eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا💙
4.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
197 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بفرماییدمحفل‌آرامش‌درڪنار‌شهدا بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://harfeto.timefriend.net/16817713259308 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا💙 برای‌تبادل:
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید صدر زاده 💔 ماه رجب بود در رحمت خدا خیلیی باز بود🍃🥀 🍃🍃🍃 @kafoshohada
دلم‌تنگ‌شد‌یهوو!💔🚶‍♀
ماه رجب حرم امیرالمومنین ع باشی چہ صفایی داره 🥲
مصطفی همیشہ میگفت : نماز رو ول کن خدا رو بچسب💚 یعنی سر نماز حواست فقطُ‌فقط‌ بہ خدا باشہ :))) (سیدابراهیم) @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
صلوات‌خاصہ‌امام‌هادی(ع)💔🥀_
13.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعہ‌احادیث‌امام‌‌علی‌‌النقی‌الهادے(ع) 🖤🥀💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
29.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بهش گفتم بخاطر محمد هادی بمون!💔 یہ نگاه بهم انداخت و گفت: تو فکر میکنی من زنو بچمو دوست ندارم ویااینکہ راحت زندگی کنم؟! ولی اونجا دارن زن و بچہ شیعیان رو بہ اسارت میبرن...🥀 _گفتم تهران بهت نیازمند ترند تا اونجا مهدی درجوابم گفت: 💔 من ملزم بہ تکلیفم ، هرجا کہ نیاز باشہ همونجا میرم یہ وقت میبینی شهر‌ نیاز‌بہ‌سوفر یا نظافت‌چی داره، یا نیازمند یہ‌معلم پای تختہ‌سیاهه... شهیدمدافع‌حرم(شیرسامرا) @kafoshohada
این جملہ رو روزی ده بار با خودمون تکرا کنیم💔
ماه رجب در رحمت خدا باز ما بی لیاقت
هعیییی💔🚶‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✘ سر نماز حضور قلب ندارم ✘❤️ @kafoshohada
سلام چشم میزارم ان‌شالله✨
سلام بفرمایید 🌱 @FZ0076
کجایی داداش محمد هادی الان بعضیا اصلا روسری ندارن 😭💔 @kafoshohada
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 دو سه روزی که در مشهدیم مثل باد می‌گذرد و راهی سمنان می‌شویم. طبق معمول هرساله، بساط عید دیدنی‌ها به راه است. طبیعی بود که امسال عید دیدنی‌های من و فاطمه خاص‌تر باشد. هرجا که می‌رفتیم، کلی آرزوی خوب دشت می‌کردیم! اولین پنج‌شنبه‌شبِ بعد از نوروز بود. با فاطمه چندجایی عیددیدنی رفتیم. ایستگاه آخر، منزل مادربزرگ فاطمه بود. موقع خواب به فاطمه گفتم که صبح می‌خواهم بروم مسجد؛ دعای ندبه. می‌گفت فردا را بمان که صبحانه را با هم بخوریم. باشه‌ای گفتم و خوابیدیم. برای نماز که بیدار شدم، دیگر خوابم به چشمانم نیامد. اولین دعای ندبه سال 95 توی گوشم زمزمه می‌شود. هوا هنوز سرد است. از خانه مادربزرگ فاطمه پیاده راه می‌افتم تا مسجدالمهدی(عجل‌الله). بیداری، با این که کارِ کوچکی است در مقابل وظایفی که داریم، اما مهم است. کم‌ترین کار ما شاید این باشد که لااقل کمی-فقط کمی!- از خواب‌مان برای امام بزنیم! و صدالبته ندبه، فرصتی است برای فکر کردن به امام؛ فکر کردن به این که کجای مسیرِ یاری‌اش هستیم... من می‌خواهم سربازِ او باشم.... ۴۹ 📔 @kafoshohada
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 چند روزی از عید گذشته، دسته‌جمعی با برادرها و همسرهایشان می‌رویم به ورامین، پیش مادربزرگ. چه زود گذشت این عید! تمام فکر و ذکرِ این روزهایم رفتن است. آن‌ها که می‌دانند سفرم نزدیک است، دلواپس‌اند و گهگاه دلواپسی‌شان را ابراز می‌کنند. دوست ندارم، این نگرانی‌ها به مادر و پدرم و فاطمه برسد. بابا یکی دو باری خواست سر صحبت را باز کند؛ هربار از زمانِ رفتن می‌پرسد و می‌داند که خودم هم منتظر خبرم. یکی از روزهای عید، رفتیم به عیددیدنی؛ خانه خواهرم. آقاهادی، شوهرخواهرم، پا پِی شده بود که برای چه می‌خواهی به سوریه بروی؟ برایش توضیح دادم که نیروهای رزمنده نیاز به آموزش دارند؛ من هم که دوره کارشناسی و مربی‌گری جنگ‌افزار را گذرانده‌ام؛ می‌خواهم این تخصص را به نیروهای سوری آموزش بدهم تا برای جنگ با دشمنانِ امنیت منطقه آماده‌تر باشند. اگر در سوریه با آن‌ها نجنگیم، دیر یا زود باید نزدیک مرزهای خودمان با آن‌ها روبرو شویم. از همه این‌ها گذشته، به عنوان یک انسان، در برابر مردمی که بی‌پناه مانده‌اند، احساس مسئولیت می‌کنم. این، یک مسئولیت دینی هم هست. نمی‌شود بیش از این دست روی دست بگذاریم و فقط نظاره‌گر جنگ در سوریه باشیم. من نمی‌خواهم تماشاچی باشم! مثل تماشاچی مسابقه‌های فوتبال که هرازچندی، تشویقی هم بکنم، و در نهایت هیچ!.... ۵۰ 📔 @kafoshohada
رفقا حتما گوش بدید قشنگہ :)
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