کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🇮🇷
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوشانزده عصر، عکسها را برای فاطمه میفرستم:«د
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدو_هفده
از هر سو که با یاد معشوق میروی، باز میرسی به کوچه دلتنگی. فاطمه که از دلتنگی میگوید، پیام میدهم:«فاطمه! میدونم که دلتنگی، منم دلتنگتم. اما اینا رو ببین...» فیلمهایی که این سو و آن سو گرفتهام برایش میفرستم؛ منطقه ضاعیه را نشانش میدهم که مسلحین، با خاک یکسانش کردهاند و مردمانش را یا کشتهاند یا آواره کردهاند.
خرابههایی را نشانش میدهم که روزی در این نزدیکی، انسان در آن میزیسته است اما امروز به هرچیزی شباهت دارد جز محل سکونت آدمیزاد. تصویر خانههای به ویرانی کشیدهشده، که صاحبانشان، هریک قصهای داشتند و آرزویی و حالا یا زیر خاکاند یا در خاکی غیر از موطنشان... تصویر جای خالی آدمها؛ دشتهایی که به جای دستهای نوازشگر زارعان، مهمات شخمشان زده... نشانش میدهم که نیروها توی دشت با اسلحهای معمولی، به سیبل شلیک میکنند و میآموزند تا بتوانند از انسانها دفاع کنند. بچههایی را نشانش میدهم که برایمان دست تکان میدهند وقتی از کنارشان میگذریم؛ امید دارند به بودنمان، دلگرماند...
فاطمهجان! جنگ بدترین چیز است؛ بدتر از دلتنگی... باید رشد کنیم...
باز پناه میبرم به قرآن:« عَسي أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً» چه بسا که خدا ما را از راههای نزدیکتر، به رشد هدایت کند...
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
@kafoshohada