هدایت شده از دارالقرآن شهید عباسعلی قربانی
💠حدیث امروز💠
🗓پنج شنبه ۱۴۰۲/۹/۲۳
💎 یاد اموات و گذشتگان
🍃پیامبر خدا "صلی الله علیه و آله و سلم":
✅ مُردگانتان را که در قبرها آرمیده اند، از یاد نبرید. مُردگان شما امید احسان شما را دارند، مُردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود قدرت انجام کاری را ندارند،
👈شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📚انوار الهدایه، صفحه 115
🥀بِسمِ رَبِِ الفاطِمَه الَزهراء 🥀
پرو بال سوخته
پهلو شکسته مادر جان
🖤در عزایت زمین و زمان گریان🖤
وما پریشان و نالانیم
نظری به حال ما کن
که در هیاهوی زندگی آشفته احوالیم...
همراهان سخاوتمند پویش مهر ماندگار
به ما بپیوندید تا عزای مادر سادات را
به صورت پخش زنده همراه باشیم
در این مسیر پراز نور و روشنی
اشکی اگر چکید از چشمان مهربانتان
به رسم مهرورزی ما را هم دعاکنید🙏
#پخش_زنده_از_حسینه_اعظم
#گروه_خیریه_پویش_مهر_ماندگار
https://eitaa.com/joinchat/2868183536Cad8620c288
کانال کهریزسنگ
🥀بِسمِ رَبِِ الفاطِمَه الَزهراء 🥀 پرو بال سوخته پهلو شکسته مادر جان 🖤در عزایت زمین و زمان گریان🖤 وم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بیت العباس شهدای کهریزسنگ
فاطمه جان؛
خرمای نخلستانِ من خرمای ختمت شد،
همسایهها خوردند و خندیدند و رفتند...
▪️روضه مادر سادت خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
سخنران:
👤حجت الاسلام رحمانی
و نواے گرم:
👤 مداحان اهل بیت
🕰 زمان: از پنجشنبه ۲۳ آذرماه بمدت ۵ شب ازساعت ۱۹
🕌 بیت العباس شهدای کهریزسنگ
هیئت عاشقان و منتظران حضرت مهدی «عج»
#آجرڪاللهیاصاحبالزمان 🕯
╭┅───────┅╮
@beit_abbas
╰┅───────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴| پاس روبه عقب اشتباه سهرابیان؛ گل اول پرسپولیس توسط عالیشاه در دقیقه 77
🔴 پرسپولیس 1
🔵 استقلال 0
@kahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚽️🔵گل اول استقلال توسط یامگا از روی نقطه پنالتی در دقیقه 90+7
پرسپولیس 1 - استقلال 1
🔵🔴 معوقه هفته ۵ لیگ برتر ایران
🤝 وقتی VAR نقش اول داربی شد!/ گریز استقلال از باخت، با پنالتی دقیقه ۷+۹۰ یامگا
🔸 دوباره تعویض، دوباره عالیشاه؛ گلزنی امید در دومین داربی پیاپی
📺 مراجعه سهباره بنیادیفر به VAR، و در نهایت اعلام پنالتی؛ کلینشیتهای بیرو در داربی، روی عدد ۶ باقی ماند
🔺 ۵/۵ فصل بدون باخت در داربیهای لیگ برتری برای پرسپولیس، ماندن استقلال در صدر با این تساوی؛ نتیجهای که هر دو تیم بدشان نمی آمد.
