eitaa logo
یادداشت‌ها و مقالات قرآنی، حدیثی، تاریخی و ...
250 دنبال‌کننده
214 عکس
247 ویدیو
241 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۲۷ ده نشانه کمال عقل از نگاه امام رضا (ع) عن الرضا علیه السلام: انه سئل ما العقل؟ قال علیه السلام: التجرع للغصة، ومداهنة الاعداء، ومداراة الاصدقاء / از امام رضاعلیه السلام سؤال شد: عقل چیست؟ حضرت فرمود: عقل – اجتماعی- آن است که انسان غصه‏ها را فرو برد، - و گرفتاریهای زندگی را تحمل کند - و با دشمنان بسازد، و با دوستان مدارا نماید. در جایی فرمودند: "افضل العقل، معرفة الانسان نفسه / برترین درجه عقل، معرفت انسان به نفس خویش است." و در جای دیگری به این حقیقت اشاره کردند که: "لا یتم عقل امرء مسلم حتی تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول، والشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره ویستقل کثیرالخیر من نفسه، لا یسأم من طلب الحوائج الیه، ولا یمل من طلب العلم طول دهره، الفقر فی الله احب الیه من الغنی، والذل فی الله احب الیه من العز فی عدوه، والخمول اشهی الیه من الشهرة، ثم قال: العاشرة وما العاشرة: قیل له: ماهی؟ قال (علیه السلام): لا یری احداً الا قال: هو خیر منی وأتقی. انما الناس رجلان: رجل خیر منه واتقی ورجل شر منه وادنی. فاذا لقی الذی هو شر منه وادنی قال: لعل خیر هذا باطن وهو خیر له وخیری ظاهر وهو شرلی. واذا رأی الذی هو خیر منه واتقی تواضع له لیلحق به. فاذا فعل ذلک فقد علا مجده وطاب خیره وحسن ذکره وساد اهل زمانه / امام هشتم علیه السلام فرمود: عقل هیچ مسلمانی به کمال نمی‏رسد مگر آنکه ده صفت در او یافت شود: اول آن که مردم از وی همیشه آرزوی خیر داشته باشند.دوم این که از شرش در امان باشند. سوم این که خیر دیگران در نظرش زیاد جلوه کند. چهارم این که  خیر خودش را اندک شمارد. پنجم این که اگر از وی هر حاجتی بخواهند، خسته نشود. ششم این که در طول عمرش، از طلب علم ملول و دلتنگ نشود. هفتم این که نیازمندی در رابطه با خدا، از ثروت در نزد او محبوبتر باشد. هشتم  خواری در رابطه با خدا، از عزت به دست آوردن در نزد دشمنان خدا، نزد او گرامی‏تر باشد. نهم این که  گمنامی نزد او لذت بخش‏تر از شهوت باشد. سپس فرمود: امام صفت دهم و چه دهمی. سؤال شد: آن چیست؟ فرمود: کسی را نبیند جز آنکه او را از خودش بهتر و باتقواتر بینگارد - با هر کس برخورد کرد، فرض کند آن کس بهتر و پرهیزکارتر از اوست- زیرا در این مورد مردم دو دسته‏اند: دسته‏ای بهتر و باتقواتر از او و دسته‏ای در مرتبه پایین‏تر قرار دارند. هرگاه او ملاقات کند کسی را که از وی در مرتبه پایین‏تری است، با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند - به خود گوید: خیر این شخص آشکار نیست و آن از برایش بهتر است و خیر من ظاهر است و این برایم شر است - ، و اگر کسی که بهتر از اوست - بالاتر از خود - را مشاهده کرد، در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود - خود را به آن مرتبه برساند. -  هرگاه شخص به این درجه از کمال رسید، مقامی ارجمند یافته و خیرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نیکش همه جا یاد می‏شود، و برتر از اهل زمان خویش می‏گردد." https://eitaa.com/jotting
ضمن تبریک میلاد مسعود امام رؤوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، درگذشت شهادت گونه رئیس جمهور محترم و پرتلاش_خادم الرضا علیه اسلام_ و همراهان ایشان را که در حال خدمت به مردم ندای حق را لبیک گفتند، تسلیت می‌گویم. خدای متعال بر علو درجاتشان بیفزاید!
