ماه ام البنین.mp3
10.68M
نماهنگ ماه ام البنین ❤️
🎙 با اجرای گروه سرود نجم الثاقب
تقدیم به حضرت عباس(ع) 😍
شادی دل مادرش خانمامالبنین💚
#قمربنی_هاشم #ماه_ام_البنین(س)
#نواهنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نگاری نازنین امشب می آید
یَل ام البنین امشب می آید
علمدار رشید و مهربانی
بر آن سالار دین امشب می آید🌺
فرارسیدن میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز مبارک باد.😍❤️
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
💫بخش هفتاد و دو💫
این همان قبری بود که برای بابا کنده بودند و آب بالا زد و گفتند:تا شهید بعدی این آب خشک می شود.حسین و یکی،دو نفر دیگر خاک هایی را که برای خشک شدن قبر داخلش ریخته بودند،بیرون آوردند،من هم سر خاک بابا نشستم و توی قبری را که تا چند لحظه دیگر مال على میشد،نگاه کردم. کمی بعد جنازه علی را توی تابوت گذاشته
بودند و می آوردند.توان بلند شدن نداشتم. آرزو کردم کسی آنجا نبود و من آن طور که می سوختم،می توانستم آتش درونم را بیرون بریزم.توی مسجد بعضی از سربازها را دیده بودم که دوستشان شهید یا زخمی شده و آنها خیلی بی تابی می کردند.حرف ها و کارهای شان روی بقیه اثر بدی داشت.من با تمام
رنجی که داشتم،نمی خواستم مثل آنها باشم. وقتی تشییع کنندگان به انتهای جاده خاکی
رسیدند،بلند شدم و به پیشواز علی رفتم. کسانی که تابوت را بلند کرده بودند،راه را برایم باز کردند و من از اول تا آخر تابوت را
دست کشیدم و بعد زیرش را گرفتم.و به طرف قبر که آمدیم،صدای علی در گوشم میپیچید،وقتی دا به او می گفت:علی کی عروسی تو رو ببینم؟می گفت:عروسی من روز شهادت منه،وقتی مرا به طرف قبرم می برند، من به حجله ام وارد می شوم.من دوست دارم با خونم خضاب کنم.این حرف های علی دا را می سوزاند.ولی علی با اعتقاد این حرفها را می زد.به همین خاطر،در این لحظات خیلی به من سخت میگذشت.وقتی فکر می کردم، این لحظه بهترین لحظه زندگی علی است که به دیدار معبودش می رود،به خودم میگفتم: من هم باید در شادی علی شرکت کنم.تا به قبر برسیم،با علی حرف می زدم.اصلا متوجه اطرافم نبودم.هیچ چیز را نمی دیدم.پاهایم یاری نمی کرد.چند بار پایم پیچ خورد و به زحمت تعادلم را حفظ کردم.تابوت را کنار قبر روی زمین گذاشتند.دیگر دلم می خواست کفن را باز کنم و صورتش را بینم ولی اطرافیان اجازه این کار را ندادند.گفتند:حرمت دارد.همانجا چسبیده به تابوت نشستم، دایی سلیم دیگر توی حال خودش نبود.مدام کنار جنازه می نشست و بلند می شد،راه می رفت و همین طور که بلند بلند گریه میکرد، میگفت:علی تو از من کوچک تر بودی،تو باید من رو دفن میکردی،چرا من؟!چرا من باید بالای سر جنازه تو باشم؟! بگو به پاپا چی بگم؟بگو به بی بی چی بگم؟ای خدا به مادرش چی جواب بدم؟یک لحظه سرم را بالا آوردم تا به دایی چیزی بگویم،دیدم لیال از
دور می آید.هول خودم را جمع و جور کردم. اگر لیال مرا در آن حال میدید،بلافاصله می فهمید این شهید حتما عزیزی است که من
این طور کنارش قرار گرفته ام.نمی خواستم لیال یک دفعه با این صحنه روبرو شود.بلند شدم.از علی فاصله گرفتم.لیال نزدیک شد و تا مرا دید،با حال خوبی گفت:سلام،دا رفت. گفتم:سلام.نگاه دقیقی به صورتم کرد و پرسید:چی شده؟ساکت ماندم.پرسید:شهید آوردند؟گفتم:آره.گفت:کیه؟مکث کردم و گفتم:از بچه های سپاهه،لیال سرک کشید و به آدم های دور و بر قبر نگاه کرد.انگار دید همه آشنا هستند.دوباره پرسید:من می شناسمش؟گفتم:آره.فکر میکنم میشناسی پرسید:اسمش چیه؟نتواستم لب از لب باز کنم.نگاهش کردم.نمی دانستم چه بگویم.
