خاطرات #من_نوعی از استاد #فرج_نژاد (15)
ورود به #حوزه، برای خیلی از طلبهها که با انگیزهی انقلابی آمده بودند، غیرمترقبههایی به همراه داشت. من هم یکی از این طلبهها.
یکی از این غیرمترقبهها، مواجهه با جریان بهاصطلاح «ولایتی» در میان طلبهها بود. وقتی با یکی از طلبههای همپایه مواجه شدم که نهتنها از قمهزنی دفاع میکرد، بلکه خودش هم قمه زده بود، از تعجب و خشم، دهانم باز مانده بود.
من که با انگیزهی تمدنسازی اسلامی به حوزه آمده بودم، وقتی با کسانی مواجه میشدم که حوزویاند، ولی هنوز در مرحلهی انقلاب اسلامی تردید دارند یا حتی مخالفاند، نمیدانستم چه باید بکنم.
در این میان، استاد فرجنژاد، حقیقتاً یک #سردار بود. قبلاً در یزد، با کتاب #دست_پنهان آشنا شده بودم و فعالیتهای استاد را در مبارزه با #قمهزنی تا اندازهای دیده بودم. وقتی در قم با این جریان رودررو شدم، قدر حسین فرجنژاد را بیشتر فهمیدم و به او پناه بردم. در آن سالها، یکی از چندین وبلاگ سادهی او، مختص اینگونه مباحث بود و از خطوط مقدم مبارزه با قمهزنی و جریان حامی آن- که بعدتر به #شیعه_انگلیسی شهرت یافت- به شمار میرفت.
@jorenush