✅ @kahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏺ چرا مرحله اول سود سهام عدالت برای برخی از سهامداران واریز نشده است ؟
✍️ اجتماع کهریزسنگی های با فرهنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
⚽️ جدول لیگ برتر:
1- استقلال 12 بازی 25 امتیاز
2- سپاهان 11 بازی 24 امتیاز
3- پرسپولیس 11 بازی 21 امتیاز
4- تراکتور 12 بازی 21 امتیاز
5- ذوب آهن 12 بازی 20 امتیاز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حماس از سنگ تا طوفان
روایت تصویری ۳۶ سال عمر حماس
از شروع مبارزات با سنگ و سپس کوکتل مولوتوف گرفته تا عملیاتهای استشهادی و سپس ساخت موشک و اخیرا طوفان الاقصی
همراه با نمایش تصاویر رهبران و فرماندهان شهید حماس
@kahrizsang
💫بخش یازدهم💫
دا خیلی ناراحت این مساله بود میگفت:چرا این بلارو سر خودت می آوری.بابا خیلی دوست داشت خرج عمل على را تهیه کند و او را برای عمل جراحی به بیمارستان ببرد،اما آن روزها بیشتر از هزار و سیصد تومان حقوق نمی گرفت و این عمل حدود بیست هزار
تومان هزینه داشت.به هم چسبیدگی انگشتان على فقط به دستانش محدود نمی شد.دو تا از انگشتان هر پایش هم با یک پرده به هم چسبیده بودند.وقتی مدتی طولانی پایش در پوتین می ماند،این قسمت زخم می شد.وقتی می خواست جورابش را بیرون بکشد،پوست پایش با جوراب ور می آمد.هر بار با دیدن این صحنه جگرم کباب می شد.پماد می آوردم اما نمی گذاشت دست
بزنم.
با هماهنگی سپاه قرار شد علی برای جراحی تهران برود.روز حرکت على بدترین و سیاه ترین روز عمرم بود.از این بابت که می خواهد دستانش را عمل کند خوشحال بودم.ولی از اینکه از پیش ما ولو برای مدتی می رفت،می خواستم دق کنم.على فقط برادرم نبود. دوستم و محرم رازهایم بود.درخواست ها و
چیزهایی را که حتی به دا هم نمی توانستم بگویم،به على میگفتم. او هم سعی میکرد خواسته ام را برآورده کند.موقعی که کاری از
دستش برنمی آمد طوری مساله را به بابا میگفت که او متوجه نشود این حرف یا درخواست من بوده است.لیال هم علی را خیلی دوست داشت.روزی که بابا برای علی کمد خرید،من و لیال به اصرار کمدش را به اتاق خودمان بردیم تا به این بهانه علی بیشتر به اتاق ما بیاید.با اینکه از وقتی سپاهی شده بود،در هفته یکی،دو بار بیشتر به خانه نمی آمد،مرتب کمدش را گردگیری می کردم و به وسایلش چشم می دوختم.این طوری با فکرش سرگرم میشدم.شبی که فردایش پرواز داشت خیلی دیر به خانه آمد.من لباس ها،
دوربین،ضبط و سجاده و هر چه فکر میکردم لازم داشته باشد،توی چمدانی گذاشتم.وقتی آمد چمدان را نشانش دادم.گفت: خوبه.
دستت درد نکنه.شب بدی را گذراندم.صبح موقع رفتن بغلش کردم و با بغض قربان صدقه اش رفتم و هی او را بوسیدم.
میگفت:نکن،بسه.چرا این جوری میکنی؟ ولی من طاقتم نمیگرفت.به محاسنش دست میکشیدم.قربان صدقه قد و بالایش میرفتم. دیگر عصبانی شده بود.لحظه آخر هم که از زیر قرآن ردش کردم،تا سر کوچه برسیم، دستش را گرفتم و فشردم.از آنجا به بعد بابا ما را برگرداند و خودش او و دا را تا فرودگاه برد. قرار بود دا هم چشم هایش را عمل کند.وقتی به خانه برگشتم،احساس میکردم خانه مان تاریک شده،قلبم گرفته بود.خیلی نگرانش بودم.گفته بودند عمل سختی در پیش دارد.قرار بود یک تیم از جراح های مغز و اعصاب، استخوان او را عمل کنند. میخواستند بعد از باز کردن پوست بین
انگشت ها،استخوان خمیده اش را بتراشند و بعد از پایش پوست بردارند و به دستانش پیوند زنند.فکر این چیزها را می کردم و
غصه نبودنش برایم چند برابر می شد.سراغ عکسش که توی طاقچه بود،رفتم،همانی که گفته بود توی حجله ام بگذارید.عکس را برداشتم،چندین بار بوسیدم.
