eitaa logo
جرعه‌نوش | احسان‌زاده
176 دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علی احسان‌زاده
از دیکتاتوری پول تا اقتصاد صلواتی (۱) شهید ... اگرچه پول اکنون فی‌نفسه هیچ ارزشی ندارد، اما در عین حال، میزان همه‌ی ارزش‌هاست و این‌چنین خود، جانشین همه‌چیز است و جانشینی ندارد. بدین ترتیب، پول می‌تواند مبدء همه‌ی ارزش‌ها قرار بگیرد و به‌راستی هم‌اکنون این امکان، ضرورت یافته است. آن‌چه که انسان را به سوی کالاها و اشیاء مختلف می‌کشاند، نیازهایی است که گاه حقیقی، اما اکثراً کاذب هستند و از اعتبارات انسان نتیجه شده‌اند. و از آن‌جا که فقط پول است که می‌تواند همه‌ی نیازهای انسان- اعم از حقیقی و کاذب- را برآورده سازد، بنابراین پول مبدء همه‌ی ارزش‌ها می‌شود و به همه‌چیز معنا و مفهوم و ارزش می‌بخشد. وقتی پول تنها وسیله‌ای است که انسان را به همه‌ی اهداف خویش می‌رساند، دیگر نمی‌توان آن را در حد یک وسیله نگه داشت و بالطبع، پول جایگزین همه‌ی اهداف می‌شود و به هدف و بلکه بزرگ‌ترین هدف بشر تبدیل می‌شود. این بیماری‌ای است که اکنون همه‌ی جوامع بشر را مبتلا ساخته است، چرا که دیگر بشر نمی‌تواند بدون واسطه‌ی پول، کالاها و اشیاء را مستقیماً در برابر نیازهای خویش معنا کند. نخست این ماده‌گراییِ بشر است که به اقتصاد در برابر سایر وجوه حیات بشر اصالت می‌بخشد و این‌بار اصالت اقتصاد، در صورت اصالت پول ظاهر می‌شود. هنگامی که دو ساختار اجتماعیِ اسلامی و غیراسلامی را با یکدیگر اگر مقایسه کنیم، مطلب، قابلیت تفهیم بیش‌تری می‌یابد. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، محوری که به ساختار اجتماعی کشور ما قوام می‌بخشید، اصالت پول بود و لاغیر، و البته آثار سوء آن هنوز هم با قوتِ تمام در میان ما باقی است. وقتی پول تنها انگیزه‌ای باشد که انسان را به کار وا می‌دارد، دیگر آن کار معنای حقیقی خویش را از دست می‌دهد و همان طور که ... گفتیم، به شرّ واجبی تبدیل می‌شود که باید هرچه بیش‌تر و سریع‌تر از آن خلاصی یافت. بدون رودربایستی باید گفت که همگی بر همین محور شکل گرفته است و کارمندان موروثی ما به‌جز عده‌ای قلیل، همه برای پول است که کار می‌کنند و این‌چنین است که کار کردن دیگر معنای خود را از دست داده است. آن‌ها منتظرند تا ساعاتِ مشخصِ کار در اداره پایان پیدا کند و به خانه‌ها بروند و زندگی واقعیِ آن‌ها تازه از آن لحظه است که شروع می‌شود. آن‌ها که همواره می‌خواهند ماهیت را انکار کنند، ممکن است بگویند: "آقا این به خوبی یا بدی افراد برمی‌گردد و به نظام (سیستم) بازگشت ندارد." حال، آن‌که اگر درست نظر کنیم، این فاجعه بیش‌تر ناشی از سیستم است تا افراد، هرچند افراد نیز در آن مقصّرند. که از بینش غربی نتیجه شده است، به گونه‌ای است که در آن با نفی تمایزاتِ حقیقی و روحی افراد، سعی می‌کنند آن‌ها را همچون پیچ و مهره‌هایی که سیستم کارخانه‌ای را می‌سازند، در یک سیستم اداری به کار وادارند. حال آن‌که هویتِ حقیقیِ انسان در تمایزات روحی و کیفی است. کارمندهای یک اداره، کمیّت محض نیستند که بتوان آن‌ها را بدون درنظرگرفتنِ روحیات و تمایزات کیفیشان، در یک سیستم کارخانه‌ای به کار کشید؛ آن‌چنان سیستمی که مثل تپانچه هر که ماشه‌ی آن را بچکاند، شلیک شود. این نگرشِ سیستمی که از تجربیات سیبرنتیکیِ غرب نتیجه شده است، تنها با خصوصیتِ ماشین سازگاری دارد. انسان قبل از هر چیز، صاحب روحی مجرّد و متمایز از انسان‌های دیگر است. هویت بشر در همین تمایزات روحی است و با نفی این هویت، انسان است که نفی می‌شود. نظام کارخانه‌ایِ کنونی، کارگران را همچون اجزایی واحد از یک ماشین تصوّر می‌کند که هر یک فونکسیون یا عمل‌کرد خاصی را در خدمت کلیّت آن ماشین بر عهده دارند. انسان، صاحب روح و جسمی است