دور اندیشی
#راوی_خاطره_مرتضی کاظمی
روزی به میرزا گفتم: «به جای اینکه اینجا بنشینیم؛ چرا به #عراقی_ها حمله نمی کنیم؟»
ایشان مرا به دامنه کوه بردند و رو به من گفتند : « شما که می گویید حمله کنیم، فکر این را کرده اید که اگر یک نفر #زخمی شد، آیا برای انتقالش به عقب به نیرویی نیاز نداریم؟ به ماشین احتیاج نداریم؟ به نیرویی دیگر که جای او گذاشته شود، احتیاج نداریم؟ به #مهمات و کسی که آن را به خط برساند، نیاز نداریم؟ قبل از هر حمله همه این چیزها باید مهیا باشد.»
و این گونه بود که با صحبت های ایشان قانع شدم.
گاهی نیمه شب ها مرا از خواب بیدار می کرد و می گفت: «امشب می خواهیم عراقی ها را بیدار کنیم.»
بعد یک گلوله آر.پی.جی بر می داشتیم و در دل عراقی ها می رفتیم و پس از شلیک گلوله دوباره به عقب برمیگشتیم.
⭕️میرزا می گفت: « آن ها باید بدانند که ما همیشه بیداریم.»⭕️
#یاعالیُبِحَقِّعلیعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد
•🌷• ↷
🆔️https://eitaa.com/k2500sh
دور اندیشی
#راوی_خاطره_مرتضی کاظمی
روزی به میرزا گفتم: «به جای اینکه اینجا بنشینیم؛ چرا به #عراقی_ها حمله نمی کنیم؟»
ایشان مرا به دامنه کوه بردند و رو به من گفتند : « شما که می گویید حمله کنیم، فکر این را کرده اید که اگر یک نفر #زخمی شد، آیا برای انتقالش به عقب به نیرویی نیاز نداریم؟ به ماشین احتیاج نداریم؟ به نیرویی دیگر که جای او گذاشته شود، احتیاج نداریم؟ به #مهمات و کسی که آن را به خط برساند، نیاز نداریم؟ قبل از هر حمله همه این چیزها باید مهیا باشد.»
و این گونه بود که با صحبت های ایشان قانع شدم.
گاهی نیمه شب ها مرا از خواب بیدار می کرد و می گفت: «امشب می خواهیم عراقی ها را بیدار کنیم.»
بعد یک گلوله آر.پی.جی بر می داشتیم و در دل عراقی ها می رفتیم و پس از شلیک گلوله دوباره به عقب برمیگشتیم.
⭕️میرزا می گفت: « آن ها باید بدانند که ما همیشه بیداریم.»⭕️
#یاعالیُبِحَقِّعلیعَجِّللِولیِّکَالفَرَج
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄
#کنگره_سرداران_و۲۵۰۰شهیدنجف_آباد
•🌷• ↷
🆔️https://eitaa.com/k2500sh