داشتم فکر می کردم چطور اسم علی را به زبان بیاورم که خودش گفت:علی خودمونه، مگه نه؟سرم را تکان دادم و سریع گفتم:لیال تو رو خدا مواظب رفتارت باش.على آرزوی همچین روزی رو داشت.هر دوتا روبه روی هم نشستیم.لیال سرش را به آسمان گرفت و با یک سوز و ضجه ایی گفت:یا حسین،بعد با دست هایش صورتش را پوشاند و اشکهایش ریختند.آن چنان این کلمه را با صدای لرزانی ناله زد و گفت که احساس کردم تمام وجودش سوخت.صدای گریه آدم های دور و بر بلند شد.زینب خودش را رساند.لیال را بغل کرد و بوسید و دلداریش داد.لیال صدایش در نمی آمد.بدنش می لرزید و گریه میکرد. سرش را پایین انداخت،روسری اش را چنان جلو کشیده بود که صورتش را نمی دیدم. فقط چکه های اشک هایش را می دیدم که
فرو می ریختند.در حالی که خودم هم می لرزیدم،خودم را کنارش کشیدم و بغلش کردم.دایی نزدیکمان آمد.او بدتر از لیال بود. مدام توی صورتش می زد،روی دستانش میکوبید،ناله میکرد و بیشتر دلم را خون می کرد.چند بار گفتم:دایی،دایی.آنقدر بی تاب بود که توجه نمی کرد.بلند شدم و گفتم: دایی تو مردی،تو باید به ما دلداری بدی،این انصافه که من تو رو آروم کنم ؟گفت:نمی تونم.
وقتی دیدم علی را از تابوت درآورده اند و روی خاک های کنار قبر گذاشته اند،این دو را رها کردم و به طرف على رفتم.انگار توی قبر به خاطر شلوغی دور و برش خاک زیادی ریخته شده بود که دوباره پیکر را بلند کردند و با فاصله کمی آن طرف تر گذاشتند.میخواستند خاک توی قبر را خالی کنند.فرصت را غنیمت دانستم.رفتم سر على را بغل کردم و گره بالای کفن را باز کردم.گفتند:این کار رو نکن. گوش نکردم.روی صورت علی را کنار زدم، صورتش خیلی تمیز و براق شده بود.
#قصه_شب
#بخش_هفتاد_و_دو
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
💫ادامه بخش هفتاد و دو💫
خاک ها و سیاهی ها را شسته بودند.پوست صورتش آنقدر طبیعی و خوشرنگ بود که انگار اتفاقی نیفتاده و علی به خواب رفته است.فقط کمی لاغر شده و زیر چشم هایش گود افتاده بود.این هم به خاطر عمل جراحی اش بود.سرش را توی سینه ام فشردم و تا آنها او را از من بگیرند،صورتش را بوسیدم و به محاسنش دست کشیدم.درست مثل روزهایی که بعد از چند روز به خانه می آمد و سرش را توی بغل میگرفتم و می بوسیدم. یا زمانی که محاسنش را شانه می زدم.دایی طاقت دیدن این چیزها را نداشت.می گفت: بسه دیگه،دق کردم،تو رو خدا،ولی من نمی توانستم این لحظات را از دست بدهم،دیگر
برایم مهم نبود.گاه خودم را کنترل می کردم و گاه آن قدر ضعیف می شدم که میگفتم هر چه می خواهد بشود.بلاخره زینب مرا کنار کشید و خودش سر علی را در بغل گرفت و بوسید.آنقدر قشنگ و راحت با او حرف میزد که انگار پسر خودش است.کارها و رفتار زینب را که میدیدم دلم برای دا میسوخت که اینجا نیست و برای همیشه از دیدن على محروم شد.به چشم های نیمه باز و لبخند روی لبهای علی خیره بودم که حسین گفت:پیکر را بدهید.به عقب برگشتم،حسین و پیرمردی که تلقین می داد با یکی از غسالها توی قبربودند. گفتم:من خودم می خواهم علی را بخوابانم. حسین بیرون آمد و من جایش را گرفتم.
