eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇮🇷
7.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
240 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 تازه دارد دلتنگی مادر به نقطه بحرانی می‌رسد که تلفن می‌زند و می‌گوید که در راه است؛ دارد می‌رود خانه مادربزرگ، ورامین. هنوز نمی‌داند که رفتنم نزدیک است. خوشحال می‌شوم از آمدنش. عصر راهی ورامین می‌شوم. توی راه با خودم فکر می‌کنم اشاره‌ای، کنایه‌ای بگویم از رفتن یا نه... هرچه نزدیک‌تر می‌شوم، کفه‌ی «نه» سنگین‌تر می‌شود. آن عصر، آن شب، مادر را بیش‌تر تماشا کردم. به صدایش بیش‌تر گوش دادم. به رویش بیش‌تر لبخند زدم و او نمی‌دانست. می‌دانستم که پیش از رفتن، شاید فرصتی برای دوباره دیدنش دست ندهد. فرصتِ کم معجزه می‌کند! فرصت که کم باشد، ما قدردان‌تر می‌شویم و از لحظه‌هایمان بیش‌تر لذت می‌بریم. قدردانِ لحظه‌های بودن با مادرم... موقع خداحافظی، مادر دلش طاقت نیاورد و از زمان رفتن پرسید. گفتم هنوز منتظرِ خبرم... ساده گفتم، اما در دلم آشوبی است از این انتظار.... ۵۳ 📔 @kafoshohada