eitaa logo
تبلیغ نوین
3.4هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
64 فایل
کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا http://payamenashenas.ir/asemani لینک ناشناس جهت ارسال انتقادات و پیشنهادات https://eitaa.com/joinchat/2408186780C7829e5411b لینک دوره ها
مشاهده در ایتا
دانلود
تبلیغ نوین
🌷در لاله‌زار کریمان🌷 #قسمت_سوم عمه نمی‌خواست باور کند احمد مفقودالاثر شده است، همه امیدش این بود ک
🌷در لاله‌زار کریمان🌷 احمد با همه بچه‌های عمه فرق داشت. اخلاق، ادب، مهربانی و خوشرویی‌اش بین جوانان زبان‌زد بود. با اینکه سن زیادی نداشت برای امدادگری دوره دید و به عنوان امدادگر به منطقه اعزام شده بود. عمه آب و نانش ترک می‌شد ولی اسم احمد را آوردن و از او حرف زدن‌هایش ترک نمی‌شد. 〰️〰️🍃🌸🍃🍃🌸🍃〰️〰️ احمد 17 سال بیشتر نداشت اما از سنش بیشتر می‌فهمید و همین باعث می‌شد بزرگ‌ترهای روستا احترام خاصی برایش قائل شوند. بیشتر ساعات بیکاری خود را در مسجد و پایگاه بود. صدای زیبایی داشت، مداحی می‌کرد و اذان می‌گفت. وقتی صدای احمد از بلندگو مسجد به گوش می‌رسید، احساس غروری به من و دخترعمه دست می‌داد. باسرعت چادر سر می‌کردیم و خودمان را به مسجد می‌رساندیم تا بعد از نماز، تشویق‌ها و جایزه‌ها را از احمد بگیریم. 〰️〰️🍃🌸🍃🍃🌸🍃〰️〰️ گاهی اوقات با اصرار اجازه می‌گرفتم تا همراه بچه‌های عمه به صحراوباغ بروم و کار کشاورزی را از نزدیک ببینم؛ تراکتور سواری با احمد مفرح‌ترین بازی ما بچه‌ها بود. ✍️🏻زهره‌السادات میرزاده (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
تبلیغ نوین
عزیز خدا🌻 #قسمت_سوم با گرم شدن هوا، لایه‌ی نازک برف روی دشت‌ها و تپه‌ها محو می‌شد. گل‌های ریز کاکوت
عزیز خدا🌻 پدربزرگ 13 سال بیشتر نداشت که پدرش را از دست داد و تأمین هزینه خانواده بر عهده‌اش افتاد. به شهر آمد و مشغول کار شد. بعدها که اوضاع مالی بهتری پیدا کرد، اشتیاقش به نماز جماعت باعث شد خانه‌ای درخیابان شهید چمران بگیرد، هر روز عبا روی دوشش بیندازد و راهی مسجدی بشود که وسط شهر قرار داشت؛ بعدها این مسجد به نام امام خمینی (ره) تغییر کرد. آن روز باران شدیدی می‌بارید و دانه‌های باران محکم به شیشه‌های اتاق برخورد می‌کرد. صدای قارقار زاغ سیاه از ته باغچه به گوش می‌رسید. پدربزرگ رادیو را روشن کرد. مجری، خبر تأسف‌‌آوری را به زبان آورد. پدربزرگ به منزل پدرم؛ محمد آمد. بغض گلویش را می‌سوزاند، رو کرد به پدرم و گفت: -شاه جلاد، امام رو...تبعید کرده!!! بعد از آن پدربزرگ همیشه از این واقعه با افسوس یاد می‌کرد. هربار که در بازار، زن‌ها‌ و دخترهای نیمه برهنه را می‌دید می‌گفت: -شاه نامرد، امام رو تبعید کرد که زن‌ها اینجوری بیان بیرون. حسرت برگشتن امام خمینی تا پایان عمر بر دلش ماند. عزیزالله وقتی بزرگ‌تر شد، قدم در مسیر پدربزرگ گذاشت. بعد از مدرسه، کارش شده بود رفتن به راهپیمایی و شعار، علیه شاه و آمریکا. بالأخره دست کفتارها از این کشور کوتاه شد و این انقلاب، بعد از سال‌ها مبارزه به پیروزی رسید. امام دوباره به ایران قدم گذاشت و کشور به صاحب اصلی‌اش نائب امام زمان (عج) سپرده شد تا زمینه را برای ظهور حضرت، آماده کند. ادامه دارد... ✍️🏻 کبری یزدانی (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖 مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
تبلیغ نوین
🌺مثل قاسم، مثل زینب🌺 #قسمت_سوم نرجس خاتون لباس‌ها‌ی خاکی رنگی رو کوتاه می‌کرد که زیادی به تن رزمنده