با اینکه منتظر بودیم،سر دو هفته برگردد، یک ماه بعد برگشت. فقط دست راستش را عمل کرده بود.گفت: دا خیلی بالا سرم بی
تابی میکرد.آوردمش.آن شب را خانه ماند و دوباره فردا راهی شد.این بار حالم بیشتر از دفعه قبل خراب شد.حس بدی داشتم.
انگار با رفتن علی چیزی از وجودم کنده شد و با او رفت.با خودم میگفتم؛ کاش نمی آمد. کاش تا برگشت قطعی اش او را نمی دیدم.
چرا این قدر زود رفت.چیزی در وجودم میگفت این آخرین باری است که علی را می بینم.مرتب به بیمارستان تلفن می زدم و حال علی را جویا می شدم. او هم مدام از اوضاع و احوال شهر می پرسید.نگران بود.وقتی خبر شهادت سید جعفر موسوی را در درگیری های مرزی به او گفتم،حس کردم چقدر ناراحت شده است.صدایش به وضوح می لرزید.ولی سعی می کرد ناراحتی اش را به من بروز ندهد،از آن به بعد نمی خواستم خبرهایی که علی را نگران می کند،به او بگویم.ولی او با دوستانش در خرمشهر در ارتباط بود و ازطرفی هرچه به روزهای آخر تابستان نزدیک میشدیم،وضعیت نیروهای ما در مرز بحرانی تر میشد و اتفاقات جدیدی می افتاد که
نمیتوانستم از کنارش به سادگی بگذرم و به علی چیزی نگویم.از خرداد ماه با شدت گرفتن درگیری های مرزی،ساکنان روستاهای آن مناطق مجبور به تخلیه روستاهایشان شده، به شهر آمده بودند.اکثر آنها کشاورز بودند و اصل کارشان نخلستان بود و در کنار آن شیر، سرشیر و ماست هم تولید می کردند و به بازار شهر می آوردند.در جریان درگیری های
مرزی کلی از دام و احشام این روستاییان تلف شده بودند.تعدادی از این بندگان خدا را در ساختمان فرهنگی _ نظامی سپاه که در
جریان غائله خلق عرب سوخته بود،جا داده بودند.
شب ها که می رفتیم پشت بام میخوابیدیم، توی تاریکی،تیرهایی را که بین نیروهای ما و عراقی ها رد و بدل می شد،میدیدیم.آن طور که از بابا میشنیدم؛نیروهای ما سعی میکردند بهانه ایی به دست آنها ندهند و شلیکشان را بی پاسخ بگذارند.
#قصه_شب
#بخش_یازدهم
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
💫ادامه بخش یازدهم💫
اما هر روز گستاخی نظامیان عراقی بیشتر میشد.تعرضات آنها به جایی رسیده بود که با قایق های نظامی شان وارد آب های ما می شدند،به خشکی می آمدند و به مواضع ما ضربه می زدند.کم کم بچه های ما ناچار شدند با آنها مقابله کنند.
...
سلام کردم و پرسیدم چرا در مدرسه بسته اس؟گفت:مگه نمی دونی دیشب عراق شهر رو بمبارون کرده؟با تعجب پرسیدم: کی؟ گفت:نصف شب.
باورم نمی شد به همین راحتی به ما حمله کرده باشند،چطور من از صدای بمباران چیزی نفهمیدم.
دیگر نایستادم بچه ها را سریع به خانه برگرداندم و خودم به سر خیابان برگشتم تا شاید کسی را ببینم.همین طور که سرگردان بودم،احلام انصاری یکی از همکالسی های دوران ابتدایی ام را دیدم.احلام گریه می کرد. تمام صورتش قرمز شده بود.رفتم جلو و با
اینکه مدت ها بود او را ندیده بودم بدون هیچ حرف دیگری پرسیدم: احلام چی شده؟ چرا گریه میکنی؟ گفت:دایی ام شهید شده
گفتم:چرا؟چرا شهید شده؟ گفت:تو دیشب تو شهر نبودی؟مگه نمیدونی شهر را بمباران کردن.گفتم:چرا ولی من چیزی نفهمیدم.
