eitaa logo
کاغذ بی خط
540 دنبال‌کننده
73 عکس
13 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ره مرا تاریخ مانای تو و این شهر شاعر کرد مرا تاریخ تو درگیر دنیای معاصر کرد تو از والفجر جاری گشتی و بعد از شب تاریک خدا یکبار دیگر نور را با عشق ظاهر کرد تو در هرم شرار آتش نمرود بودی و تو ابراهیم بودی و تو را با او مجاور کرد تمام فتنه ها را دیدی و نفس کلام تو جوان ها را یکایک بوذر و عمار یاسر کرد بلندی تو را باور نمی کردند با دینان نفهمیدند چشم تو چه ها با قلب کافر کرد تو را با خدعه ها در کسوت تحریف اما نه خمینی را خمینی در مدار عشق صادر کرد اشاره کردی و تاریخ میل کربلا می کرد کبوتر را کلام تو به شوق حق مسافر کرد @kaghazebikhat
علیه علیه السلام حس می شود عطر علی موسی الرضا از تو در کاظمین پیچیده صوت ربنا از تو آنقدر در زندان به سجده رفته ای آقا دیگر نمی آید به چشمان جز عبا از تو زنجیر پابست شما شد حلقه در حلقه تا بشنود در گریه ها سوز دعا از تو از تشنگی تب کرده لبهای ترک خورده انگار می آید شمیم کربلا از تو بر سینه می کوبید زندان اشک هایت را وقتی شنیده روضه ی یک بوریا از تو در آتش قهر خدا همواره می سوزد هر کس که افتاده دمی آقا جدا از تو باب الحوائج هستی و همواره می خواهم در گریه ها تنها تورا تنها تورا از تو @kaghazebikhat
مانده روی شانه ها تکلیف مانده بر زمین امر بر معروف تکلیف من و تو با یقین نهضت کرببلا معروف شاه بی سر است ای که در پای ولایت ایستادی اینچنین در رکاب هر فروع دین رب لا شریک امر بر معروف می آید همانند نگین در تمام اعتقادات مسلمانی ما این فریضه هست حتما با دل و جانش عجین امر بر معروف گاهی انقلاب فاطمه ست حیدری باش و خدا را مثل مولایت ببین امر مولا را اطاعت کن بیا تا انتها در مسیر لطف امر سوی خوبی ها نشین انقلاب ما اگر یک انفجار نور بود امر بر معروف بوده مصدر یک اینچنین سال ها از انقلاب فاطمی رفت و هنوز مانده روی شانه ها تکلیف مانده بر زمین @kaghazebikhat
علیه السلام وقت دلتنگی دلم از هرچه خسته می شود از تعلق های دنیا تا که رسته می شود کوله بارم را برای صحن تو می بندم و زائرت آقا گدای دل شکسته می شود نوحه خوان ها سوی قم یا سمت مشهد می روند صحن سقاخانه حالا غرق دسته می شود بسکه سوزانده دل هر سنگ را داغ شما سینه زنجیر هم از غم گسسته می شود دستهای بسته ات باب الحوائج می شود تا خدا خود ضامن دستان بسته می شود @kaghazebikhat
بشکند قلمی که از شهدا ننویسد شبیه بت شکن مثل خلیل الله ابراهیم چراغ بی نشان مقصد این راه ابراهیم خلاصه می شود شبهای جمعه در کمیل تو کجا افتاده آیات تن تو آه ابراهیم تمام لشکر بدر از اذان تو مسلمانند نگاهت می کشد ما را به قربانگاه ابراهیم تو را ایثار خدا بودی از آن روزی که با زحمت گرفتی دست حاجت را به قعر چاه ابراهیم تو را در لابلای هر نسیم صبح می بینم تو را در اوج می بینم کنار ماه ابراهیم شده تاریخ تو آغاز سال عاشقی ما شده تقویم بهمن با تو یوم الله ابراهیم @kaghazebikhat
علیه السلام رساندی بر سر دامان خود دستان این کم را فراری داد نامت از دلم دنیای ماتم را دلیل خلقت روح و جواب پرسش هستی گرفت از ((ما خَلَقتُ)) خنده ات هر آنچه مبهم را دل و عقل و دو چشمم گریه می خواهند می دانم خدا می خواهد از شوق تو برچیند جهنم را اگر از زیر پای طفل هاجر چشمه می جوشد همه دیدند از شوقت به چشمم آب زمزم را گرفتی رشته ی افکار قلب بی قرار و بعد سر درس جنونت برده ای اولاد آدم را تو را می خوانم و نام تو را بر سینه می کوبم خدا از من نگیرد تا ابد این شور و این دم را حسین می گویم و آه بلندی می کشد قلبم سر بازار بردم شادی و آورده ام غم را @kaghazebikhat
عجل الله تعالی فرجه الشریف رهین دیده ای هستم که از غیر از تو آزاد است گرفتار گلویی که ز هجران تو فریاد است خرابت هستم و پا بر دل ویرانه ام بگذار که آنجا که قدمهای تو می آیند آباد است سحرها بی قرار دست عجل می شوی آقا صدای گریه هایت کوچه کوچه بر لب باد است غمت را می خرم من پا به پای ندبه ی جمعه دلی که با غم تو آشنا گشته دلی شاد است شب وصل تو را یک بیستون حائل شده آقا هزار و چند سالی چشم تو دنبال فرهاد است اگر جمعه رسیدم بر در مکتب خدا را شکر که این شاگرد افتاده به دام عشق استاد است الهی بالحسین گفتم که عجل ها قبول افتد چنین گونه دعایی کردن از میراث اجداد است @kaghazebikhat
