eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.7هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
335 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدایا ما مهمان‌های خوبی نبودیم تو ببخش… 💔خداحافظ رمضان ✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8370368877668(1).mp3
17.34M
۱ دارند درها را می‌بندند، و ما از کسانی نبودیم که حق این ماه را بجا آوردند. ✘ چگونه در همین فرصت باقیمانده، می‌توانیم تمام خیرات رمضان را جذب کنیم؟
42.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای وداع ماه مبارک رمضان دعای۴۵ صحیفه سجادیه حاج مهدی سماواتی 🌱🌱التماس دعا🌱🌱 https://eitaa.com/darolquranehazratmahdi
خدانگهدار اي ماه غفران و رحمت خدانگهدار اي ماه عشق و پرستش خدانگهدار اي ماه نزدیکی بر آرزوها خدانگهدار اي ماه مهمانی حق تعالی خدانگهدار اي دوریت سخت و جانکاه خدانگهدار اي بهترین ماه الله ┄┅┅❅🌷🇮🇷🌷❅┅┅┄ 📬کانال خبرنگاران جوان(کهریزسنگ): @kanal_kahrizsang_young_reporters
📿📿📿اقامه نماز عید سعید فطر 🌙🌙 🔹 به امامت حجت‌الاسلام حاج سید محسن هاشمی ⏰ صبح روز عید ساعت ۵:۳۰ 📌 مسجد جامع کهریزسنگ 📡 @kfemamzamani ¦ 🌐 mjkahrizsang.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه لحظه‌ی خداحافظی صاحبخونه کنار در می‌ایسته به مهمانش لبخند میزنه لبخند خدا بدرقه زندگیتان
💠اقامه نماز عید سعید فطر 🔷 به امامت: 🔹حجت‌الاسلام والمسلمین شکروی 🕕 زمان: 🗓 صبح روز عید، ساعت 6:30 صبح 📍مکان: 🌷مسجد الرسول(ص) کهریزسنگ
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ به استحضار شما سروران ارجمند میرسانیم چون فردا عید اموات هست همزمان در گروه ختم ، خیرات ، نذورات و کفارات ، ختم صلوات به نیت اموات و این عزیزان آسمانی بارگزاری میکنیم . عزیزانی که فردا عید اول شون هست تقاضا داریم که هر یک از عزیزان شما که امسال فوت کردن میتونین عکسشون رو با نام ونام خانوادگی برای ما به آیدی : @Nikokarimar3 در ایتا ارسال کنید تا در گروه ختم به نیت این مرحومین ختم برگزار شود. 🖤روحشون قرین رحمت الهی ▪️گروه ختم خیرات،نذورات و کفارات شهرکهریزسنگ https://eitaa.com/joinchat/2935947540Cd9e3ef90b2
📸حمله تروریستی به دو خودروی فراجا در جادۀ سیب سوران به مهرستان ‌‌‌ کانال رسمی صابرین نیوز👇🏼 ▪️ @Saberin_fa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حاجی دلیگانی، نماینده مجلس: دولت در قبال تلاطمات بازار ارز و سکه واداده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻مبلغ فطریه سال ۱۴۰۳ چه میزان است؟ فلاح زاده :عضو بخش استفتائات دفتر رهبر انقلاب 🔸میزان فطریه براساس قیمت گندم برای هر نفر ۶۵ هزار تومان و براساس قیمت برنج برای هر نفر ۱۸۰ هزار تومان است. 🔸همچنین کفاره یک روز روزه عمد ۹۶۰ هزار تومان و کفاره یک روز روزه عذر ۱۶ هزار تومان است. @kahrizsang
هدایت شده از مدادرنگی
🍃 🎥 فاطمه براتی کهریزسنگی عزیز، ۱۰ ساله از اصفهان، این نقاشی‌ رو برای پویش نقاشی فرستادند😊 ممنون فاطمه جان🌺 الآن وقتشه این پست رو تا جایی که میتونی برای دوست‌هات بفرستی تا بیشتر دیده بشه و یکی از برنده های مسابقه نقاشی باشی. 🌈 مدادرنگی، کانال ویژه برنامه های کودک @medadrangiirib
📿📿📿اقامه نماز عید سعید فطر 🌙🌙 🔹 به امامت حجت‌الاسلام حاج سید محسن هاشمی ⏰ صبح روز عید ساعت ۵:۳۰ 📌 مسجد جامع کهریزسنگ 📡 @kfemamzamani ¦ 🌐 mjkahrizsang.ir
🌺دیدارجناب آقای مهندس حجازی شهردار محترم و اعضای محترم شورای اسلامی شهر از کارگران محترم واحد خدمات شهری جهت تبریک عید فطر و همچنین تقدیر و تشکر اززحمات این عزیزان به خاطر فعالیت‌ها وبرنامه های اعیاد نوروز و ماه مبارک رمضان در سطح شهر 📲 با ما در فضای مجازی همراه باشید ✉️ @shahrdarikahrizsang🇮🇷
44.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عید سعید فطر مبارکباد...🌸 کلیپ جشن نماز و ضیافت افطاری در کودکستان آدینه🥰 ۲۹ رمضان ۱۴۴۵ ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