حالا چی شده!؟احلام درحالی که نمی توانست جلوی هق هقش را بگیرد گفت:
خونمون رو زدند داییم دیشب مهمون مون بود.تو خواب شهید شد.
خیلی ناراحت شدم.پرسیدم: حالا کجا می خواهی بری؟گفت: جنت آباد.داییم رو بردند اونجا ،با اینکه دوست نداشتم احلام را تنها بگذارم ولی فکر می کردم توی بیمارستان می توانم کمک کنم.از احلام جدا شدم و راه افتادم طرف بیمارستان مصدق.هیچ ماشینی نبود سوار شوم.پیاده راه افتادم.مسیر بیمارستان را از خیابان اردیبهشت و بعد خیابان چهل متری پیش گرفتم.از فلکه
اردیبهشت هرچه به فلکه فرمانداری نزدیک تر می شدم تردد ماشین ها و آمبولانس هایی که به سرعت به سمت بیمارستان می رفتند بیشتر می شد.در عوض رفت و آمد آدم ها چندان زیاد نبود. آنهایی را هم که می دیدم وحشت زده بودند.فلکه فرمانداری را که
رد کردم ازدحام جمعیت را در پشت بیمارستان مصدق دیدم.تجمع این همه آدم آنجا برایم عجیب بود.هرچه نزدیک تر می شدم صدای گریه و زاری و جیغ و فریادها را بلندتر می شنیدم و مردم عزادار را می دیدم که به سر و سینه می زدند و اسم عزیزشان را می آوردند. لباس بعضی ها خونی بود.بعضی ها هم سر تا پا خاکی بودند.خیلی از زنها هم روی زمین نشسته بودند و خودشان را می زدند.همین طور که به اینها نگاه میکردم تلاش کردم ازدحام را کنار بزنم و از لا بلای مردم راه را باز کنم و جلو بروم.به دربهای بیمارستان نزدیک شده بودم که یک دفعه
نگهبان ها در را باز کردند و جمعیت با فشار توی حیاط بیمارستان ریخت.هر کس به سمتی میدوید.صدای همهمه و هیاهو بیشتر شده بود.توی بیمارستان قیامتی برپا بود. شهدا را کف حیاط خوابانده بودند.من رفتم سمت اورژانس که دست راست، بیمارستان بعد از اتاق اطلاعات بود.خواهر و برادرهایم که مریض میشدند آنها را می اوردم درمانگاه اورژانس،به خاطرهمین،با آن قسمت آشنا بودم.جلوی در اورژانس نگهبان خطاب
به کسانی که اصرار داشتند داخل بروند میگفت:اون تو شلوغه کجا میخواید برید. بدتر دست و پاگیر میشید.همانجا منتظر ماندم،یک لحظه که نگهبان از جلوی در کنار رفت دویدم تو.نگهبان متوجه شد و صدایم کرد.چند قدم هم دنبالم دوید. من جواب ندادم و سریع خودم را توی شلوغی آنجا گم کردم.هیچ وقت اورژانس را این قدر بی نظم و پرهیاهو ندیده بودم.توی سالن بیمارستان ردهای خون از جلوی در ورودی تا داخل اتاق ها کشیده شده بود.بعضی جاها هم به نظر می آمد مجروح غرق در خون را روی زمین کشیده اند.روی خونها اثر کفش دیده می شد، قبلا كف سالن از شدت تمیزی، نور مهتابی ها را منعکس می کرد و تنها بوی الكل و ساولن بود که حس می شد،اما حالا بوی خاک و خون و باروت که فضا را پر کرده بود مشامم را به شدت آزار می داد.پرستارها در حالی که سرم به دست داشتند این طرف و آن طرف می دویدند و یا میز پر از دارو و تجهیزات پزشکی را همراه خودشان می کشیدند.پرستارها را برخلاف همیشه که شیک پوش و مرتب بودند، طور دیگری دیدم.از آن قیافه های آرایش کرده و لباس های سفید و کفش های تمیزشان خبری نبود.حالا آن لباس های تمیز،پر از لکه های خون مجروحان بود. سنجاق کلاه بیشترشان باز شده،موهایشان از زیر کلاه بیرون زده بود و روی سر و گردنشان ریخته بود.