🌺مثل قاسم، مثل زینب🌺 علی نیم‌نگاهی به نرجس‌خاتون انداخت و گفت: -قربونت برم مامان قشنگم، دورت بگردم، می‌دونم بعد از رفتن من تنها می‌شی، خواهش می‌کنم اینجا نمون، برو خونه‌ی عزیزجون. بعد با‌‌‌خنده ادامه داد: -ولی عوضش می‌تونی همه‌‌جا به همسایه‌ها و فامیل بگی: پسرم شیره مثل شمشیره. نرجس‌خاتون و علی حسابی خندیدند. اون روز علی تا می‌تونست کارهایی رو که لازم بود انجام داد؛ نون و میوه خرید، حیاط وپله‌ها رو جارو کرد و آب پاشید. بوی‌خاک، تو فضا پیچیده بود و نم بارون ریز‌ریزی که می‌اومد بیشتر فضا روعطرآگین می‌کرد. انگار همه‌چیز بوی شهادت می‌داد. درودیوار خونه به رسم رفاقت پونزده ساله با علی، سنگ تموم گذاشتن و بدرقه‌ی باشکوهی رو ترتیب دادن. نرجس‌خاتون توی اتاق، مشغول بستن کیف سفر علی بود. آینه‌ی کوچیک، مقداری لباس، مهروجانماز، قرآن جیبی، عطر، مقداری آجیل و میوه چیزهایی بود که علی باید با خودش می‌برد. همه رو با حساسیتی که همیشه توی چیدن وسایل داشت داخل کیف گذاشت. علی در اتاق رو بازکرد، وارد شد و کنار نرجس‌خاتون نشست و گفت: -مامان چرا اینقدر زحمت کشیدی، من که گفتم خودم میام کیفم رو جمع می‌کنم؛ راضی به زحمتت نبودم. -خواهش میکنم پسرم، کاری نکردم؛ دلم می‌خواست خودم کیفت رو ببندم تا دلت قرص بشه و بدونی من راضی‌ام به رفتنت. مامان جان یه موقع نگی این آجیل و میوه‌ها چیه برام گذاشتی، مگه تغذیه‌ی مدرسه‌ست؟! اینا هدیه‌ی من برا برادرهای رزمنده‌‌مه، توی اتوبوس باهم بخورید. -چشم مامان دیگه همه‌چیز مهیای سفر بود... 📝ادامه دارد... ✍️🏻فاطمه پرهون (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس دوره: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
تبلیغ نوین
عباس چگونه عباس علیه‌السلام شد؟ #قسمت_سوم شب چهارم شعبان است، بیست‌وششمین شعبان بعد از ظهور اسلام.
عباس چگونه عباس علیه‌السلام شد؟ همه شاهدند که علی علیه‌السلام چگونه به این کودک عشق می‌ورزد، او را بر زانوانش می‌نشاند و آن‌گونه که کبوتری جوجه‌اش را دانه می‌دهد، علی هم علم، آگاهی و دانش عظیم را به او می‌آموزد. پروردگارا! قلبم را سرشار از عشق، همراه با بصیرت و آگاهی نسبت به علی و فرزندان پاکش (ع) کن و هدایتم بنما تا این عشق آسمانی را بدون افراط و تفریط به پای امام و مکتبم نثار کنم. 🌸 ام‌البنین نیز از همان کودکی او را غلام حسن، فدایی حسین و پارکاب زینب سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین بار‌می‌آورد و آن‌گونه تربیتش می‌کند که گوش‌ به‌ فرمان فرزندان زهرا می‌شود. یارب! مرا یاری کن که فرزندانم را غلام‌ حلقه‌ به‌ گوش ائمه‌معصومین و مطیع فرامین اسلام تربیت کنم. آن‌طور که احکام دین را بر همه‌ی هستی ترجیح دهند.🤲 آری! عباس در این خانه‌ی آسمانی می‌آموزد که اطاعت و پیروی از رهبر دین و امام بر حق، تنها راه دوست‌داشتن خداست. یا لطیف! به لطف خود عنایتم کن تا در راه پیروی و حمایت از امام خویش، کوتاهی نکنم چرا که قصور من در این راه، مرا از وصل تو بازمی‌دارد.😔 عباس در دشت کربلا هم ثابت کرد تا پای جان و با بذل دست، چشم و حتی سر، باید امر امام علیه‌السلام را اطاعت نمود. در آن بحبوحه‌ی ظلم و بی‌وفایی، امان امنیت نپذیرفت، شعله‌های کین و وحشی‌گری را در آغوش گرفت و با جان‌ودل پذیرای نیزه‌ها و گُرزهای آهنین شد اما امامش را تنها نگذاشت. یا امان‌الخائفین! آن‌قدر بصیرتم عنایت کن که حتی در اوج تنهایی، وحشت و فقر، امان‌نامه‌ی تزویر و ریا را نپذیرم و امامم را در میان لشکر کفر تنها نگذارم.❣️ ✍️🏻بتول اکبری‌درجوزه (کارآموز دوره آموزش نویسندگی با رویکرد ایثار، مقاومت و شهادت) 🧕🏻📖مدرس: مریم صادقی کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا ⬇️⬇️ @jz_resane
29.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
〰〰 📽 〰〰 🚫منجی یا عروسک دست ساز 🎎 ➡️ در قسمت قبل در مورد بخشی از خصوصیات عمومی منجی در سینمای غرب صحبت شد، در این قسمت موارد دیگر را ذکر می‌کنیم: ۳- خلق منجی‌ای كه سبب تحسين فرهنگ غربی به‌طور عام و فرهنگ آمريكایی به‌طور خاص شود؛ ۴- جبرگرايی در رفتار منجی ۵- تذكردهی ✍ گلستانی 🎙 کمالی 🎞 شاطری ✅ پیشنهاد تماشا پشت پرده سینما در فراسو👇👇 〰〰 📽 〰〰 http://eitaa.com/faraasoo کانال اطلاع رسانی تبلیغ نوین جامعة الزهراء سلام الله علیها در ایتا⬇️⬇️ @jz_resane