متحد با یکدیگر و اگر از مجموعه این خلقتِ خاصی که انسان نام دارد، فقط جزئی از بدن او دست، پا یا چشم او را به کار بگیرند، هویت حقیقی او را نفی کرده‌اند و امروز سراپا مبتلا بدین درد است. سیستم‌های کارخانه‌ای امروز تنها به جزئی از بدن کارگر- دست، پا یا چشم او- احتیاج دارند و اگر کارگر از همه‌ی مجموعه‌ی وجود انسان، تنها همان یک عضو را داشت، تفاوتی نمی‌کرد. این نوع تقسیم کار که امروز در ادارات و کارخانه‌ها مرسوم است، برای اولین‌بار توسط آدام اسمیت در کتاب "ثروت ملل" به عنوان بزرگ‌ترین پیشرفت در زمینه‌ی نیروی موّلدِ کار مطرح شده است. (توسعه و مبانی تمدن غرب، صص ۱۱۹-۱۲۲) @jorenush
تکنوکراسی | تکنوکرات دکتر با ظهور و بسط تکنولوژیِ جدید و گسترش دامنه‌ی نفوذِ آن، سن سیمون- نویسنده‌ی سوسیالیست فرانسوی (۱۸۲۵)- این نظر را مطرح کرد که با غلبه‌یافتن () یا فن‌سالاران (کسانی که اداره و کنترل نظام تکنیک مدرن را بر عهده دارند) قدرت یافته‌اند. واقعیت، این است که از در دهه‌های پایانی قرن نوزدهم، همه‌ی مظاهر تمدن مدرن، تحت سیطره‌ی تکنیک و تکنوکراسی درآمد و اساساً در نحوی تکنیک‌گرایی منحل شد. به لحاظ اجتماعی نیز طبقه‌ی نوظهوری که آشنایان و راهبرانِ تکنیکِ جدید بودند (تکنوکرات‌ها) قدرت یافتند و ولایت تکنیک و سیطره‌ی همه‌چیز را به رنگ خود درآورد. کلاسیک در خود، مایه‌های تکنیکی بسیاری داشت، اما سیطره‌ی تمام‌عیار تکنوکرات‌ها در نحوی نظام مبتنی بر انحصارات بزرگ خصوصی و دولتی- که با برنامه‌ریزی‌های بسیار دقیق تکنیکی و بدون بهره‌گیری از تفکر اداره می‌شوند- پدید آورد و تکنوکرات‌ها و روشنفکران و سیاستمداران در یکدیگر ادغام شدند و تکنوکرات‌ها به عنوان یک طبقه‌ی اجتماعی، صاحب قدرت و ثروت زیادی شدند و یا با سرمایه‌داران پیوند خوردند و یا در خدمت آن‌ها درآمدند. اصطلاح تکنوکراسی در ۱۹۱۹ میلادی توسط ویلیام هنری اسمیت- نویسنده آمریکایی- مطرح گردید. چند سال بعد، هووارد اسکات، در حمایت از نظریه‌ی حکومت تکنوکرات‌ها، کتاب "مهندسان و سیستم قیمت" را نوشت. این اصطلاح در دهه‌ی ۱۹۶۰ در فرانسه نیز رواج گسترده‌ای یافت. تکنوکرات‌ها یک طبقه‌ی اجتماعی ذی‌نفوذ جامعه مدرن هستند که پس از زرسالاران (سرمایه‌داران) قوی‌ترین طبقه‌ی متنفذ اجتماعی در جوامع مدرن می‌باشند و طیف بالایی از آن‌ها در قدرت بورژوازی سهیم هستند. در ایران نیز طبقه تکنوکرات‌ها حضور داشتند و به‌ویژه در سال‌های موسوم به بر اثر در پیش گرفتن رویکردهای توسعه‌مدارانه، از قدرت و مکنت بسیاری برخوردار گردیده و به عنوان یک جناح در جمهوری اسلامی ظاهر گردید. تکنوکرات‌های حکومتی و غیرحکومتی ایران به‌رغم برخی اعتقادات و ظواهر مذهبی، اندیشه‌های سکولاریستی دارند و مروّج و کرنش در مقابل نظام جهانیِ سلطه و عدول از آرمان‌های انقلاب و در پیش گرفتن طریق شبه‌مدرن در ایران هستند. (واژه‌ها و اندیشه‌ها، صص ۳۳۸-۳۳۹، مدخل "تکنوکراسی-تکنوکرات") @jorenush
پیام آیت‌الله خامنه‌ای به سمینار بزرگ‌داشت علامه سید محمدحسین طباطبایی در ایام اولین سالگرد رحلت ایشان: بسم الله الرّحمن الرحیم اکنون که یک سال از ارتحال فقید بزرگ اسلام، حضرت استاد آیةالله علامه سید محمدحسین طباطبایی می‌گذرد، جای آن است که یاد گرامی این و این فقیه پرهیزکار و این مفسّر قرآن و این در خاطره‌ی نسل کنونی انقلابی ما پایگاه شایسته‌ی خود را باز یابد و در هنگامه‌ی شور و شوق عاشقان لقاءالله که ذخیره‌ی هستی را با اشتیاق تمام نثار اسلام و قرآن می‌کنند، مشعل اندیشه‌ی ژرف و راهنمای او، در آیینه‌بندان روزگارِ تجدید شکوه و عظمت اسلام، تابناک‌تر از همیشه جلوه‌گری کند. امید است که این مجمع دانش‌پژوهان و حکمت‌شناسان آگاه بتواند نقش بزرگ خود را در ادای این به تمام و کمال ایفا کند و یاد زنده‌ی آن مرد علم را در خاطره‌ی روزگار ما زنده‌تر و برجسته‌تر سازد. حقیقت آن است که انقلاب اسلامی کبیر ایرانیان در این روزگار، در مبنا و ریشه، یک و مبتنی بر احیای ارزش‌های فرهنگی اسلام است. همه‌بُعدی‌بودن این انقلاب، ناشی از آن است که اندیشه‌ی اسلام، یعنی محور این فرهنگ آسمانی و الهی، اندیشه‌ای همه‌بُعدی است که به انسان از جوانب مختلف می‌نگرد و به جنبه‌های مادی زندگی وی نیز در کنار جنبه‌های معنوی آن بها می‌دهد. به سخنی کوتاه می‌باید گفت: انقلاب ما به معنای حاکمیت اسلام بر ذهن و بر عمل انسان‌هاست و اسلام که همان رهاورد پیامبران الهی برای بشر است، یک حقیقت فرهنگی است، یک ایمان است که از آن شیوه‌ی زندگی درست و بهنجار انسان می‌تراود و جوانه می‌زند. در این انقلاب، واقعیّت‌های زندگی، یعنی روش‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اخلاقی همه ساخته و پرداخته‌ی آن ایمانند، پس در چنین انقلابی مهم‌تر از همه، بازپس‌گرفتن ارزش‌های اصیل فرهنگی و معنوی از دست تطاول روزگاران گذشته و بازگرداندن ریشه‌های فکری و عقیدتی آن ایمان فعال و سازنده به فضای جامعه و به حریم دل‌های مردم است. در این انقلاب همه‌ی تلاش‌های اقتصادی و سیاسی و نظامی و غیر آن باید بر مبنای این تجدید بنای ایمانی و فرهنگی صورت گیرد و از آن جدا نماند که جدا ماندن از آن، انحراف و در نهایت مرگ این انقلاب را معنی می‌دهد. با چنین تلقی‌ای از انقلاب می‌توان شخصیت علامه‌ی فقید بزرگوار زمان ما را به درستی ارزیابی کرد و جایگاه حقیقی او را در مجموعه‌ی عظیم این انقلاب به درستی شناخت. او مجموعه‌ای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از اندوخته‌های فلسفی شرقی و غربی بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامی یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است مطلع بود، از اصول، از کلام، از ادبیات، از نجوم و هیأت و ریاضیات و از برخی علوم بی‌نام‌ونشان دیگر. شخصیت او در لابلای این دانستنی‌های بسیار به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت، پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بود که تنها مکتب جامعی چون اسلام می‌تواند امثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد، چهره‌ی معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود که ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توأم ساخته و با آمیزه‌ی شگرف وجود خویش ثابت کرده بود که اسلام می‌تواند سوز درون دل‌سوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یک‌جا گرد آورد. او، تلاش و و خاموش‌نشدنی خود را هم به این معجون الهی درآمیخته بود. در یکی از حسّاس‌ترین دوران‌های حیات اسلام و تشیع، جانانه به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی برخاسته و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج کرده و به عرضه‌ی کامل و جامع اسلام پرداخته بود. او از ارزش‌های فرهنگ اسلام در برابر بساط نیرنگ مکاتبی بود که با بهره‌گیری از انواع شیوه‌ها و ترفندها بر این فرهنگ الهی تاختن آورده و به تدریج رابطه‌ی دل‌ها و مغزها را در بخش‌هایی از جامعه، از چشمه‌سار زلال آن گسسته بودند. او که در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، در شمار درخشنده‌ترین گوهرها بود و به آن مدرسه‌ی اسلامی پربرکت، ارزش می‌بخشید، تنها به آن حوزه محدود نشده بود و به تدریج در همه‌ی حوزه‌های علمی و در همه‌ی محافل اسلامی و در سطح وسیع جامعه حضور خود را مجسم‌تر و برجسته‌تر می‌ساخت، معارفی که از زبان و قلم او بر صفحه‌ی دل‌ها و کاغذها نقش بسته بود از صدها و هزارها زبان و با صدها و هزارها بیان در همه‌جا منتشر می‌گشت و به همه‌کس علم و معرفت می‌آموخت.
