زرشناس
@jorenush
جرعهنوش | احسانزاده
دولت مطلقه مدرن دکتر شهریار زرشناس در قرن پانزدهم- در اوان رنسانس- و در پی ظهور سرمایهداران مدرن،
بوروکراسی | بوروکرات
دکتر شهریار زرشناس
بوروکراسی را به #دیوانسالاری یا دستگاه عریض و طویل اداری که مبتنی بر نظام تقسیم کار بر پایهی #تخصّص و #سلسلهمراتب و #عقلانیت_مدرن است، تعریف کردهاند.
این کلمه از ریشهی لاتین "burra" گرفته شده است. در قرن هجدهم، یکی از دولتمردانِ فرانسوی، آن را به صورت "bureaucratie" به کار برد. یک قرن بعد، این کلمه وارد زبان آلمانی شد و تدریجاً در زبان انگلیسی نیز رواج یافت. بالزاک- رماننویس فرانسوی- در داستان "کارمندان"، بوروکراسی را #قدرتی_هیولایی نامید که به دست جماعت کوتولهها اداره میشود. گاتاناموسکا- جامعهشناس ایتالیایی- #دولت_مدرن را اساساً یک دولت بروکراتیک مینامد که اقلیتی بر آن حاکم است. کارل مارکس، بروکراسی را عاملی برای "الینه" (#ازخودبیگانه کردن) گروههای انسانی در جامعهی مدرن میدانست.
اما مبناییترین بررسی در خصوص بوروکراسی را ماکس وبِر- جامعهشناس آلمانی- انجام داده است. وبر بروکراسی را یکی از مظاهر "سازماندهی عقلانی کار" در عصر مدرن میدانست. او ویژگیهای بروکراسی را این چنین برمیشمرد:
● وجود دستگاه اداری حقوقبگیر
● نقش و وظیفهای معیّن برای هر یک از کارکنان دستگاه
● اهمیت و قدرتِ مقام و منصب به جای فرد
● نگهداری سازمانیافتهی اسناد و مدارک
در واقع، بروکراسی، ساختار پیچیده و بعضاً عریض و طویلی است که حول محور عقلگراییِ ابزاریِ محاسبهگر سامان یافته است و در واقع، قدرت دولت و حکومت را در حوزههای اداری و سازماندهی سیاسی و اقتصادی و برنامهریزی فرهنگی متبلور میسازد.
بوروکراسی همان هیولایی است که بالزاک از آن نام میبرد و هربرت مارکوزه- متفکر معاصر آلمانی- معتقد است که قدرت توتالیتاریستیِ بروکراسی مدرن، آزادیها و حقوق فردی را در معنای انسانیِ آن از بین برده است.
بوروکراسی دستگاه عریض و طویل و نیرومندی است که بر فرد و حکومت میکند و چون ماهیت سازمانی و ساختاری و تقسیم کاری دارد، افراد را تابع منطق و نظم خود کرده و به مهرههایی در یک مجموعهی ماشینی بدل میسازد. عقلی که بروکراسی را اداره میکند، عقل ابزاری مدرن است و روحی خشک و مبتنی بر نظمی ماشین دارد. آدمی در ساختار بروکراسی تدریجاً هویت انسانی خود را از دست میدهد و جنبهی شیئی و ماشینی و ابزاری مییابد. بروکراسی به دلیل ادارهشدن توسط عقل ابزاریِ مدرن ماهیتی ازخودبیگانهکننده و شیئوار پیدا میکند، استعدادها و شخصیت افراد را قالبریزی مینماید و بخش عمدهای از خلاقیت آنها را میسوزاند و میخشکاند.
بروکراسی در واقع چهرهی اداری #تکنوکراسی یا #نظام_تکنیک است و به همان میزان، انعطافناپذیر و خشک و مبتنی بر انضباط غیرخلّاق است. بروکراسی به دلیل پیچیده و عریض و طویل بودن، به شدت کارهای مراجعین را کُند میکند و قابلیت فسادپذیری بسیاری دارد، به گونهای که میتوان گفت عقل سودمحور ابزاری مدرن- خواسته یا ناخواسته- افرادی را تربیت میکند که در سیستم عریض و طویل و فاقد نظارت بروکراتیک از قابلیت فسادپذیری بسیار بالایی برخوردارند. بروکراسی #ساختاری_مدرن است که از حدود قرن قرون هفده و هجده میلادی پدید آمده و ذاتیِ نظام مدرن است.