زینب هم به دنبال من آمد و مرد غسال خودش را بیرون کشید.پیکر را بلند کردند.من سرش را گرفتم.زینب تنه اش را.احساس کردم کمرم شکست.منتهی نه از سنیگنی پیکر علی که از سنگینی غم از دست دادنش. فکر میکردم دیگر راست نمیشوم،دیگر هیچ
چیز نمی خواهم.باز همان حس تلخ به سراغم آمد.باز میگفتم این قلب را باید از سینه بیرون بکشم و تکه تکه اش کنم تا دیگر نه غم را بفهمد نه شادی را،نه گرما و نه سرما و نه هیچ چیز دیگر.
دایی گریه میکرد و می گفت:این رو بیارید بیرون،الان دق میکنه.تو رو خدا بیا بیرون.
من انگار که چیزی نمی شنوم،کار خودم را می کردم.علی را خواباندیم.به سختی در قبر نشستم.آرزو می کردم اتفاقی بیفتد و من دیگر از آنجا بیرون نیایم،بمیرم و با علی دفن شوم.با اینکه همه جا آفتاب بود،من در یک تاریکی و سیاهی دست و پا میزدم.فکرمیکردم همه چیز یخ زده و تنها وجود على است که همه چیز را گرم می کند.اگر من از علی جدا شوم،نابود می شوم.هی خم میشدم و صورتش را می بوسیدم.نوازشش میکردم. دلم می خواست کنارش می ماندم.دوست داشتم همین طور برایش حرف بزنم.
زینب که دیگر از قبر بیرون رفته بود،با دایی سلیم و بقیه مرا به ستوه آورده بودند،مرتب میگفتند:بیا بیرون.آخر سر زینب و دایی
دستانم را گرفتند و مرا بیرون کشیدند. پیرمردی که تلقین میداد،شروع کرد به شهادتین گفتن و تلقین دادن.اسامی ائمه را که می آورد،حس میکردم علی با شادی لبیک می گوید.حالا دیگر من پایین پای علی روی خاک ها افتاده بودم.کار تلقین که تمام شد، پیرمرد سنگهای لحد را گرفت و از پایین با شروع به چیدن کرد.چشم از صورت على برنمیداشتم.چقدر دیدن چیدن سنگ ها برایم گران تمام شد.هر سنگی را که میگذاشت، انگار یک قدم به آخر دنیا نزدیک تر می شدم. احساس می کردم بعد از گذاشتن آخرین سنگ،طوفان همه جا را فرا می گیرد و زمین میشکافد.مثل لحظات دفن بابا که به نظرم همه چیز یک خواب تلخ و غیرقابل باور بود، الان هم انتظار داشتم،على بلند شود و به من بگوید همه این ها یک کابوس بود.ولی با قرار گرفتن آخرین سنگ چشمانم کور شد.دیگر چیزی نمی دیدم.می خواستم فرار کنم ولی قدرت از جا برخاستن را هم نداشتم.انگار تمام وجودم منجمد شده بود.یک لحظه احساس کردم از روی زمین کنده شده و
به طرف بالا می روم.توی یک خلاء بودم و دوباره به عمق سیاهچالی پرت شدم. دیوارهای بلند و سیاه که تا آسمان کشیده شده بودند،دورم را گرفته بودند.چون دست علی رو به بالا خشک مانده بود،اطمینان داشتم آن را در غسالخانه شکسته اند. درحالی که توی آن سیاهی دست و پا میزدم صدای شکستن دست توی گوشم به تکرار می پیچید.دستانم را روی گوش هایم گذاشتم.
حالت تلخ و بدی که بهم دست داده بود زیاد و زیادتر میشد.یادم افتاد وقتی عباس فرحان اسدی شهید شد،به مادرش غبطه می خوردم و میگفتم خدا چقدر این مادر را دوست دارد که فرزند او را در راه خودش گرفته.قربانی اش را پذیرفته.بعد از خدا میخواستم ما را هم در زمره خانواده شهدا قرار دهد.حالا این اتفاق افتاده و آن لحظه رسیده بود.ولی جدا شدن از یک عزیز خیلی سخت است،خیلی
نمیدانم وقتی پیر مردی که تلقین می داد بیرون آمد و خواستند روی قبر را بپوشانند، من چه کار کردم و چه حالی شدم که همه دست نگه داشتند.یک دفعه به خودم آمدم و دیدم همه نگاه ها به من است.گفتم:چی شده؟چرا دست نگه داشتید؟باز نگاهم کردند، خودم با دست خاک ها را به داخل قبر هل دادم.حسین با مظلومیت پرسید:آبجی خاکها رو بریزیم؟گفتم: آره.
