eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
7.7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
232 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://daigo.ir/secret/2956196564 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
‌‌‌توجه شهید رئیسی به نماز اول وقت💔😭 #شهیدحواسش‌بہ‌نمازاو‌ل‌وقت‌هست 🌱:) @kafoshohada
رفقا لطف می کنید این پیام بین دوستا و مخاطبینتون فور کنید کانال ریزش داره یکم بالا بره💔🚶‍♀ اجرتون با شهدا 💚✨
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 روزهایمان همچنان به آموزش می‌گذرد. در آموزش به نیروها کم نمی‌گذارم. هرچقدر که لازم باشد برای تک به تک‌شان وقت می‌گذارم؛ یادشان می‌دهم که چطور تیراندازی کنند و از کاربرد سلاح‌ها برایشان می‌گویم اما نمی‌توانم شب‌ها را به آرامش بگذرانم و به وظیفه مقررم قناعت کنم. چند شبی است که پا پی بچه‌های تخریب شده‌ام که مرا با خودشان ببرند. کارمان از ساعت 12 شب شروع می‌شود، تا ساعت 5 صبح. تا صبح، مین‌های دشمن را خنثی می‌کنیم و جایی که لازم باشد، مین جدید کار می‌گذاریم. «علی» از نیروهای تخریب‌چی است که گاهی برای مین‌گذاری تا فاصله نزدیکی از دشمن می‌رود و من هم همراهش. گهگاه می‌شود که تکفیری‌ها به سویمان شلیک کنند. رحیم که فهمید با علی همراه می‌شوم، از او خواسته بود که مرا با خودش نبرد. می‌دانستند که نمی‌توانند مانعم بشوند. نیروهای تخریب کم‌شمارند و من می‌خواهم کمک کوچکی به آن‌ها کرده باشم؛ حتی شده در این اندازه که سیم‌چین به دستشان بدهم... .... ۱۱۸ 📔 @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صل‌اللہ‌علیڪ‌یاٵباعبدللہ💚🌱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🩹 من هم به عشق اشک محـرم برای تـو چله گرفته ام که امانم دهی، حسین 🏴 @kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دنیا‌محل‌گذرِ ‌ابدیت‌درپیش‌داریم 🌱 @kafoshohada
همیشه‌باوضوبود موقع‌شهادت‌هم‌باوضوبود! دقایقی‌قبل‌ازشهادتش‌وضوگرفت‌ وروبه‌من‌گفت‌: ان‌شاءالله‌آخریش‌باشه..! وآخریش‌هم‌بود! 🌱 @kafoshohada
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🇵🇸🖤
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدو_هجده روزهایمان همچنان به آموزش می‌گذرد. در آ
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 علاوه بر تکفیری‌ها، انگار پشه‌ها هم به این منطقه هجوم آورده‌اند! شب‌ها از مخفیگاهشان بیرون می‌آیند و می‌پیچند به گرد رزمنده‌ها. تا به خودم می‌آیم می‌بینم که چند جای دست و صورتم را نواخته‌اند. حساسیتِ بهاری‌ هم از همان روزهای اولی که آمده‌ایم، به جانم افتاده. عوارضش عطسه‌های مکرر است. رحیم که هنوز به قراصی نرفته بود، یک‌شب از صدای بلند عطسه‌هایم کفری شد. شوخی‌جدی گفت برو توی اتاق بخواب! تا بلند شدم که بروم، گفت نرو شوخی کردم! تلفن زدن را بهانه کردم و رفتم که راحت بخوابند و از صدای عطسه‌هایم در امان بمانند! توی اتاقی که رحیم و بقیه بچه‌ها می‌خوابیدند، از نوعی حشره‌کش دودزا استفاده می‌شد که پشه‌ها را ناکار می‌کرد اما در اتاق، پشه‌ها جولان می‌دادند و در غیاب حشره‌کش، قلدری می‌کردند! صبح که بیدار شدیم، دیدم تمام بدنم پر است از جای نوازش پشه‌ها. رحیم پاهایم را که دید، تعجب کرد. نشستیم به شوخی و شروع کرد به شمردن جای نیش پشه‌ها! از مچ پا تا انگشتانم، 75 جای نیش! انگار عذاب وجدان گرفته بود! بعد از آن هم هرچه اصرار کرد که بروم و پیش آن‌ها بخوابم، قبول نکردم. اندازه یک صدای عطسه هم نمی‌خواهم برای کسی دردسر باشم اما خب حساسیت است دیگر، چه می‌توانم بکنم؟... ۱۱۹ 📔 @kafoshohada