جوبرگ- جامعهشناس آمریکایی- معتقد است که بروکراسی وسیلهای است که توسط آن، طبقهی مرفّه و سرمایهدار از وضع خوبِ خود در مقابل طبقات پایین جامعه مراقبت و محافظت میکند.
(واژهها و اندیشهها، صص ۲۴۲-۲۴۴، مدخل بوروکراسی-بوروکرات)
#دولت
#دولت_مدرن
#دولت_بروکراتیک
#بوروکراسی
@jorenush
هدایت شده از علی احسانزاده
از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی (۱)
شهید #سید_مرتضی_آوینی
... اگرچه پول اکنون فینفسه هیچ ارزشی ندارد، اما در عین حال، میزان همهی ارزشهاست و اینچنین خود، جانشین همهچیز است و جانشینی ندارد. بدین ترتیب، پول میتواند مبدء همهی ارزشها قرار بگیرد و بهراستی هماکنون این امکان، ضرورت یافته است.
آنچه که انسان را به سوی کالاها و اشیاء مختلف میکشاند، نیازهایی است که گاه حقیقی، اما اکثراً کاذب هستند و از اعتبارات انسان نتیجه شدهاند. و از آنجا که فقط پول است که میتواند همهی نیازهای انسان- اعم از حقیقی و کاذب- را برآورده سازد، بنابراین پول مبدء همهی ارزشها میشود و به همهچیز معنا و مفهوم و ارزش میبخشد. وقتی پول تنها وسیلهای است که انسان را به همهی اهداف خویش میرساند، دیگر نمیتوان آن را در حد یک وسیله نگه داشت و بالطبع، پول جایگزین همهی اهداف میشود و به هدف و بلکه بزرگترین هدف بشر تبدیل میشود. این بیماریای است که اکنون همهی جوامع بشر را مبتلا ساخته است، چرا که دیگر بشر نمیتواند بدون واسطهی پول، کالاها و اشیاء را مستقیماً در برابر نیازهای خویش معنا کند.
نخست این مادهگراییِ بشر است که به اقتصاد در برابر سایر وجوه حیات بشر اصالت میبخشد و اینبار اصالت اقتصاد، در صورت اصالت پول ظاهر میشود. هنگامی که دو ساختار اجتماعیِ اسلامی و غیراسلامی را با یکدیگر اگر مقایسه کنیم، مطلب، قابلیت تفهیم بیشتری مییابد.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محوری که به ساختار اجتماعی کشور ما قوام میبخشید، اصالت پول بود و لاغیر، و البته آثار سوء آن هنوز هم با قوتِ تمام در میان ما باقی است. وقتی پول تنها انگیزهای باشد که انسان را به کار وا میدارد، دیگر آن کار معنای حقیقی خویش را از دست میدهد و همان طور که ... گفتیم، به شرّ واجبی تبدیل میشود که باید هرچه بیشتر و سریعتر از آن خلاصی یافت.
بدون رودربایستی باید گفت که #اداراتِ_موروثی_ما همگی بر همین محور شکل گرفته است و کارمندان موروثی ما بهجز عدهای قلیل، همه برای پول است که کار میکنند و اینچنین است که کار کردن دیگر معنای خود را از دست داده است. آنها منتظرند تا ساعاتِ مشخصِ کار در اداره پایان پیدا کند و به خانهها بروند و زندگی واقعیِ آنها تازه از آن لحظه است که شروع میشود.
آنها که همواره میخواهند ماهیت را انکار کنند، ممکن است بگویند: "آقا این به خوبی یا بدی افراد برمیگردد و به نظام (سیستم) بازگشت ندارد." حال، آنکه اگر درست نظر کنیم، این فاجعه بیشتر ناشی از سیستم است تا افراد، هرچند افراد نیز در آن مقصّرند.
#سیستم_موروثی_ادارات_ما که از بینش غربی نتیجه شده است، به گونهای است که در آن با نفی تمایزاتِ حقیقی و روحی افراد، سعی میکنند آنها را همچون پیچ و مهرههایی که سیستم کارخانهای را میسازند، در یک سیستم اداری به کار وادارند. حال آنکه هویتِ حقیقیِ انسان در تمایزات روحی و کیفی است.
