#محاوره
#شب_اول
#سعیده_کرمانی
#خیلیغافلشدمازتخیلی
خیلی غافل شدم ازت خیلی
خیلی وقتا شدی فراموشم
از همون غفلتا میدونم که
باری از اشتباهه رو دوشم
من که لایق نبودم اما تو
دنبال نوکرات کشوندی منو
دعوتم کردی آبروم دادی
روی فرش عزات نشوندی منو
روسیاهم ولی هنوز دلم
واسه تو می زنه توی سینه
اسمتو وقتی میشنوم هربار
اشک توی چشام میشینه
اسم تو چشممو جلا داده
کاش پاکم کنی به حرمت اشک
آدم بهتری بشم ای کاش
بعد گریه برات به برکت اشک
گریههای تو روضههامونو
همشو مادرت خریداره
اگه تو گریه ها صداش کنیم
هیچکسو بی جواب نمیذاره
مادرت بانی عزای تو و
عرش منبر شده برا روضت
پیرهنت روضه خونه این شبها
میشه جای فرشتهها روضه ت
دست من نیست گریه هام آخه
پیرهنت یادگار مادر بود
عطر دستای مادرت رو داشت
سالها دلخوشی خواهر بود
نیزهها تکه تکه از تن تو
دلخوشی های خواهرو بردن
ساربان و حرومیا اومدن
یادگارای مادرو بردن
شاه بودی امام بودی تو
سرتو از تنت جدا کردن
از امامت چیزی نفهمیدن
شاهو بی پیرهن رها کردن
پاگذاشتن رو حرمت سینهات
قتلگا مثل کوچهها شده بود
تن تو مثل چادر مادر
خاکی و غرق رد پا شده بود
مادرت گریه میکنه هرروز
پیرهن تو هنوز پر خونه
فکر نعلای تازه ی اسبا
عالم و آدمو می لرزونه
روضهی پیرهنت جگرسوزه
آسمونو میسوزونه غصهات
اسم تو از دهن نمیافته
تا ابد داغ می مونه غصهات
🕊@kaftarchahiemamreza🕊