علیه السلام والشمس را حسین و تو را و القمر نوشت یک ریسمان محکم یوم المفر نوشت با تو دوباره دست خودش را پدر نوشت باغ علی و ام بنین را ثمر نوشت حاجت گرفت هرکه ز باب الحسن رسید تو لطف کرده ای که عشقت به من رسید نقش و نگار روی تو را بس نکو کشید از عشق مرتضی رخ ماهت چو او کشید از رنگ شب گرفت و بر آن طره مو کشید طرح تو را به خانه دل کو به کو کشید اینگونه بود قصه ی عشق تو باب شد عشقت نسیم بود که بر جان و تن رسید حاجی شدی طواف حریمت حسین شد راز دو دست باز کریمت حسین شد ذکر جدید و ذکر قدیمت حسین شد باب المراد، باب نعیمت حسین شد عطر تو را به عرش معلا زدند و بعد عطر و شمیم یاس به دشت و چمن رسید طوفان ز موجِ گردش شمشیر کرده ای تو عشق را به فاطمه تفسیر کرده ای وقتی تمام میسره تسخیر کرده ای ما را دچار نعره ی تکبیر کرده ای ای قصه ی تو قصه ی دارالجنون ما با تو قدوم عشق به هر انجمن رسید گفتی حسین دیده و چشمت پر آب شد شرح محبت تو به او صد کتاب شد فریاد یا حسینِ تو فصل الخطاب شد بعد از تو قصه های کریمانه باب شد دست تو را برای قیامت ذخیره کرد هر کس که پای عشق شما سینه زن رسید از روی دوش جان علم را زمین نزن جان حسین جان حرم را زمین نزن ای حسن بی بدیل کرم را زمین نزن این مشک پاره از تب غم را زمین نزن آب آوری و طفل حسین را چه می شود بنگر چگونه بر دل زینب محن رسید ای آب روضه خوان ترک های بر لبت رحمی نما به بی کسی این برادرت از روی دامنم تو مکش با وفا سرت چشم انتظار مانده به راه تو خواهرت وقت غنیمت است و علم مانده بر زمین از شمر و حرمله به حرم این سخن رسید @kaghazebikhat
عجل الله تعالی مرا غیر از ضرر چیزی نبوده در جهان بی تو چه سودی دارد اخر وسعت این کهکشان بی تو زمین خوردن شده تکراری و اشک تو تکراری گرفتارم به دنیای سراسر دیگران بی تو نه از تقدیر می ترسم نه از هجران خبر دارم چه فرقی می کند اینجا و یا که جمکران بی تو نشد این خانه بیت العشق تو حالا پشیمانم که رفته دل به دنبال هوای این و آن بی تو فقط یک رفع تکلیف است عجل های تکراری دعایم از سر عادت شده صاحب زمان بی تو دگر اردیبهشتم گشته یک اردیجهنم نه ندارد شرح تقویمم بجز فصل خزان بی تو تمام منطق دنیای بی تو منطق زور است ((نرید ان من)) نیست دنیا در امان بی تو @kaghazebikhat
علیه السلام حلول ماه در دستان دنیا را تماشا کن علی را نه محمد را بیا حالا تماشا کن تمام مرتضی و احمد و زهرای اطهر را به آغوش حسین ابن علی یکجا تماشا کن مسلمان می شود هر کافر از داوود لبهایش خدا را در اذان اکبر لیلا تماشا کن طواف کهکشان ها را به گرد شهر پیغمبر و در این شهر لبخند گلی زیبا تماشا کن هزاران قل هو الله از لب فطرس به گوش آمد علی اکبر ببین و هیبت سقا تماشا کن تمام پنج تن جاری شده در ماه سیمایش بیا یک رود را در قامت دریا تماشا کن علی را لابلای مومنون و کوثر و انسان علی را در دل طوفان عاشورا تماشا کن اگر که یک شب جمعه حرم کرببلا بودی بیا و جمع مجنون های پائین پا تماشا کن @kaghazebikhat
چشمان من جز گریه بال و پر ندارد خالی شده دستم ازین بهتر ندارد آن آبرویی که تو دادی روز اول عبد گنه کارت خدا دیگر ندارد آلوده دامانم دلم زنگار دارد پرونده ی اعمال من آخر ندارد می ترسم از وقت حساب روز حسرت وقتی که می گویند این جز شر ندارد بیچاره آن کس که به دنیا خو گرفته بیچاره تر آن که دلش دلبر ندارد باری که سنگینی او از هر گناه است از بین اعمالش قیامت بر ندارد در کوله بارم آه دارم آه روضه بر شاه عطشانی که آب آور ندارد بار مرا برداشته حتما همان که افتاد بر خاک است او مادر ندارد باید بخواند روضه خوان باید بگویند از کشته ای که جز غم خواهر ندارد پیچید در عالم صدای آشنا که روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد @kaghazebikhat
علیه السلام نشستی یک به یک محبوب هایت را جدا کردی ز هر سو زائر بارانی خود را صدا کردی تو خوبی من یقینا بر خودم بسیار بد کردم که دست خالیم را از خودت اینگونه وا کردی دگر از خاطرم رفته هوای صبح صحن تو مرا بر خستگی ها ی فراقت مبتلا کردی ندیدی دست های بی پناه مانده در راهت که درد بی کسی را خوب آقاجان دوا کردی حرم گنبد کبوترها هوای سرد و بارانی نمی دانی عزیزم با من بی کس چه ها کردی مرا با مشهد تو می شناسند آشنایانم مرا با طعنه و زخم زبان ها آشنا کردی @kaghazebikhat