#قصه_شب
#بخش_هفتاد_و_دو
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
کانال کهریزسنگ
🎥 پخش حسینیه معلی از امشب 🔹حسینیه معلی به مناسبت اعیاد شعبانیه از امشب روانه آنتن شبکه سه خواهد شد.
هم اکنون شروع برنامه حسینیه معلا از شبکه 3 سیما
شمارا به دیدن این برنامه زیبا دعوت میکنیم🌸
🔺مهمترین اخبار خوب و امیدوار کنندهی
۲۴ساعت گذشته=۱۴۰۲/۱۱/۲۳
#خبر_خوب
#ایران_قوی
درود بر همشهری های عزیز،
🌺🌺🌺
روغن های درمانی و مراقبت پوست و موی اعلاء میخای, به کانالمون سر بزن 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3837657701Ce6afbf9e7a
کلی محصولات طبیعی دست ساز درجه یک برای درمان
💥 #ریزش_مو و #سفیدی_مو
💥 درمان #لکهای_پوستی ، #جوش و #آکنه و #چین_و_چروک
💥 کرم برای #زخم_بستر ، #زخم_پای_دیابتی و #شقاق_مقعدی ، #پسوزیاریس
💥 #کرم_ترک_پا و #کرم_روشن_کننده_بدن
💥 #روغن_های_ماساژ برای درمان #واریس ، #نقرس ، #روماتیسم ، #زانودرد ، #پادرد ، #کمردرد ، #سیاتیک
۰۹۰۵۴۹۶۵۹۶۶
💥ارسال فوری و رایگان به سراسر کشور
https://eitaa.com/joinchat/3837657701Ce6afbf9e7a
سید حسن نصرالله: منافع ملتهای منطقه در گروی شکست اسرائیل است
🔹صهیونیستها انتقام شکستهای خود را فقط از غیرنظامیان بیگناه میگیرند. تشکیل اسرائیل عامل اصلی تمامی مشکلات، دردها، سختیها در منطقه است.
🔹اصل وجود اسرائیل، مصیبتی برای تمام منطقه است، و «اسرائیل قوی» خطری برای منطقه به شمار میرود، ولی «اسرائیل ضعیف، بازداشته شده و ترسیده»، خطر کمتری برای ملتهای منطقه دارد. به همین دلیل اسرائیل باید ضعیف شده و در برابر آن بازدارندگی ایجاد شود.
🔹این باید به یک قاعده تبدیل شود. منفعت ملی لبنان، سوریه، اردن و مصر ایجاب میکند که اسرائیل در این جنگ، شکست بخورد. لذا اگر اسرائیل پیروز شود، خطرش متوجه کل کشورهای منطقه خواهد بود.
کانال کهریزسنگ
سید حسن نصرالله: منافع ملتهای منطقه در گروی شکست اسرائیل است 🔹صهیونیستها انتقام شکستهای خود را ف
گزیده بیانات مهم
جناب سید حسن نصرالله
🔹دبیر کل حزب الله لبنان: ۱۳۰ روز هست که شاهد مقاومت حماسی بیسابقه مردم غزه هستیم. ۱۳۰ روز است که شاهد شکست مفتضحانه صهیونیستها هستیم، لذا خواستند این شکست را با حملات وحشیانه پاسخ دهند.
♦️کاری که ما در لبنان در حمایت از غزه انجام میدهیم، پاسخی صادقانه به مسئولیت اخلاقی و مذهبی است که بر دوش هر یک از ما گذاشته شده است.
🔹ریشه همه مصیبتهای منطقه، وجود اسرائیل است. تا زمانی که اسرائیل باشد برای همه منطقه خطرناک است.
