eitaa logo
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
1.4هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
9.9هزار ویدیو
243 فایل
📣پُل های ارتباطی شما با جامعه القرآن خواهران در پیام رسان ایتا جهت ارتباط با مسئول آموزش👇 @vahede_khaharan جهت ارتباط با ادمین👇 @sadatemami110 فروشگاه محصولات سنتی جامعة القرآن👇👇 @tebesonati111 فروشگاه محصولات فرهنگی و پوشاک👇 @gooolarzani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🍃🍒 #هــاد💚 #قسمت_صدوهشتاد_وچهار -بشین سعید، زشته و رو به آن یکی هم تشر زد: - تو هم بس کن داوود
🍃🍒 💚 سعید که خودش را در موقعیت برتری می دید گفت: -قبوله یکی از پسرها گفت: -ولی داوود ... داوود که انگار اخطار دوستش را نشیده باشد پرسید: - واگر باختی؟ سعید گفت: - منم کلاغ پر بلدم و نیشخندی معنی دار زد. * شروین روی مبل نشسته بود و اخم هایش در هم بود. مادرش گفت: - منم موافقم. شروین دیگه وقت زن گرفتنشه. کم کم دانشگاهش تموم میشه. اگر از الان به فکر باشه شاید تا یه سال دیگه یه کاری کنه شوهر خاله اش گفت: - مگه می خواد از کجا زن بگیره که یکسال طول می کشه؟ قبل از اینکه مادرش حرفی بزند شروین گفت: -یکی از دخترای دانشکده رو. مال جنوبه. رفع و آمد سخته. طول می کشه با این حرف همه سرها به طرف شروین برگشت. مادرش چشم غره ای رفت و گفت: -شوخی های شروین همیشه بی مزه است. وقتی دختر به این خوبی اینجاست مگه عقلش کمه بره جای دیگه؟ شروین ملتمسانه به پدرش خیره شد. پدر گفت: -ولی به نظر من هنوز زوده، نه اینکه نازنین خانم دختر خوبی نباشه، نه، شروین هنوز بچه است. باید چند سالی صبر کنه، درسته خاله خانم؟ خاله خانم که پای دختر خودش وسط بود و نمی توانست خودش را هول نشان دهد گفت: - بله، تا اون موقع هم تکلیف دانشگاه نازنین معلوم میشه شروین نگاهی حق شناسانه به پدرش انداخت. پدرش چشمکی زد، اشاره ای به مادرش کرد و سری تکان داد. می دانست با این بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) @jqkhhamedan 🍃🍒
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جامعة القرآن خواهران همدان ۳۲۵۲۶۳۰۱ -
🍃🍒 #هــاد💚 #قسمت_صدوهشتاد_وپنج سعید که خودش را در موقعیت برتری می دید گفت: -قبوله یکی از پسرها
🍃🍒 💚 حرف امشب اوضاعی به راه خواهد بود. شروین خنده اش گرفت ولی خنده اش دوام زیادی نداشت زیرا مادرش گفت: - به نظر من فعلاً می تونن نامزد کنن. تا چند سال دیگه. این جوری هم شروین درسش تموم میشه و میره سرکار هم نازنین چند سالی از دانشگاهش رو خونده خنده روی لبهای شروین ماسید. فکر نمی کرد قضیه تا این حد جدی باشد. خوشحالی نازنین او را آزار می داد. مادرش رو به نازنین کرد و گفت: - نظر تو چیه عزیزم، موافقی؟ نازنین دهان باز کرد تا جواب بدهد اما شروین که طاقتش طاق شده بود گفت: -ولی من اصلاً آمادگیشو ندارم. وسط امتحانهاست. باید درس بخونم نازنین که این مخالفت را دید دهانش را بست. خاله اش دندان قروچه ای کرد و با دلخوری گفت: -اینطور که معلومه آقا شروین علاقه ای ندارن پدرش به کمک شروین آمد. - نه، مخالف نیست. درس هاش سنگینه. اینجوری به امتحان هاش لطمه می خوره نازنین با ادای مخصوص خودش گفت: - وا؟ یعنی من مزاحم درس خوندنشم؟ - نه نازنین خانم، ولی بالاخره اینجور چیزها ذهن آدم رو مشغول می کنه. نمیشه به هر دوتاش همزمان رسید. بهتره بذاریم برای بعد از امتحانات نازنین حرفی نزد ولی مادر شروین گفت: - خب پس بعد از امتحانها یه جشن می گیریم و نامزدیشون رو اعلام می کنیم شروین احساس کرد دنیا را روی سرش خراب کردند. یعنی اصلاً مهم نبود او چه می خواهد؟ تا آخر مجلس حرفی نزد. ساکت شد و توی مبل فرو رفت. غرق در افکار خودش بود که دستی را جلوی صورتش دید. سرش را بلند کرد. شوهر خاله اش بود. - کجائی آقا شروین؟ بلند شد، دست داد و با همه خداحافظی کرد. مادر و پدرش در حالیکه شراره بغل پدرش بود رفتند تا مهمان ها را تا دم در بدرقه کنند ولی شروین دوباره همانجا نشست. چند دقیقه بعد پدر و مادرش برگشتند. مادرش همانطور که می نشست رو به شروین گفت: بہ قلــم🖊: ز.جامعے(میم.مشــڪات) @jqkhhamedan 🍃🍒
🌷 جوانترین شهید مدافع وطن کشور تو همون ساعت هایی که من و شما مشغول فراهم کردن سور و سات🎉 جشن عید غدیر بودیم یه جوون رعنا و دسته گل،متولد سال 1376 به نـام اهـل بنـاب در منطقـه عملیاتی قندیل 2 سر دشت در درگیری با ضد انقلاب به شهادت رسید تا برای بار هزارم به یادمان بیاورد که ‼️ 🆔 @jqkhhamedan
شهادت نوع مرگ را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمی کند از مرگ نترسید جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند را نصیبمان کند و از دنیا ببرد. ╭─┅═♥️═┅╮ @jqkhhamedan ╰─┅═♥️═┅╯
🔰نوره با دلایل فراوان، برطرف کننده غم و اندوه و شادی بخش است؛ 🔰زیرا سودا را از عمق وجود افراد سوداوی به مرور زمان و طی مصرف مداوم بیرون کشیده و مانع از بی نشاطی افراد می شود. 🔗 @jqkhhamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا