هدایت شده از ادبستان چهارم
#برش_اول
🔸 مثل حضرت علیاصغر علیهالسلام...
#متن_خاطره|از کودکی دست توی آب حوض میبُرد؛ آب رو به آسمان میپاشید و میگفت: من دوست دارم مثل حضرت علی اصغر(ع) شهیــــد بشم... بالاخره به آرزویش رسید، ترکشی به حنجرهاش اصابت؛ و زخم بزرگی روی گردنش ایجاد کرد. وقتی عبدالحمید رو توی قبر گذاشتند؛ پیکرش رو گلباران کردند. یک غنچه، از گلها وارد حفرهی توی گلوی عبدالحمید شده؛ و به خون شهید آغشته شد. آیتالله سیدعلیاصغر دستغیب وقتی این شاخه گل رو از زخم خارج کردند، خون تازه از گلوی شهید جاری شد. ایشان اون شاخهی گل خون آلود رو با خودش به منزل برده و توی آب گذاشتند. عجیب این بود که اون گل تا روز چهلــم شهید تازه و با طراوت موند؛ و بعد از مراسم چهلم، ناگهان پژمرده و خشک شد...
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
@k4hadi
●واژهیاب:
#شهیدعبدالحمیدحسینی #شهادت #شهدای_فارس #حضرت_علیاصغر
هدایت شده از ادبستان چهارم
#رهنمودهای_تربیتی_امام_صادق_علیه_السلام
✅موضوع: وفای به عهد
💎«أَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ، وَ إِذَا وَعَدْتُمُوهُمْ، فَفُوا لَهُمْ؛ فَإِنَّهُمْ لَایرَوْنَ إِلَّا أَنَّکمْ تَرْزُقُونَهُم»
✍️کودکان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید، پس اگر به آنان وعده ای دادید، به آن وفا کنید؛ زیرا آنان روزی خود را در دست شما می بینند. »
🆔@k4hadi
هدایت شده از ادبستان چهارم
#داستان_های_امام_صادق
🔰موضوع: او را بیشتر از قبل دوست دارم
🌸یکی از روزهای خوب خدا، امام صادق (علیه السّلام)دوستانش را به مهمانی دعوت کرده بود.
«عمار بن حیّان» هم در بین آنها بود.
🌸عمّار به دوستش گفت: چه روز خوبی است. ما چقدر خوشبختیم که مهمان امام صادق (علیه السّلام) هستیم. کاش پسرم اسماعیل را هم با خودم میآوردم. او خیلی امام را دوست دارد. جایش در اینجا خالی است.
🌸امام صادق (علیه السّلام) با یک سینی میوه به اتاق آمد. سینی را جلوی آنها گذاشت و در کنارشان نشست. عمّار رو به امام صادق (علیه السّلام) کرد و گفت: «میخواستم اسماعیل را بیاورم. او پسر آرام و با ادبی است و خیلی شما را دوست دارد. به من هم خیلی نیکی میکند.»
🌸امام صادق (علیه السّلام) با همان لبخند به سخنان عمّار گوش کرد و گفت:
«من هم پسرت اسماعیل را دوست داشتم؛ امّا حالا که گفتی به تو نیکی میکند، او را بیشتر از قبل دوست دارم.»
🆔@k4hadi
🕯🕯شهادت صادق آل محمد تسلیت🕯🕯
هدایت شده از ادبستان چهارم
#داستان_های_امام_صادق
🔰موضوع: گنجشک ها چه می گویند؟
🌸صدای جیکجیک گنجشکها شنیده میشد. امام صادق (ع) و شاگردانش زیر درختی نشسته بودند و باهم گفتوگو میکردند. گنجشکها از این شاخه به آن شاخه میپریدند. امام رو به شاگردانش کرد و با لبخند پرسید:
🌸-«میدانید گنجشکها چه میگویند؟»
🌸– نه، نمیدانیم.
🌸امام فرمود: «آنها میگویند: خدایا، گنجشک را تو آفریدی… ما گرسنه میشویم و باید غذا بخوریم، تشنه میشویم و آب میخواهیم. به ما آب و غذا برسان!»
🆔@k4hadi
🕯🕯شهادت صادق آل محمد تسلیت🕯🕯
هدایت شده از ادبستان چهارم
هوا در روزِ میلادت بهشتی شد دوباره
خدا بر دامنِ موسی نهاده ماهِ پاره
به گِردِ صحنِ زیبایت مَلائک صف کشیدند
به شهرِ قم ببارَد نورِ رَحمَت چون ستاره.
به یُمنِ روز میلادت جهان شاد است و من هم
غزل می بافم از شوقت به صدها استعاره
نمی دانم بگویم روز دختر یا که خواهر
رضا امشب به عرش کبریا دارد نظاره
چه عشق بی مثالی بین این خواهر برادر
به عشق زینب و مِهر حسین دارد اشاره.
۱۴۰۳/۰۲/۲۰
✍️#حسینی زاده_(سایه)_S.s.h
#ولادت_حضرت _معصومه(س)
#روز_دختر
🆔@k4hadi
هدایت شده از ادبستان چهارم
#خاکریزخاطرات ۵۴
🔸نامهی سراسر عشقِ شهید ، به دختر بچه هایش
#متن_خاطره|داشتم خاطرات شهدا رو میخوندم که چشمم خورد به نامهی یک شهید... ظاهراً این شهیدِ عزیز نامه رو خطاب به فاطمه کوچولوی نازنینش نوشته ؛ و از حرفاش معلومه که زهراش هم هنوز به دنیا نیومده یا شاید خیلی کوچولو بوده... بهتره به جای توضیح، خودتون حرفای شهید که چند جمله بیشتر نیست، رو بخونین: «دخترم! فاطمه جان!من صدای بابا بابا گفتن تو روشنیدم. آرزو داشتم صدای بابا بابا گفتن زهرا رو هم می شنیدم، اما نشد. وعدهی دیدار ما در بهشت. ان شاءالله اونجا شما رو میبینم و صدای گرمتون رو میشنوم...»
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید حسین چیتگر
📚منبع: سالنامه فانوس ۱۳۹۰
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
🌼 میلاد حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارک
____
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
🆔@k4hadi
●واژهیاب:
#شهیدچیتگر #خانواده #تربیت_فرزند #عشق #تکلیف_گرایی #روز_دختر