♦️می گویند بیایید برای توقف جنگ در جنوب لبنان صحبت کنیم ولی ما می گوییم ۳۰ هزار نفر تا الان در غزه شهید شده اند و ۲/۲ میلیون نفر در خطر قحطی و بیماری و .... قرار دارند؛ اول جنگ غزه را متوقف کنید بعد برای مذاکره بیایید.
🔹این توانایی حزب الله را نشان می دهد که اسرائیل وقتی می خواهد اقدامی علیه لبنان انجام بدهد، هزار بار حساب و کتاب بکند.
♦️جبهه جنوب فقط زمانی متوقف میشود که جنگ غزه متوقف شود. اسراییل در موضعی نیست که برای لبنان شرط تعیین کند. این لبنان نیست که ضعیف است بلکه اسراییل است که در این چهار ماه دچار چالش شده و در ضعف قرار دارد.
🔹وزیر جنگ اسرائیل گفت اگر جنگ غزه را پایان بدهیم، جنگ جنوب لبنان را پایان نخواهیم داد؛ باید بگویم خوش آمدید، در خدمت هستیم! گالانت می گوید جنگ جنوب لبنان را متوقف نمی کند خب نکنید ببینیم چه می شود.
♦️هر وقت جنگ غزه پایان یابد نبرد در جنوب لبنان نیز پایان خواهد یافت، ولی اگر اسرائیل یک روز پس از آن اقدامی بکند پاسخ محکمی خواهیم داد.
🔹در مذاکرات گفتهاند حزبالله را باید بالاتر از رودخانۀ لیتانی برگردانیم، اما بعد گفتهاند رودخانه را جابهجاکنیم بهتر از درگیری با حزبالله است. ما هرگز تسلیم نمی شویم، عقب نشینی نمیکنیم و متوقف نمی شویم حتی به قیمت جنگ در لبنان.
♦️اگر دشمن تهدیدهایش علیه ما را اجرا کند، به جای ۲۰۰ هزار شهرک نشین،۲ میلیون صهیونیست آواره خواهند شد.
🔹تمامی خانه هایی که در جنوب لبنان آسیب دیده اند، بهتر از قبل بازسازی خواهند شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ورود سامانه بارشی بسیار قوی به کشور از فردا
کارشناس هواشناسی:
🔹️روز پنجشنبه این سامانه بارشی قوی تر خواهد شد و شمال و جنوب غرب کشور را در برخواهد گرفت.
http://eitaa.com/kahrizsang
🔺 سبزه های عیدتون رو کی بزارید؟
🔸•عدس
زمان خیساندن ۱۰ تا ۱۸ ساعت
زمان کاشت: ۱۰ اسفند
🔸•ماش
زمان خیساندن ۱۰ تا ۱۸ ساعت
زمان کاشت ۱۰ اسفند
🔸•خرفه
زمان خیساندن: ۶ تا ۸ ساعت
زمان کاشت ۲۲ اسفند
🔸•تخم کدو
زمان خیساندن: ۴۸ ساعت
زمان کاشت ۱۰ اسفند
🔸•گندم
زمان خیساندن ۱۰ تا ۱۸ ساعت
زمان کاشت ۱۵ اسفند
🔸•شاهی
زمان خیساندن ۱۰ تا ۱۸ ساعت
زمان کاشت ۲۲ اسفند
🔸•خاکشیر
زمان خیساندن ۶ تا ۱۰ ساعت
زمان کاشت ۲۳ اسفند
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
24.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرود سلام فرمانده ۳ منتشر شد
سلام فرمانده مهدی، سلام آقای خوبم
@kahrizsang
حضور آگاهانه در انتخابات و انتخاب هوشمندانه از سوی آحاد مردم، یک مشارکت در سرنوشت کشور است .
#جلسه_پرسش_و_پاسخ
سخنران جناب سرهنگ غلامرضایی
مکان مسجدالحجت
بعداز نماز مغرب وعشا
زمان چهارشنبه ۲۵ بهمن
#پایگاه های مقاومت بسیج شهر کهریزسنگ
✨بِسْمِ الله الرَّحْمن الرَّحیم✨
جان عالم به فدایت که غریب الغربائی🌸🌸
🌺میلاد با سعادت
امام حسین (ع)
حضرت اباالفضل العباس (ع)
امام سجاد(ع)
بر تمام شیعیان مبارک باد
🕊ختم گروهی سوره مبارکه یاسین هدیه ای باشد برای شهدای بهمن ماه...