۲۳۰ شانزده درخواست از خداوند در زیارت امین الله https://eitaa.com/jotting
1_11017986897.pdf
16.45M
۲۳۱ طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن اثر حضرت آیت الله خامنه ای https://eitaa.com/jotting
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://gharar.ir/r/56c1cc94 لینک ورود به جلسه تا دقائقی دیگر
232 ⏪ تفسیر «یدنین علیهن من جلابیبهن» ◀️ الف) «يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِن‏» یعنی جلابیب– هرچه باشد– باید دو ویژگی را همزمان داشته باشد: نه چندان به بدن بچسبد که نتوان گفت از جنس «ادناء» است و نه آن‌چنان دور باشد که نتوان گفت از جنس «وضع» یا «ارخاء»[1] است؛ به عبارت دیگر، جلباب- هرچه باشد- باید بدن را کامل فراگیرد و در عین حال به بدن نچسبد. این معنا برآمده از تضمین نحوی و بلاغی موجود در «یدنین علیهن» است که از چشم غالب مفسران دورافتاده و برخی با «کنایه» و «مجاز» از آن یاد کرده‌اند. منظور از تضمین نحوی و بلاغی این است که فعلی پشت یدنین پنهان شده که نشانه آن یعنی «علی» پیداست (نحویان از آن به اشراب فعلی در فعل دیگر تعبیر می‌کنند)؛ زیرا «یدنین» با «علی» به کار نمی‌رود و با «إلی» و «من» و «لام» به کار می‌رود (ر.ک:‌ زمخشرى، ذیل آیه؛ المعجم الوسیط، ماده دنی) . گفتنی است به نظر می‌رسد پنهان شدن فعلی و آشکار شدن فعلی دیگر نشانه اهتمام و تأکید بیشتر بر فعل آشکار شده است؛ یعنی نچسبیدن بر بدن و قرار نگرفتن بر آن جلوه و اهمیت بیشتری پیدا کرده است. 👈 تذکر ترکیب «ادناء»‌ و «علی»‌ به لحاظ مفهومی همایش ندارند و برای برقراری زنجیره همنشینی نیازمند در تقدیر گرفتن فعلی هستیم. وقتی در فارسی می‌گوییم: "من به تو نزدیک می‌شوم" مخاطب با تکیه بر شمّ زبانی خود ناخودآگاه عبارت را این‌گونه تکمیل و فهم می‌کند: "من به سوی تو نزدیک می‌شوم". وقتی می‌گوییم: "من از تو نزدیک می‌شوم"، مخاطب قید «جانب»‌ را به عبارت افزوده و آن را به صورت "من از جانب تو نزدیک می‌شوم" بازسازی می‌کند؛ زیرا عبارت "من از تو نزدیک می‌شوم"‌ را فاقد انسجام مفهومی می‌یابد. وقتی می‌گوییم: "من بر تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت علیک) یا وقتی می‌گوییم: "من برای تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت لک)، مخاطب اولی را با کمک شمّ زبانی خود- مثلاً- به صورت: "من به تو نزدیک و بر تو مسلط می‌شوم" (ادنیت منک و ولیت علیک)و دومی را به صورت: "من برای یاری رساندن به تو به تو نزدیک می‌شوم" (ادنیت لک نصرةً؛ ادنیت منک لنصرتک/ لأنصرک) تکمیل و بازسازی می‌کند. با توجه به توضیحات فوق، اگر گفته شود: «ادنت نقابها علی خدیها» یعنی نقابش را به گونه‌ای بر صورتش گذاشت که به صورتش نچسبید (مانند نقاب‌هایی که جنوب کشور استفاده می‌کنند که به دلیل لبه داشتن از صورت فاصله