eitaa logo
کنگره ۲۵۰۰شهیدنجف آباد
491 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون و هراز گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد ؛ درگذشت فرزند گرامتان را خدمت جنابعالی و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده برای آن عزیز سفر کرده طلب غفران الهی و برای بازماندگان صبر جزیل از درگاه خداوند متعال خواستاریم. روحش شاد و یادش گرامی باد. ┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡•• مےنویسیمـ‌اگریازهـرا ڪارداریمـ‌همہ‌بازهـرا مے‌نویسیمـ‌هزاران‌دفعہ فاطمہ‌فاطمہ‌،‌زهرازهـرا.. ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡•• من قدرتِ او را؛ محبتِ مادر؎ او را در هور دیدم! فاطمه در هور؛ فاطمه در ڪربلا؎ پنج؛ فاطمه در اروند؛ فاطمه درڪوه‌ها؎ سخت‌وسردڪردستان مـــــــــــــــــــــــادر؎ ڪرد..💔‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🕊• ↷ •♡♡• [۳۰] 🌓 🌓 دلم عزیزیست که بوی فضای دلم را کرده است ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌓 💓 🌹 ... من می گویم 🌴 شب تو بگو عاقبت شما 🌹 به شبتون شهدایی ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
♡•• از ما زمینیان بھ شما آسمـان،سَـلامـ مولاےدل‌شڪستھ امامـِ‌زمان،سَـلامـ...
امروز سالروز تولدتان مبارک 🍀 پاسدار علی حبیب الهی💐 (غلامحسین) 🍀 بسیجی ابراهیم پزشکی 💐 (محمد) 🍀 بسیجی رضا توکلی 💐 (مانده علی) 🍀 بسیجی مجتبی عبدالعظیمی 💐 (محمود) 🍀 بسیجی حسین کرباسی 💐 (سبزعلی) 🍀 بسیجی محسن نطری 💐 (غلامرضا) 🍀 بسیجی علی چاوشی 💐 (حسن) 🍀 جهادگر فریدون شریعتی💐 (عباسعلی) 🍀 جهادگر حسینعلی غیور 💐 (اسماعیل) 🍀 سرباز عبدالستار لطفی💐 (رضا) ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
🕊💓🕊💓 🕊 سلام علیکم🙋 ✨ روزتون پر از خیر و برکت باشد 🤲 ☀️امروز مهمان شهیده عزیز ⚘️طیبه تنهایی⚘️ هستیم. 🎁مهمانش هستیم ان شاء الله با آگاهی و کارهامون رو با نیت الهی انجام و به این بزرگوار هدیه می دهیم ✅همه کارها از نفس کشیدن گرفته تا لبخند به روی اعضای خانواده ، غذا درست کردن ، مطالعه، نماز خواندن ، وقت تلف نکردن ، عصبانی نشدن و... 💫هدیه هاتون با نیت الهی و اخلاص ، پرارزش و مقبول ان شاء الله ╭┅─🌷💞🌷─┅╮ مدیون قطره قطره خون شهیدان هستیم ╰┅─🌷💞🌷─┅╯ 💌نکات ♡نظم برای بندگی♡ به مرور در کانال💌 ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh
.:: کنگره سرداران و دو هزار و پانصد شهید شهرستان نجف آباد - شهید طیبه تنهایی ::. http://www.shohadanajafabad.com/2532
⭕️روایتی از شهادت و تدفین مخفیانه از ترس عوامل طاغوت⭕️ شهید طیبه تنهایی، اولین فرزند اسماعیل ۱۱ آذر ۱۳۱۴ در نجف آباد به دنیا آمد. دورۀ شیرین کودکی را در کنار والدین با ایمان خود گذراند و برای کسب علم راهی مدرسه شد. طیبه از همان کودکی با واجبات دین آشنا شد و در هر چه بهتر انجام دادن آن کوشید. به پدر و مادر خود احترام می‌گذاشت. از ویژگی‌های بارز این عزیز می‌توان به خوش اخلاق، مهربان، صبور، زرنگ و با حیا بودنش اشاره کرد. در مشکلات به خدا توکل می‌کرد. در مراسم عزاداری و میلاد اهل بیت حاضر می‌شد. تا می‌توانست برای اقامۀ نماز راهی مسجد می‌شد. روز‌های جمعه برای خواندن نماز راهی مسجد