eitaa logo
هیئت عزاداری حسینی حزب الله اندیمشک
600 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1هزار ویدیو
49 فایل
انتقادات‌تان از نحوه برگزاری مراسم‌ها را به شماره 09169862842 ارسال نمایید. مدیران کانال @rendealamsooz
مشاهده در ایتا
دانلود
که من كى هستم.همه متحيرند كه اين بچه كيست؟ همين كه مقابل مردم ايستاد،فريادش بلند شد: ان تنكرونى فانا ابن الحسن سبط النبى المصطفى المؤتمن مردم!اگر مرا نمی شناسيد،من پسر حسن بن على بن ابيطالبم. هذا الحسين كالاسير المرتهن بين اناس لا سقوا صوب المزن (3) اين مردى كه اينجا می بينيد و گرفتار شماست،عموى من حسين بن على بن ابيطالب است. جناب قاسم به ميدان میرود.اباعبدالله اسب خودشان را حاضر كرده و[افسار آن را]به دست گرفته‏ اند و گويى منتظر فرصتى هستند كه وظيفه خودشان را انجام بدهند. من نمیدانم ديگر قلب اباعبدالله در آن وقت چه حالى داشت.منتظر است،منتظر صداى قاسم كه ناگهان فرياد«يا عماه‏»قاسم بلند شد.راوى میگويد:ما نفهميديم كه حسين با چه سرعتى سوار اسب شد و اسب را تاخت كرد.تعبير او اين است كه مانند يك باز شكارى خودش را به صحنه جنگ رساند.نوشته‏ اند بعد از آنكه جناب قاسم از روى اسب به زمين افتاده بود در حدود دويست نفر دور بدن او بودند و يك نفر میخواست‏ سر قاسم را از بدن جدا كند ولى هنگامى كه ديدند اباعبدالله آمد،همه فرار كردند و همان كسى كه به قصد قتل قاسم آمده بود،زير دست و پاى اسبان پايمال شد.از بس كه ترسيدند،رفيق خودشان را زير سم اسبهاى خودشان پايمال كردند.جمعيت زياد،اسبها حركت كرده‏ اند، چشم چشم را نمی بيند.به قول فردوسى: ز سم ستوران در آن پهن دشت زمين شد شش و آسمان گشت هشت هيچ كس نمیداند كه قضيه از چه قرار است.«و انجلت الغبرة‏» (4) همينكه غبارها نشست، حسين را ديدند كه سر قاسم را به دامن گرفته است.(من اين را فراموش نمیکنم،خدا رحمت كند مرحوم اشراقى واعظ معروف قم را،گفت:يك بار من در حضور مرحوم آيت الله حائرى اين روضه را-كه متن تاريخ است،عين مقتل است و يك كلمه كم و زياد در آن نيست-خواندم.به قدرى مرحوم حاج شيخ گريه كرد كه بى تاب شد.بعد به من گفت:فلانى! خواهش مى‏كنم بعد از اين در هر مجلسى كه من هستم اين قسمت را نخوان كه من تاب شنيدنش را ندارم).در حالى كه جناب قاسم آخرين لحظاتش را طى میكند و از شدت درد پاهايش را به زمين میكوبد(و الغلام يفحص برجليه) (5) شنيدند كه اباعبدالله چنين میگويد:«يعز و الله على عمك ان تدعوه فلا ينفعك صوته‏» (6) پسر برادرم!چقدر بر من ناگوار است كه تو فرياد كنى يا عماه،ولى عموى تو نتواند به تو پاسخ درستى بدهد، چقدر بر من ناگوار است كه به بالين تو برسم اما نتوانم كارى براى تو انجام بدهم. و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين هیئت عزاداری حسینی حزب الله اندیمشک هفتم محرم الحرام ۱۴۴۶ ه ق ۱۴۰۳ ه ش 🇮🇷@kahfolvara🇵🇸
| چاپ اسامی معصومان روی لباس چه حکمی دارد؟ 🇮🇷 @kahfolvara 🇵🇸
حجاب.mp3
5.72M
این ده دقیقه تبیین دقیق و نقطه زن استاد قنبریان در مورد مساله "حجاب" را لطفا با دقت گوش کنید و برای تمام کسانی که در مساله حجاب دغدغه مند هستند ارسال کنید. 🇮🇷 @kahfolvara 🇵🇸
48.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قال الامام صادق علیه السلام: أَلْغاضِرِيَّةُ مِنْ تُرْبَةِ بَيْتِ الْمُقَدَّسِ غاضریه (کربلا) از خاک بیت المقدس است. 🎙 زمینه شب چهارم محرم الحرام ۱۴۴۶ ه.ق 🇮🇷 @kahfolvara 🇵🇸
اولین مبارز بنی‌هاشم روز عاشورا تا هنگامی که اصحاب امام حسین (علیه‌السّلام) زنده بودند، عملاً آنها به میدان جنگ رفتند، و یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و جنگ و مبارزه و شهادت بنی‌هاشم، پس از شهادت آنان آغاز شد. بعد از اینکه اصحاب امام حسین (علیه‌السّلام) کشته شدند و کسی نماند جز اهل بیتش که فرزندان علی (علیه‌السّلام)، فرزندان جعفر، فرزندان عقیل، فرزندان امام حسن و فرزندان خود او بودند؛ آنها جمع شدند و با هم خداحافظی کردند و تصمیم به جنگ گرفتند. اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی، حضرت علی‌اکبر را اولین شهید از بنی‌هاشم ذکر کرده‌اند. هنگامی که از میان جوانان بنی‌هاشم، پیش از همه، حضرت علی‌اکبر آماده جنگ شد، او که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و با ناامیدی از بازگشت او، نگاهی مایوسانه به قامتش‌ انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند. (ابن اعثم و خوارزمی نوشته‌اند: امام محاسن شریفش را به سوی آسمان گرفت و گریست. سپس گفت: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْه‌.»   «بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیه‌ترین مردم به پیامبرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه می‌کردیم».) سپس علی بن حسین حمله کرد، در حالی که چنین رجز می‌خواند: أَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّنَحْنُ وَ بَيْتِ اللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِيِ‌وَ اللَّهِ لَا يَحْكُمُ فِينَا ابْنُ الدَّعِي‌أَطْعَنُكُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى يَنْثَنِيأَضْرِبُكُمْ بِالسَّيْفِ حَتَّى یَلتَوِیْضَرْبَ غُلَامٍ هَاشِمِيٍ عَلَوِی «منم علی، فرزند حسین بن علی؛ به خدای کعبه سوگند، ما به (جانشینی) پیامبر اولی هستیم. به خدا سوگند، حرامزاده (ابن زیاد) بر ما حکومت نخواهد کرد. شما را با نیزه آنقدر میزنم تا خم گردد، و با شمشیر چنان ضربت میزنم که شمشیر در هم پیچد؛ ضربت زدن جوانی‌ هاشمی علوی». علی‌اکبر همواره می‌جنگید، تا جایی که ناله از کوفیان برخاست؛ زیرا شمار زیادی از آنها را کشت. امان‌نامه دشمن پیش از رفتن به میدان، جماعتی از سپاه دشمن، به دلیل خویشاوندی علی‌اکبر با یزید (جدّه مادری علی‌ اکبر، میمونه بنت ‌ابی ‌سفیان، عمّه یزید بود)، (مقصود از خویشاوندی علی‌اکبر (علیه‌السّلام) با دودمان یزید از طرف مادر، این است که مادر لیلا، میمونه، دختر ابوسفیان بود.  بنابراین او، از طرف مادر، نتیجه دختری ابوسفیان بود.)   به او امان دادند، ولی علی‌اکبر نپذیرفت و در پاسخ گفت: «قرابت با رسول خدا باارزش‌تر از خویشاوندی با ابوسفیان است.» سپس به جنگ خود ادامه داد . منبع(.ابونصر بخاری، سهل ‌بن عبدالله، سر السلسلة العلویة، ص۳۰.) طلب آب از امام حسین پس از آنکه حضرت علی‌اکبر جنگ سختی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: «يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَهَلْ اِلیٰ شَرْبَةِِ مَاء مَنْ سَبِیْل؟» پدر جان، تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن (زره) بی تابم کرد. آیا آبی هست؟». امام گریست و فرمود: «پسر جان از کجا آب بیاورم؟‌ اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت رسول خدا را ملاقات می‌کنی و از جام سرشار او سیراب می‌شوی، که دیگر پس از آن تشنه نگردی». «ثُمَّ رَجَعَ إلى أبيهِ يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي فَبَكَى الحُسَین وَقَالَ: وَا غَوْثَاهُ یَا بُنَیّ مِنْ أَیْنَ أتَی بِالْماء قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلقِى جَدُّكَ مُحَمَّدا فَیَسْقِيك شَربةََ لَا تَظْمَأُ بَعْدَها.» حمله مجدد به دشمن علی‌اکبر به میدان جنگ برگشت و مجدداً به دشمنان یورش برد و این‌بار چنین رجز می‌خواند: الحَرْبُ قد بانت لها الحَقَائِقُوَظَهَرَتْ من بَعْدِها مَصَادِقُواللهِ ربِّ العَرْشِ لاَ نُفَارِقُجُمُوعَكُمْ أو تُغْمَدَ البَوَارِقُ «حقیقت‌های جنگ آشکار گشت و آنگاه مردان جنگاور راستین هویدا شدند. به خدای آفریدگار عرش سوگند، دست از شما بر نمی‌داریم تا (جنگ پایان یافته،) شمشیرها غلاف شود.» او با وجود تشنگی شدید جنگ نمایانی کرد و تعداد زیادی از دشمنان را به هلاکت رساند.  سید بن طاووس  نوشته‌اند که جمع زیادی به دست حضرت علی‌اکبر کشته شدند. اما مورخان مقتل‌نویس و محدثانی که متعرض آمار کشته‌ها به دست وی شده‌اند. آمار کشته‌ها را یک گونه گزارش نکرده‌اند: شیخ صدوق، ۴۴ نفر، خوارزمی، ۲۰۰ نفر،ابن شهرآشوب ۷۰نفر و قندوزی، ۸۰ نفر نوشته‌اند. او بارها رجز خواند و حمله کرد. کوفیان از کشتن او پروا داشتند ، گویا نمی‌خواستند در خون او شریک شوند، تا اینکه مرة بن منقذ بن نعمان