شهید حمید ابراهیمی🌷
شهید بهمن قربانی🌷
شهیداصغرشمسی🌷
شهیدغلامحسین صالحی🌷
شهیدعبدالله قربانی🌷
🌸چهارشنبه ۲۵ بهمن ماه
ساعت ۸:۳۰
همراه با مولودی خوانی خانم مهرابی
ساعت ۹
در پایگاه ام ابیها سلام الله علیها
دعای امام زمان بدرقه ی زندگیتان✨
اللهم عجل لولیک الفرج✨
چهارشنبه امام رضایی✨
https://eitaa.com/joinchat/375128279C20564ed893
هدایت شده از پایگاه خبری شهرداری کهریزسنگ
🌺 دیدار با خانواده محترم شهیدان ابراهیمی (مرحوم حاج مراد) در روز ولادت امام حسین (ع)، با حضور جناب آقای مباشری معاون محترم استاندار و فرماندار ویژه شهرستان نجف آباد، حجت الاسلام ترکی امام جمعه محترم گلدشت ، ریاست محترم بنیاد شهید و ایثارگران ، معاون محترم حوزه بسیج امام علی (ع)، جناب آقای مهندس حجازی شهردار محترم و اعضای محترم شورای اسلامی شهر کهریزسنگ
📲باما در فضای مجازی همراه باشید
🇹🇯روابط عمومی شهرداری وشورای اسلامی شهر کهریزسنگ
@shahrdarikahrizsang
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
💖گروه تولیدی مبل کوثر💖
💥بدون پیش پرداخت با اقساط بلند مدت💥
👈تولید کننده ی انواع مبلمان راحتی و نیمه استیل و سرویس خواب عروس👉
🎊🎊🎊🎊🎊
تلگرام:
@moble_kosar
پیج اینستاگرام:
http://Instagram.com/moble__kosar/
کانال ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/525337193C85d4431db2
🚗لوکیشن در نشان:
B2n.ir/t93029
آدرس: اصفهان ابتدای جاده ی نجف آباد ۳۰۰ متر بعد از سه راهی درچه تقاطع اول جاده نجف آباد کوچه ۴
مبل کوثر
📱۰۹۱۳۱۱۷۱۶۰۷
باباشاهی
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
میلادی: Wednesday - 14 February 2024
قمری: الأربعاء، 4 شعبان 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹ولادت حضرت عباس علیه السلام، 26ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت سجاد علیه السلام
▪️7 روز تا ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام
▪️11 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️26 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️35 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیه السلام
🌷چهارشنبه تون شـاد و پربرکت
💐پیشکش نگاه مهربانتون
🌷در این روز زیبای عیـد
💐روزتون گلباران
🌷روزی پراز عشق و مـحبت
💐روزى پراز شادى و آرامش
🌷روزى پر از خنده و دلخوشى
💐وروزی پراز خبرهای خوب
🌷براتون آرزومندم
💐میلاد حضرت ابوالفضل(ع) مبارک
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 مدیر مرکز راهبری شبکه گاز: انفجار خرابکارانه در خط لوله بروجن شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری خسارت جانی نداشت
عقلی:
🔹در حال حاضر در تامین گاز شهرها و روستاها مشکلی وجود ندارد و مشکلات ایجاد شده در چند روستای نزدیک به محل حادثه به زودی برطرف می شود.
🔹هموطنان به شایعات توجه نکنند.
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انفجار خرابکارانه در خط اصلی انتقال گاز سراسری کشور!
اسماعیل یزدانی، فرمانده آتشنشانی بروجن: صدای شنیده شده در پی انفجار خط ۶۵ انتقال گاز سراسری کشور حدفاصل گردنه حلوایی و سهراهی بلداجی بوده است.
مسئولان محلی این انفجار را ناشی از اقدام خرابکارانه اعلام کرده اند
این رخداد تاکنون هیچ تلفاتی نداشته است.
آتش سوزی با تلاش نیروهای امدادی مهار شده است
✍️ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا :
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
کانال کهریزسنگ
نماهنگ ماه ام البنین ❤️ 🎙 با اجرای گروه سرود نجم الثاقب تقدیم به حضرت عباس(ع) 😍 شادی دل مادرش خان
السلام علیکَ از مجنون😍❤️
السلام علیک یا لیلا😍❤️