می‌شد. بیشتر اوقات کلام الله مجید را زمزمه می‌کرد. در نوجوانی ازدواج کرد، مراسم ازدواج آنان ساده و سنتی بود. در کنار کار‌های منزل برای کمک به امرار معاش قالی می‌بافت. در حلال و حرام هر چیزی بسیار دقت می‌کرد. خواهرش می‌گفت: «هنوز بچه بودم که طیبه ازدواج کرد. به او عادت داشتم و اگر چند روز نمی‌دیدمش، دلگیر می‌شدم و غصه‌دار. اگر به خانه‌شان می‌رفتم و او را ناراحت می‌دیدم، دلم می‌شکست و با گریه می‌گفتم که من هم امروز می‌خواهم ناراحت باشم. دلم می‌خواست هر وقت خواهرم را می‌بینم، خنده بر لب‌هایش نشسته باشد. او هم به من عادت داشت. مرا نه فقط به چشم خواهر؛ بلکه عزیزتر از آن می‌دید.» هر ساله روز ۲۸ صفر نذری می‌پخت و ارادت خود را به امامان نشان می‌داد. به امام خمینی علاقه داشت و دستورات ایشان را با دل و جان گوش می‌داد. بعد از سال‌ها که متوجه شد نمی‌تواند صاحب فرزند شود به رضای خداوند راضی بود و طفلی را به فرزندی قبول کرد. او را مانند فرزند نداشتۀ خود دوست داشت و در هرچه بهتر تربیت شدنش می‌کوشید. هنگامی که انقلاب مردم ایران علیه رژیم پهلوی آغاز شد او پابه پای دیگر آزادی خواهان در این عرصه حضور داشت. درست ۲۲ بهمن آذر سال ۵۷ او به صف تظاهرات کنندگان پیوسته بود که در میان جمعیت متوجه شد کودکی روی زمین افتاده است، برای بلند کردن او از روی زمین شتافت، اما تیر بی امانِ مأموران ساواک بدنش را درید. مردم به سختی پیکر پاکش را از چنگالِ ظالمان زمان مخفی کردند. خانواده‌اش تصمیم گرفتند شبانه و به دور از چشم مأموران او را در مزار نجف‌آباد به خاک بسپارند. در دل تاریکی و به دور از چشم آدم‌ها در کوچه پس کوچه‌های تاریک به سختی او را به مزار رساندند. گلوله‌ای بدنش را شکافته بود باعث شد خونش بند نیاید. روی بدنش پلاستیک کشیدند و پس از غسل، مخفیانه او را به خاک سپردند. فردای آن روز هم در منزل مخفیانه مراسم گرفته و در خلوت و تنهایی برایش سوگواری کردند. خواهر شهیده تنهایی تعریف می‌کند: «عصرهنگام بود که گفتند: «قبر طیبه آماده است. باید پیکرش را مخفیانه منتقل کنیم به مزار.» من هنوز ناباورانه اشک می‌ریختم و ضجه می‌زدم. تاب دیدن پیکر غرق به خون تنها خواهرم را نداشتم. به هر صورتی بود، خودمان را رساندیم به مزار. گفتند: «خون از محل زخم همچنان فوران می‌کند. نایلون بیاورید.» محل زخم را پوشاندند و من که شاهد این ماجرا بودم همچنان با صدایی بلند گریه می‌کردم. گفتند: «لطفاً بلندبلند گریه نکنید، در غیر این صورت باید مزار را ترک کنید.» با آنکه خیلی سخت بود؛ اما تمام تلاشم را به کار گرفتم تا خود را کنترل کنم. دلم گرفته بود، خیلی زیاد. با خود گفتم: «طیبه جان، الگوی تو حضرت زهرا بود، زندگی‌ات ساده بود و بی‌آلایش و مراسم تدفین‌ات در سکوت و تنهایی! مثل حضرت زهرا (س).» عبدالحسین تنهایی روایت می‌کند: «وقتی که رفت، تا مدت‌ها چشم هامان گریان بود و لب‌ها بی‌حرکت. نه شوقی برای شادشدن بود و نه ذوقی برای خندیدن. زن‌های محله تا یک سال جانماز او را در مسجد پهن می‌کردند، همان جای همیشگی‌اش. می‌گفتند: «هنوز هم حس می‌کنیم که در میان ماست. هنوز نفس می‌کشد و با ما نماز می‌خواند.» ┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┄┄┄ •🌷• ↷ 🆔️https://eitaa.com/k2500sh