دارد). همین طور در آیه «وَدَانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا» (انسان، 14)؛ یعنی «دانیة الیهم/ منهم و نازلة علیهم / تنبسط علیهم ظلالها» که گویا کنایه از گستردگی پوشش گیاهی و وسعت سایه‌انداز آن است. علامه طباطبائی به تضمین این فراز اشاره کرده است: «مضمن معنى الانبساط» (المیزان, ذیل آیه). ابن عاشور در توضیح این فراز آورده است: «و دنو الظلال: قربها منهم و إذ لم يعهد وصف الظل بالقرب يظهر أن دنوّ الضلال كناية عن تدلّي الأدواح التي من شأنها أن تظلل الجنات في معتاد الدنيا و لكن الجنة لا شمس فيها فيستظلّ من حرّها، فتعين أن تركيب دانِيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها مثل يطلق على تدلّي أفنان الجنة لأن الظل المظلل للشخص لا يتفاوت بدنوّ و لا بعد، و قد يكون ظِلالُها مجازا مرسلا عن الأفنان بعلاقة اللزوم. و المعنى: أن أدواح الجنة قريبة من مجالسهم و ذلك مما يزيدها بهجة و حسنا و هو في معنى قوله تعالى: قُطُوفُها دانِيَةٌ [الحاقة: 23].» (ابن عاشور، التحریر والتنویر، ذیل آیه) ◀️ ب) «من» در «جلابیبهن» اگر به معنای تبعضیه باشد که برخی مفسران به آن باور دارند، با ملاحظه بقیه قرائن بدین معنی است که زن بخشی از جلبابش را به حالت «یدنین علیهن»‌ که جمع بین ادنا و وضع است، می‌گیرد و مابقی آن را آزادتر می‌گذارد؛ همانند چادر یا عبا که زن بالای آن را از سر تا سینه می گرد و مابقی را آزادتر می‌گذارد، و اساساً راهی نیز جز این نحوه گرفتن برای پوشش فراخی و بزرگی مانند ملحفه – که بر اساس برخی روایات پس از نزول آیه زنان مدینه بر خود می‌گرفتند و یک چشمی بیرون می‌آمدند (یعینی جلباب را تا نمی از صورت می‌آوردند و با فاصله می‌گرفتند که اگر کسی از مقابل نگاه می‌کرد، آن‌ها را یک چشمی می‌دید)- قابل تصور نیست.[2] [1] . نزد زمخشری فعل پنهانی «یرخین» است و اصل عبارت چنین بوده: «يرخينها عليهنّ و يغطين بها وجوههنّ و أعطافهنّ» (زمخشری، 1407: 3/560) ...
ادامه 232 [2] . گفتنی است برخی فقهای نامدار در گذشته بر اساس این آیه به وجوب پوشاندن صورت نیز فتوا داده‌اند . آیت الله العظمی بروجردی به نقل از تقریرات آیت الله صافی گلپایگانی (تبیان الصلاة، ج3، ص 249): «الجلباب اکبر من خمار المرأة و هو الذی یغطی رأسها و وجهها، فالظاهر من قوله تعالی هو وجوب ستر الرأس و الوجه بالجلباب» و در تقریر دیگری از آیت الله اشتهاردی (تقریر بحث السید البروجردی، ج1، ص 57) آمده است: «یحب [یجب] علیهن اسدال [مقاییس: السين و الدال و اللام أصلٌ واحد يدلُّ على نزول الشى‌ء من علوٍ إلى سُفلٍ ساتراً له] الجلباب و لا فائده فی هذا الاسدال الا ستر الوجه». که اسدال نشانه فراگیری و پوشاندن نیمی از صورت است؛ چنان که در زمان حیات این مرجع بزرگ به ویژه در شهر مقدس قم، زنان مؤمنه که بالاتفاق مقلد ایشان بودند، به همین شکل چادر می‌گرفتند و هم اکنون نیز بین زنان سالمند قمی این شهر دیده می‌شود. https://eitaa.com/jotting