اکنون این چراغ برافروخته و روشنی‌بخش به خاموشی گراییده است؛ اما، خورشیدِ طلوع‌کرده و عالم‌افروز اسلام می‌رود که همه‌ی زوایا را در این کشور فرا گیرد. جامعه‌ی امروز به سمت همان سرمنزلی پیش می‌رود که او در اندیشه‌ی بلند خود آن را می‌دید و به سوی آن برمی‌انگیخت. در پیشاپیش این کاروان، مردی از سلاله‌ی انبیاء و رهبری از زمره‌ی عاشقان و عارفان باللّه، فقیهی بزرگ و اسلام‌شناس راه را می‌پیماید و هدف را می‌نمایاند؛ عطر دل‌آویز دنیای انبیاء و اولیاء به مشام می‌رسد؛ آخرت با دنیا درآمیخته و بهشت الهی دریچه‌ای به سوی زمین گشوده است. هنگامه، هنگامه‌ی اولیاء و فقها و عرفا است و جای آن فقیه و عارف و سالکی که اکنون به یاد یکمین سالگرد رحلتش گرد آمده‌ایم خالی است. استاد علامه‌ی بزرگوار ما باید با گسترش میراث فرهنگی گران‌بهایی که گرد آورده و اندوخته بود در جامعه حاضر و شاهد بماند و سرانگشت اشارت او راه درست را به همه‌ی راهروان بیاموزد، این مهم به عهده‌ی دانش‌پژوهان و معرفت‌پروران است و امید که این مجمع بزرگ و محترم از عهده‌ی سهم خود در این تکلیف به خوبی برآید. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته سید علی خامنه‌ای؛ رئیس‌جمهوری اسلامی ایران ۱۳۶۱/۸/۲۱ (برگرفته از وبگاه «روشنی خورشید») @jorenush
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را تبریک عرض می‌کنم. امسال که مادرم در دنیا نیستند تا هدیه‌ای دنیایی تقدیمشان کنم، ممنون می‌شوم اگر صلواتی نثارشان کنید.
بهتر است اُمّ ابیها را به جای "مادر پدرش"، "پناهگاه پدرش" ترجمه کنیم. در فارسی هر دو کلمه‌ی اُم و والده را به مادر معنی می‌کنیم. ولی والده یعنی زن زاینده‌ی فرزند و اُم یعنی پناهگاه و محل توجه فرزند (هم‌خانواده با امام). چنان‌چه شهر مرکزی یک منطقه را امّ‌القری گویند. حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) پناه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند. @jorenush
پيامبر (صلى الله عليه و آله): الشِّتاءُ رَبيعُ المُؤمنِ؛ يَطولُ فيه لَيلُهُ فَيَستَعينُ بِهِ عَلَى قِيامِهِ و يَقصُرُ فيهِ نُهارُهُ فَيَستَعينُ بِهِ عَلَى صيامِهِ. ، بهار مؤمن است؛ از شب‌هاى طولانى‌‌اش براى شب‌زنده‌دارى و از روزهاى كوتاهش براى روزه‌دارى بهره مى‌‌گيرد. امالی (صدوق)
اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِى رَجَبٍ وَ شَعْبَانَ وَ بَلِّغْنَا شَهْرَ رَمَضَانَ وَ أَعِنَّا عَلَى الصِّیَامِ وَ الْقِیَامِ وَ حِفْظِ اللِّسَانِ وَ غَضِّ الْبَصَرِ وَلا تَجْعَلْ حَظَّنَا مِنْهُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