وضع پرستارانی هم که روسری به سر داشتند بهتر از آنها نبود.دکترها سراسیمه و با شتاب کار انجام می دادند.داخل اتاق ها مملو از مجروح بود.مجروحانی که کنار دیوار راهروها خوابانده بودند،از کیسه های سرمی که با میخ به دیوار زده شده بود،دارو میگرفتند.بعضی ها روی برانکارد و بعضی دیگر روی پتو بودند.نگاه اکثرشان بی روح و بی رمق بود.به نظر می رسید از شدت خونریزی به این حال افتاده اند.بعضی ها هم ناله میکردند.فقط صدای یک نفر بلند بود که از اتاق انتهای سالن فریاد میکشید:به دادم برسید.دارم می میرم.
#قصه_شب
#بخش_یازدهم
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
شب جمعه است وبه نیابت از رفتگان خود در این امر خیر شرکت کنید ودوستان را همراهی کنید
با ذکر یاعلی وبه نیت حضرت زهرا کمک کنید
لطفا فیش واریزی را برای ما ارسال کنید
احیاگران قنات باستانی کهریزسنگ
@Ehyagaraneghanat
هدایت شده از کانون فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ
#اعلام_مراسم 3 شب #عزاداری به مناسبت شهادت جانگداز حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به روایت 95 روز بعد از شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله #فاطمیه_دوم
🎤 به نفس گرم : (از ساعت 18:30 الی19:30)
#کربلایی_احسان_عرب
#کربلایی_مهدی_اکرم_زاده
🎙 به کلام خطیب ارجمند #حجت_الاسلام_سروری استاد حوزه و دانشگاه از کرمانشاه
(از ساعت 19:30 الی 20:15)
همراه با سفره اطعام حضرت زهرا سلام الله علیها
🕰 زمان: از یکشنبه 26 آذر ماه 1402 از ساعت 18:00
📍 مکان: کهریزسنگ _ خ شهید هاشمی _ مسجد جامع کهریزسنگ
@kfemamzamani
هدایت شده از دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
خطبه فدکیه - نسخه موبایل.pdf
1.6M
📣📣📣 دارالقرآن حضرت مهدی(عج) با همکاری کانال کهریزسنگ، روز یکشنبه ۲۶ آذر ماه مصادف با سالروز شهادت حضرت زهرا(س) برگزار می کند؛
✅ مسابقه آنلاین و تستی از ترجمه خطبه فدکیه با جوایز نفیس👍😍
✅ اطلاعات تکمیلی متعاقبا اعلام می شود
👤علیرضا پناهیان:
🔻کاش با خطبۀ حضرت زهرا(س) آشناتر بودیم که یکدوره آگاهی از اهم معارف دینی است. اولیاء خدا به فرزندان خود خطبۀ فدکیه را آموزش میدادند و آنها حفظ میکردند. اگر کسی میخواهد جمعبندی فاطمه(س) را از دین اسلام بداند و از علت غربت دین پس از رسول خدا(ص) آگاه شود، این خطبه را بخواند.
https://eitaa.com/darolquranehazratmahdi
#پیام_شهروندی
سلام وقتتان بخیر و خوشی و عرض تسلیت فاطمیه سلام الله علیها خواستم از مسئولین بپرسید الان که مدت ها از تعطیلی خانه فرهنگ می گذرد آیا این همه اعتراض شد نمی خواهند تجدید نظر کنند ؟ شهری که یک فرهنگسرا ندارد حداقل یک خانه فرهنگ نیاز نداشت ؟ تکلیف کلاس هایی که دیگر هیچ وقت برگزار نشد چی میشه ؟ تکلیف نشست های کتاب خوان که برای پیر و جوان این قدر مفید بود چه شد ؟ یکی از مسئولین بیاد لااقل جواب بده.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃شب های جمعه کربلا غوغاییه
🍃حرم دلیل اصلی شیداییه
🎙 #نریمان_پناهی
⏯ #شور
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
AUD-20210728-WA0021.