کارمندهای یک اداره، کمیّت محض نیستند که بتوان آنها را بدون درنظرگرفتنِ روحیات و تمایزات کیفیشان، در یک سیستم کارخانهای به کار کشید؛ آنچنان سیستمی که مثل تپانچه هر که ماشهی آن را بچکاند، شلیک شود.
این نگرشِ سیستمی که از تجربیات سیبرنتیکیِ غرب نتیجه شده است، تنها با خصوصیتِ ماشین سازگاری دارد. انسان قبل از هر چیز، صاحب روحی مجرّد و متمایز از انسانهای دیگر است. هویت بشر در همین تمایزات روحی است و با نفی این هویت، انسان است که نفی میشود. نظام کارخانهایِ کنونی، کارگران را همچون اجزایی واحد از یک ماشین تصوّر میکند که هر یک فونکسیون یا عملکرد خاصی را در خدمت کلیّت آن ماشین بر عهده دارند. انسان، صاحب روح و جسمی است متحد با یکدیگر و اگر از مجموعه این خلقتِ خاصی که انسان نام دارد، فقط جزئی از بدن او دست، پا یا چشم او را به کار بگیرند، هویت حقیقی او را نفی کردهاند و #نظام_کارخانهایِ امروز سراپا مبتلا بدین درد است. سیستمهای کارخانهای امروز تنها به جزئی از بدن کارگر- دست، پا یا چشم او- احتیاج دارند و اگر کارگر از همهی مجموعهی وجود انسان، تنها همان یک عضو را داشت، تفاوتی نمیکرد. این نوع تقسیم کار که امروز در ادارات و کارخانهها مرسوم است، برای اولینبار توسط آدام اسمیت در کتاب "ثروت ملل" به عنوان بزرگترین پیشرفت در زمینهی نیروی موّلدِ کار مطرح شده است.
(توسعه و مبانی تمدن غرب، صص ۱۱۹-۱۲۲)
#بوروکراسی
#دولت_مدرن
#دولت
@jorenush
تکنوکراسی | تکنوکرات
دکتر #شهریار_زرشناس
با ظهور و بسط تکنولوژیِ جدید و گسترش دامنهی نفوذِ آن، سن سیمون- نویسندهی سوسیالیست فرانسوی (۱۸۲۵)- این نظر را مطرح کرد که با غلبهیافتن #تکنوکراسی (#نظام_تکنیک) #تکنوکراتها یا فنسالاران (کسانی که اداره و کنترل نظام تکنیک مدرن را بر عهده دارند) قدرت یافتهاند.
واقعیت، این است که از در دهههای پایانی قرن نوزدهم، همهی مظاهر تمدن مدرن، تحت سیطرهی تکنیک و تکنوکراسی درآمد و اساساً در نحوی تکنیکگرایی منحل شد. به لحاظ اجتماعی نیز طبقهی نوظهوری که آشنایان و راهبرانِ تکنیکِ جدید بودند (تکنوکراتها) قدرت یافتند و ولایت تکنیک و سیطرهی #نظام_تکنیک همهچیز را به رنگ خود درآورد.
#لیبرالیسم کلاسیک در خود، مایههای تکنیکی بسیاری داشت، اما سیطرهی تمامعیار تکنوکراتها در #عصر_امپریالیسم نحوی نظام مبتنی بر انحصارات بزرگ خصوصی و دولتی- که با برنامهریزیهای بسیار دقیق تکنیکی و بدون بهرهگیری از تفکر اداره میشوند- پدید آورد و تکنوکراتها و روشنفکران و سیاستمداران در یکدیگر ادغام شدند و تکنوکراتها به عنوان یک طبقهی اجتماعی، صاحب قدرت و ثروت زیادی شدند و یا با سرمایهداران پیوند خوردند و یا در خدمت آنها درآمدند.
اصطلاح تکنوکراسی در ۱۹۱۹ میلادی توسط ویلیام هنری اسمیت- نویسنده آمریکایی- مطرح گردید. چند سال بعد، هووارد اسکات، در حمایت از نظریهی حکومت تکنوکراتها، کتاب "مهندسان و سیستم قیمت" را نوشت. این اصطلاح در دههی ۱۹۶۰ در فرانسه نیز رواج گستردهای یافت.