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳۳ ◀️ الإمامُ الجوادُ عليه‌السلام: «أهلُ المَعـروفِ إلَى اصطِناعِه أحوَجُ مِن أهلِ الحاجَةِ إلَيهِ؛ لأِنَّ لَهُم أجرَهُ و فَخرَهُ و ذِكرَهُ فمَهما اصطَنَعَ الرَّجُلُ مِن مَعروفٍ فإنَّما يَبدأ فيهِ بِنَفسِهِ فلا يَطلُبَنَّ شُكرَ ما صَنَعَ إلى نَفسِهِ مِن غَيرِهِ» نيكوكاران به نيكى كردن نيازمندترند تا كسانى كه به آن نيازمندند زيرا پاداش و افتخار و نيك ناميش از آنِ آنهاست. بنابراين، آدمى هر خوبى كه كند، نخست به خود كرده است. پس، نبايد به خاطر خوبيى كه به خود كرده از ديگران سپاسگزارى بخواهد. 📖 كشف‌الغمّة | ج۳ | ص۱۳۷
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
🌀 مسؤولیت واجب یا حج مستحب؟!! 📝 لزوم تشخیص وظیفه 📝 خاطره‌ای مهم از علامه مصباح یزدی 🖋 استاد احمدحسین شریفی؛ رئیس دانشگاه قم 🔸 سال ۱۳۹۰ که برای چهارمین بار قصد سفر عمره داشتم (آن زمان افزون بر عضویت در هیئت‌علمی و اشتغالات آموزشی و پژوهشی، مسئولیت معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) را هم بر عهده داشتم) برای خداحافظی خدمت حضرت علامه مصباح رسیدم. ❗️ایشان بعد از سکوتی تقریباً یک‌دقیقه‌ای(!) فرمودند: «خداوند به شما توفیقات زیادی داده است؛ ازجمله اینکه خیلی راحت می‌توانید وظیفه و اولویت زندگی خود را تشخیص دهید! اما من برای آنکه در میان واجبات متعددی که بر عهده خود احساس می‌کنم،‌ اولویت‌بندی کنم، بعضاً ساعت‌ها فکر می‌کنم. حال اگر در آنجا حالی دست داد، مرا هم دعا کنید تا خداوند قدرت تشخیص وظیفه را به من بدهد!» ♨️ منظور ایشان را فهمیدم. آری هریک از ما اجتماعی و علمی و فرهنگی و سیاسی فراوانی بر عهده داریم؛ با وجود این‌ها، آیا نوبت به انجام چندباره مستحباتی مثل عمره، آن‌هم در اوقات اشتغال به کارهای لازم و یا نوبت به سفرهای دوم و سوم و... به حج و امثال آن می‌رسد؟! 🔻 اما همه مقدمات سفر فراهم شده بود و کمتر از ۱۲ ساعت دیگر باید به‌سوی مدینه منوره پرواز می‌کردم. در عین‌حال، سخنان ایشان آرامشم را ربوده بود، بدین‌روی بعد از انجام اعمال عمره، به بعثه مقام معظم رهبری رفتم و درخواست بازگشت سریع‌تر به ایران را کردم و نهایتاً توانستم چند روز زودتر با کاروانی از اصفهان به وطن برگردم، و البته این بنده بود. ✅ باید یکی از دعاهای همیشگی‌مان این باشد که خدایا! توفیق تشخیص وظیفه و عمل به آن را به ما عطا کن. در دعای ابوحمزه ثمالی می‌خوانیم: «وَ أَلْهِمْنِی الْخَیرَ وَ الْعَمَلَ‏ بِه‏؛ خدایا کار خیر و عمل به آن را به من الهام کن!» 📗بر مدار حق؛ توصیفی از سلوک علمی و عملی آیت‌الله مصباح یزدی، احمدحسین شریفی، ص۳۷-۳۸ 📲 نگرش‌ها و دغدغه‌های حوزه و روحانیت👇🏻 @Manahejj