9.08M
🕊🕊🕊
دعـــــــــای فـــــــــــرج
اِلهی عَظُمَ الْبَلآءُ وَبَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکَشَفَ الْغِطآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.
=====🍃🌺🍃===
برای رفع گرفتاری وبیماری
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ 🤲🏻
حاجت رواباشید ان شاءاللّه 🤲🏻
#التماس_دعای_فرج 🤲🏻
#یاصاحب_الزمان_ادرکنی
#بحق_فاطمه_الزهرا_(س)
أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🤲🏻
🌺 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🌺
🌧🌸🌧🌺
☀️#جمعه24آذر1402
🗓🌸 در تقویم رسمی ایران از آغازسال ۲۷۰روز گذشته و به پایان آن۹۵روز ماندهاست. 🌸🗓
01جمادی الثانی1445
1445/06/01
🌿15دسامبر 2023
2023/12/15
☀️ 🇮🇷رویدادهای مهم این روز در تقویم خورشیدی24آذر آیی/آذر
1️⃣ • برگزاري مراسم چهلم دانش آموزان شهيد 13 آبان 57 در گلزار شهدای بهشت زهرا (1357 )
2️⃣ •صدور بيانيه 8 ماده ای "امام خمينی"(ره) به قوه قضاييه و ارگانهای اجرايی كشور (1361)
3️⃣ •دلار سقوط کرد و بورس پاریس تعطیل شد.(1350)
4️⃣ •سفارت افغانستان در تهران مسئولیت حفظ اموال و منافع عراق را در تهران بعهده گرفت(1350)
5️⃣ • رئیس جمهوری ایتالیا و همسرش برای یک دیدار رسمی واردتهران شدند(1353)
6️⃣ •تلفات و خسارات حجاج ایرانی در آتش سوزی منی چشمگیر اعلام شد.(1354)
7️⃣ •آیت الله ربانی شیرازی در پی یک سخنرانی تند علیه رژیم در شیراز بازداشت شد(1356ش)
8️⃣ •دادگاه نظامی ویژه ارتش، سرلشکر مقربی را به اتهام جاسوسی برای شوروی محکوم به اعدام نمود(1356)
9️⃣ •62نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی که مسبب تظاهرات آن دانشگاه شناخته شدند برای یک نیمسال از تحصیل محروم شدند.(1356)
🔟 • بامداد امروز ناصرالملک تهران را به قصد اروپا در پناه غلامان سفارت انگلیس ترک کرد. (1286)
1️⃣1️⃣ • رضاخان پهلوی پادشاه جديد ايران در مجلس شورای ملی حضور يافته طبق قانون اساسی مراسم تحليف به جای آورد (1304 )
2️⃣1️⃣ • مجلس شورای ملی به رئيس الوزرائی ميرزا محمدعلی خان ذكاء الملك ابراز تمايل نمود و فرمان رياست وزرائی وی از طرف رضاشاه صادر شد (1304)
3️⃣1️⃣ •دولت انگلستان به استناد ماده 15 اساسنامه جامعه ملل شكايت خود را از دولت ايران به علت فسخ قرارداد دارسی تسليم دبيرخانه جامعه ملل نمود. (1311 )
4️⃣1️⃣ •تلفن های چهارشماره ای تهران به پنج شماره ای تبديل شد و ده هزار شماره تلفن جديد به كار افتاد.(1329 )