عبدی لیثی او را دید و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر این جوان از کنار من بگذرد و این کار را تکرار کند و من پدرش را به عزایش ننشانم. علی‌اکبر بار دیگر به دشمن حمله کرد و با شمشیرش آنها را می‌زد تا آنکه مرة بن مُنقذ عبدی ضربتی بر او زد امام حسین (علیه‌السلام) در مصیبت او گفت: «دنیا پس از تو هیچ ارزشی ندارد». خوارزمی بعد از ضربت مرة بن منقذ چنین اضافه می‌کند. در این هنگام او دست به گردن اسبش گرفت و اسب او را به سوی لشکر دشمن برد و دشمنان، او را با شمشیر قطعه قطعه کردند. آخرین لحظات عمر علی‌اکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: «یا آبتاه علیک منی السلام هذا جدی یقرئک السّلام و یقول لک عجّل القدوم علینا» پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را سلام می‌رساند و می‌گوید: سریع‌تر به ما ملحق شو. آن‌گاه علی فریادی زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد،  و گفت: «قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى االلَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاء.»   «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر خدا و هتک حرمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گستاخ و بی‌باک گشته‌اند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا.» در این هنگام حضرت زینب، دختر حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) با سرعت از خیمه‌ها بیرون آمد و فریاد زد: «وای برادرم، وای فرزند برادرم» و خود را بر پیکر آن جوان‌ انداخت. حسین به سوی او آمد و او را به خیمه برد. آن‌گاه حسین به جوانانش گفت: «احملوا اخاکم؛ برادرتان را به خیمه‌گاه ببرید». جوانان، او را بردند و در جلوی خیمه‌ای که در مقابل آن می‌جنگیدند بر زمین نهادند. امام حسین (علیه‌السّلام) زبان به نفرین گشود و چنین گفت: «خدایا اینها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند؛ اما حرمت ما را نگه نداشتند و ما را کشتند. خدایا، باران آسمان را بر آنها حبس کن و برکات زمین را از آنها منع کن و اگر آنها را مدت زمانی از نعمت خویش بهره دادی، اما در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنان را فرقه‌ها و گروه‌های پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان، ناخشنود ساز».  آن‌گاه امام خطاب به عمر سعد فریاد زد. «مالک، قطع الله رحمک ولا بارک الله فی امرک و سلط علیک من یذبحک علی فراشک، کما قطعت رحمی ولم تَحفظ قرابتی من رسول الله.»   «تو را چه شده است؟ خداوند نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کارت را مبارک نگرداند و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا سازد، همان‌گونه که تو نسل مرا قطع کردی (پسرم را کشتی) و حرمت قرابت من با رسول خدا را حفظ نکردی». سپس با صدای بلند، این آیه شریفه از قرآن را تلاوت کرد: (إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)   «خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی هستند برخی از نسل برخی دیگر و خدا شنوا و داناست. و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم و صلى الله على محمد و آله الطاهرين هیئت عزاداری حسینی حزب الله اندیمشک هشتم محرم الحرام ۱۴۴۶ ه ق ۱۴۰۳ ه ش 🇮🇷@kahfolvara🇵🇸
39.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قال الامام صادق علیه السلام: أَلْغاضِرِيَّةُ مِنْ تُرْبَةِ بَيْتِ الْمُقَدَّسِ غاضریه (کربلا) از خاک بیت المقدس است. 🎙 تک حماسی شب هشتم محرم الحرام ۱۴۴۶ ه.ق 🇮🇷 @kahfolvara 🇵🇸
منبر حجت الاسلام والمسلمین مهران جابری شب نهم محرم 🇮🇷 @kahfolvara 🇵🇸
🏴 مراسم عزاداری یوم العباس(ع) 📺 پخش زنده از شبکه های سراسری ☑️ دوشنبه ۱۴۰۳/۴/۲۵ مصادف با روز تاسوعای حسینی 🔻مکان: میدان امام خمینی(ره) 🔺شروع مراسم : ساعت ۱۸ ▪️ستاد برگزاری مراسم یوم العباس (ع) شهرستان اندیمشک