تکنوکراتها یک طبقهی اجتماعی ذینفوذ جامعه مدرن هستند که پس از زرسالاران (سرمایهداران) قویترین طبقهی متنفذ اجتماعی در جوامع مدرن میباشند و طیف بالایی از آنها در قدرت بورژوازی سهیم هستند.
در ایران نیز طبقه تکنوکراتها حضور داشتند و بهویژه در سالهای موسوم به #سازندگی بر اثر در پیش گرفتن رویکردهای توسعهمدارانه، از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار گردیده و به عنوان یک جناح در جمهوری اسلامی ظاهر گردید.
تکنوکراتهای حکومتی و غیرحکومتی ایران بهرغم برخی اعتقادات و ظواهر مذهبی، اندیشههای سکولاریستی دارند و مروّج #نئولیبرالیسم و کرنش در مقابل نظام جهانیِ سلطه و عدول از آرمانهای انقلاب و در پیش گرفتن طریق شبهمدرن در ایران هستند.
(واژهها و اندیشهها، صص ۳۳۸-۳۳۹، مدخل "تکنوکراسی-تکنوکرات")
#نظام_سرمایهداری
#دولت_مدرن
#بوروکراسی
#تکنوکرات_بروکراتها
@jorenush
پیام آیتالله خامنهای به سمینار بزرگداشت علامه سید محمدحسین طباطبایی در ایام اولین سالگرد رحلت ایشان:
بسم الله الرّحمن الرحیم
اکنون که یک سال از ارتحال فقید بزرگ اسلام، حضرت استاد آیةالله علامه سید محمدحسین طباطبایی میگذرد، جای آن است که یاد گرامی این #حکیم_الهی و این فقیه پرهیزکار و این مفسّر قرآن و این #اسلامشناس_بزرگ در خاطرهی نسل کنونی انقلابی ما پایگاه شایستهی خود را باز یابد و در هنگامهی شور و شوق عاشقان لقاءالله که ذخیرهی هستی را با اشتیاق تمام نثار اسلام و قرآن میکنند، مشعل اندیشهی ژرف و راهنمای او، در آیینهبندان روزگارِ تجدید شکوه و عظمت اسلام، تابناکتر از همیشه جلوهگری کند.
امید است که این مجمع دانشپژوهان و حکمتشناسان آگاه بتواند نقش بزرگ خود را در ادای این #واجب_تاریخی به تمام و کمال ایفا کند و یاد زندهی آن مرد علم را در خاطرهی روزگار ما زندهتر و برجستهتر سازد.
حقیقت آن است که انقلاب اسلامی کبیر ایرانیان در این روزگار، در مبنا و ریشه، یک #انقلاب_فرهنگی و مبتنی بر احیای ارزشهای فرهنگی اسلام است. همهبُعدیبودن این انقلاب، ناشی از آن است که اندیشهی اسلام، یعنی محور این فرهنگ آسمانی و الهی، اندیشهای همهبُعدی است که به انسان از جوانب مختلف مینگرد و به جنبههای مادی زندگی وی نیز در کنار جنبههای معنوی آن بها میدهد. به سخنی کوتاه میباید گفت: انقلاب ما به معنای حاکمیت اسلام بر ذهن و بر عمل انسانهاست و اسلام که همان رهاورد پیامبران الهی برای بشر است، یک حقیقت فرهنگی است، یک ایمان است که از آن شیوهی زندگی درست و بهنجار انسان میتراود و جوانه میزند.
در این انقلاب، واقعیّتهای زندگی، یعنی روشهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی همه ساخته و پرداختهی آن ایمانند، پس در چنین انقلابی مهمتر از همه، بازپسگرفتن ارزشهای اصیل فرهنگی و معنوی از دست تطاول روزگاران گذشته و بازگرداندن ریشههای فکری و عقیدتی آن ایمان فعال و سازنده به فضای جامعه و به حریم دلهای مردم است. در این انقلاب همهی تلاشهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و غیر آن باید بر مبنای این تجدید بنای ایمانی و فرهنگی صورت گیرد و از آن جدا نماند که جدا ماندن از آن، انحراف و در نهایت مرگ این انقلاب را معنی میدهد.