5️⃣1️⃣ • شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه از امروز کار خود را آغاز کرد و فعلاً خطوط هيجدهگانه مسافرين رابه مقصدميرساند.(1332 )
6️⃣1️⃣ • عهدنامه تجارتی و دريانوردی ايران و هند امضاء شد. (1333 ش)
7️⃣1️⃣ •در تهران، تبریز، اصفهان و بعضی از شهرها بین مشروطهخواهان و مستبدین زدوخورد آغاز شد.(1286)
8️⃣1️⃣ •سفارت روسیه طی یادداشتی اعلام کرد چنانچه ظرف شش روز سه خواسته آنها جامه عمل نپوشد 4 هزار سرباز روسی وارد تهران خواهند شد.(1290)
9️⃣1️⃣ •فیروزآباد از طرف قوای دولتی محاصره گردید.(1333)
0️⃣2️⃣ •باند جدید فرودگاه مهرآباد آماده بهرهبرداری گردید.(1339)
1️⃣2️⃣ •دولت برای تأسیس تلویزیون 300 میلیون ريال به اداره کل انتشارات داد.(1342)
2️⃣2️⃣ •حقوق وظیفه و مستمریبگیران افزایش یافت و از حداقل 40 تومان به 300 تومان رسید.(1347)
3️⃣2️⃣ •مردم یزد و کرمان به عزای 14 شهید اشک ریختند.(1357)
4️⃣2️⃣ •رئیس یکی از کلانتریهای همدان کشته شد.(1357)
🌸☀️💐🎁💐☀️🌺
🎁زاد روز ها🎁:
1️⃣ •زاد روز محمود عزیزی، بازیگر، نویسنده، کارگردان تئاتر، تلویزیون، سینما(1323)
2️⃣ • مهراد مستوفی (مهراد هیدن)، خواننده گروه زدبازی.(1363)
🌸☀️🌱🌧☘️☀️🌺
🌑سالروز در گذشت ها🌑
1️⃣ •درگذشت رضا ارحام صدر، بنیانگذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران(1387)
2️⃣ •ميرزا جواد خان سعدالدوله از اعاظم رجال ايران در دوره قاجاريه درگذشت. (1308)
🌑🌴🌙🌿🕌🐪🕋🌴🌑
🌙 رویدادهای مهم این روزدر تقویم هجری قمری01جمادی الثانی
1️⃣ •وقوع "سریه قرده" در منطقه "قرده"، به فرماندهی "زید بن حارثه" (۳ ق)
2️⃣ •مرگ "هارون الرشید" پنجمین خلیفه عباسی (۱۹۳ ق)
3️⃣ •درگذشت "ابن عسکر" قاضی، مورخ و فقیه مراكشی (۹۸۶ ق)
🌱🌧⛪️🌸🏥🌿
🎄 رویدادهای مهم این روز در تقویم میلادی 15دسامبر
1️⃣ •درگذشت "شيخ شلتوت" رييس دانشگاه الازهر و مفتی بزرگ مصر (1342)
2️⃣ • تولد "شارلْ سِنْتْ بوو" اديب و منتقد معروف فرانسوی (1804م)
3️⃣ •آغاز سلطه استعماری اسپانيا بر آرژانتين در امريكای جنوبی (1516م)
4️⃣ • تولد "هانری بِكْرِلْ" فيزيكدان مشهور فرانسوی و كاشف راديواكتيويته (1852م)
5️⃣ • تأسيس سازمان پناهندگان بينالمللی توسط سازمان ملل متحد (1946)
6️⃣ • آغاز خروج نيروهای استعمارگر اسپانيا از صحرای غربی در افريقا (1975)
7️⃣ •تولد نرون ، امپراطور قسی القلب رم (37)
🌸°🌿🌨🌱⛈🌿°🌺 ✅
🔴💯تعطیل رسمی💯🔴
☀️آینی گونو/جمعه
✅ امروز متعلق است به :
حضرت ولی عصر (ع)
🌸°🌿🌨🌱⛈🌿°🌺
✅ ذکر امروز :
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ (خدایا رحمت بفرست بر محمد و خاندان محمد)
🔸100مرتبه🔸