ڪبوتر حرم
#کتابمکتبسلیمانی بخش"شهید اندرزگو " در ادامه...🌱 با ما همراه باشید.🌷 ╭─┅═🕊═┅─╮ @kaboota
#بخشششمکتابمکتبسلیمانی
شــهید اندرزگــو انســان عجیبــی بــود و بــا بزرگانــی مثــل آیــت الله فخــر تهرانــی،
آیــت الله کشــمیری (از شــاگردان عــارف واصــل آیــت الله سیدعلی آقا قاضی)
و برخی دیگر از بزرگان و عرفان در ارتباط بود و همین مسئله باعث شد دید وسیعی در وی بوجود آید.
-وعدۀ شهادت ایشــان را داده بودند که امسال
شما در ماه رمضان میهمان جدت خواهی بود.
ســید علــی بنابــر توصیــه بــزرگان، در حیــن فعالیــت گســترده انقلابی، اهل ذکر و چله نشینی عارفانه نیز بود.
در برخــی مواقع، در ماههای رجب و شــعبان و رمضان، خلوت
عارفانــه ای بــرای خــود ایجــاد میکرد و مشــغول ذکــر و یاد پــروردگار میشد،
او بنابر توصیه اساتید،
نماز شبش را ترک نکرد.
ایــن یــک عنایت بــود که شــهید اندرزگــو شــهادتش با امیر المؤمنین مطابقت داشت.
همســرش از روزهای آخر اینگونه میگوید: آقا یک دست لباس
روحانی نویی داده بود دوختند و پوشــید، عمامۀ مشــکی ســیدی
را بر ســر گذاشت.
خیلی زیبا شــده بود. رفت جلوی آینه و نگاهی به ســر و وضع خودش انداخت.
باورم شــد که این یکی دیگر چهرۀ اصلی اوست و هیچ تغییر و گریمی در کار نیست!
خیلــی خوشــم آمــد بــا خنــده نگاهــی بــه او انداختــم و گفتــم:
(میگم حاج آقا، چه خوبه این لباس رو بپوشید!)
برگشت، نگاهی انداخت و لبخندم را با تبسمی زیبا پاسخ داد و گفت: (نه خانم!
این لباس زیبا و نو، باید بماند برای روزی که حضرت امام خمینی
بــا پیــروزی وارد مملکــت شــوند، آن روز بــا ایــن لباس به اســتقبال
امام خواهیم رفت، آن روز که مردم با خوشــحالی به اســتقبال امام میآیند.)
خندهای زیبا کرد و ادامه داد: (آن روز از شــما هم به عنوان این که همسر یک مبازر بودید، استقبال گرمی خواهد شد.)
ولــی حــال و هوایــش چیز دیگــری میگفت. حالش ایــن بود که دارد به شهادت نزدیک میشود.
دوســتش میگفــت: مــن آخرین بــار ســه روز قبل از شــهادت،
ایشــان را در مشهد دیدم. ســلام و علیکی کردیم.
گفت: »ولی این دفعه بر نمیگردم.
گفتم: یعنی میخواهی بمانی؟؟؟
سکوت کرد و به این سؤالم دیگر جواب نداد.
#بخشبعد👇
#درادامه👈
╭─┅═🕊═┅─╮
@kabootarhram
╰─┅═🕊═┅─╯