با چنین تلقیای از انقلاب میتوان شخصیت علامهی فقید بزرگوار زمان ما را به درستی ارزیابی کرد و جایگاه حقیقی او را در مجموعهی عظیم این انقلاب به درستی شناخت. او مجموعهای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از اندوختههای فلسفی شرقی و غربی بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامی یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است مطلع بود، از اصول، از کلام، از ادبیات، از نجوم و هیأت و ریاضیات و از برخی علوم بینامونشان دیگر.
شخصیت او در لابلای این دانستنیهای بسیار به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت، پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بود که تنها مکتب جامعی چون اسلام میتواند امثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد، چهرهی معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود که ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توأم ساخته و با آمیزهی شگرف وجود خویش ثابت کرده بود که اسلام میتواند سوز درون دلسوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یکجا گرد آورد. او، تلاش و #جهاد_بیانتها و خاموشنشدنی خود را هم به این معجون الهی درآمیخته بود. در یکی از حسّاسترین دورانهای حیات اسلام و تشیع، جانانه به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی برخاسته و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج کرده و به عرضهی کامل و جامع اسلام پرداخته بود. او #مدافعی_استوار از ارزشهای فرهنگ اسلام در برابر بساط نیرنگ مکاتبی بود که با بهرهگیری از انواع شیوهها و ترفندها بر این فرهنگ الهی تاختن آورده و به تدریج رابطهی دلها و مغزها را در بخشهایی از جامعه، از چشمهسار زلال آن گسسته بودند. او که در حوزهی علمیهی قم، در شمار درخشندهترین گوهرها بود و به آن مدرسهی اسلامی پربرکت، ارزش میبخشید، تنها به آن حوزه محدود نشده بود و به تدریج در همهی حوزههای علمی و در همهی محافل اسلامی و در سطح وسیع جامعه حضور خود را مجسمتر و برجستهتر میساخت، معارفی که از زبان و قلم او بر صفحهی دلها و کاغذها نقش بسته بود از صدها و هزارها زبان و با صدها و هزارها بیان در همهجا منتشر میگشت و به همهکس علم و معرفت میآموخت.
اکنون این چراغ برافروخته و روشنیبخش به خاموشی گراییده است؛ اما، خورشیدِ طلوعکرده و عالمافروز اسلام میرود که همهی زوایا را در این کشور فرا گیرد. جامعهی امروز به سمت همان سرمنزلی پیش میرود که او در اندیشهی بلند خود آن را میدید و به سوی آن برمیانگیخت. در پیشاپیش این کاروان، مردی از سلالهی انبیاء و رهبری از زمرهی عاشقان و عارفان باللّه، فقیهی بزرگ و اسلامشناس راه را میپیماید و هدف را مینمایاند؛ عطر دلآویز دنیای انبیاء و اولیاء به مشام میرسد؛ آخرت با دنیا درآمیخته و بهشت الهی دریچهای به سوی زمین گشوده است. هنگامه، هنگامهی اولیاء و فقها و عرفا است و جای آن فقیه و عارف و سالکی که اکنون به یاد یکمین سالگرد رحلتش گرد آمدهایم خالی است.
استاد علامهی بزرگوار ما باید با گسترش میراث فرهنگی گرانبهایی که گرد آورده و اندوخته بود در جامعه حاضر و شاهد بماند و سرانگشت اشارت او راه درست را به همهی راهروان بیاموزد، این مهم به عهدهی دانشپژوهان و معرفتپروران است و امید که این مجمع بزرگ و محترم از عهدهی سهم خود در این تکلیف به خوبی برآید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سید علی خامنهای؛ رئیسجمهوری اسلامی ایران
۱۳۶۱/۸/۲۱
(برگرفته از وبگاه «روشنی خورشید»)
#علامه_طباطبایی
#انقلاب_اسلامی
@jorenush
سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را تبریک عرض میکنم.
امسال که مادرم در دنیا نیستند تا هدیهای دنیایی تقدیمشان کنم، ممنون میشوم اگر صلواتی نثارشان کنید.
#روز_مادر