📸رویت هلال ماه شوال در اصفهان ✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫بخش صد و سیزده💫 با این فکر که مردم اینجا هم به کار من نیاز دارند و شاید خدمات ما باری از غصه های دلشان کم کند،ادامه میدادم.یک بار پسر بچه پنج،شش ساله ای را به درمانگاه آوردند که موقع بازی چوبی به نزدیک چشمش خورده بود،بدجور آن قسمت صورتش را شکافته بود. زخم دو، سه شاخه شده بود.یکی از پزشک هایی که تازه اعزام شده بوده تا او را دید، گفت:اعزامش کنید ماهشهر.وضعیت بیمارستان ماهشهر را میدانستم.حدس می زدم با آن حجم بالای کاری که آنجا است،بهتر است خودمان این کار را انجام بدهیم،با این فکر پسر بچه را روی صندلی نشاندم و از او خواستم چشمش را ببندد.مقداری اسپری سر کننده به زخم زدم.سوزنی برداشتم وخیلی ظریف و دقیق زخم را بخیه زدم.بعد با ذوق و شوق دست پسرک را گرفتم و به اتاق آوردم. محل بخیه را نشانش دادم.همین که چشم دکتر به بچه افتاد،عصبانی شد و جلوی مریض ها سرم داد کشید:من به شما دستور میدم بچه رو به ماهشهر منتقل کنید،چرا این کار رو کردی؟گفتم:آقای دکتر نیازی نبود.این بچه تا به ماهشهر میرسید،زخمش کلی خونریزی میکرد.اینجا بخیه کردیم و تموم شد.حرفم قانعش نکرد.همین طور داد وبیداد میکرد و به من تشر میزد.چند وقت بعد مادر پسر بچه آمد و گفت:خیلی خوب بخیه کردی، جای زخمش چندان معلوم نیست.خود دکتر هم بعد از مدتی گفت:خانم من خیلی تند رفتم.ولی خودمانیم خیلی خوب بخیه کردی. فکر نمیکردم بتونی همچین کاری بکنی.ما از این دست زخمی ها توی کمپ زیاد داشتیم. بچه شش ماهه ای که تازه می توانست بنشیند در آهنی اتاق روی سرش افتاده بود و سرش شکافته شده بود بچه های درمانگاه چهل تا بخیه به زخم زده بودند.مادر بچه مرتب او را به درمانگاه می آورد پانسمان را عوض میکردیم.همه نگران بودند،ضربه سنگینی که به سر او خورده،باعث کند ذهنی او شود.از این بدتر پسر هفده،هجده ساله ای که چند سال بود پایش سوخته و زخمش خوب نمیشد.پوست پایش مثل لاک لاکپشت سخت شده و از زانو به پایین به شدت عفونت کرده بود،اینقدر این زخم بدشکل و ناجور بود که دل آدم ریش میشد ولی مجبور بودیم زخم ها را بتراشیم،ضدعفونی کنیم،با پنس عفونت ها را که به شکل فتیله شده بودند بیرون بکشیم.بعد از دو ماه دکتر گفت که پایش حتما باید عمل شود و اگر همینطور ادامه پیدا کند عصب هایش عفونت میکند و آنوقت پایش باید قطع شود.بعضی بیماران هم حالت روانی داشتند و از نظر دکترها هیچ علامت مریضی در آنها دیده نمیشد.ولی خودشان را به مریضی میزدند.یک بار خانمی را آوردند.او تازه عروس بود و میگفت حال خوشی ندارد.او مرتب خودش را روی زمین می انداخت و حالت غش به خودش می گرفت.دکتر بعد از معاینه گفت هیچ مشکلی ندارد.فقط عصبی است و آمپول مسکن و آرام بخش برایش تجویز کرد.وقتی میخواستیم به او آمپول بزنیم،از روی تخت پایین پرید.او دور تخت میچرخید و ما به دنبالش می دویدیم . بلاخره به زور او را نگه داشتیم و آمپولش را تزریق کردیم.شبی زهرا شره به درمانگاه آمد تو اتاق بودم که صدایش را شنیدم.باز داشت دعوا میکرد،آمدم توی راهروی درمانگاه و با خنده گفتم:چی شده؟چه خبره؟میخوای شر راه بندازی؟پسرش را نشان داد و گفت:اسهال و استفراغ شدید داره.اینا میگن ببرش بیمارستان اینجا نمیتونیم کاری براش بکنیم. آن شب همراه زهرا شره با آمبولانس بچه را به بیمارستان ماهشهر بردیم.زهرا آنجا هم داد و بیداد کرد و با دکتر درگیر شد.طوری که دکتر گفت:من اصلا مریض این خانم را نمی بینم.پا در میانی کردم و گفتم که این خانم وضع روحی درستی ندارد.اختلال روانی دارد، بچه را که بستری کردند من با آمبولانس برگشتم درمانگاه.دو،سه بار به خاطر نبود پزشک مجبور شدیم،دست به کارهایی بزنیم که حداقل من نه جربزه و نه دل و جراتش را داشتم.یک شب مرد عربی به درمانگاه آمد و گفت:حال زنش خراب است و دارد از دست میرود.بهیار درمانگاه آمبولانس را برداشت و همراه مرد رفت.مریض،عرب زبانی بود که خانه اش در نزدیکی در ورودی کمپ قرار داشت و میخواست بچه به دنیا بیاورد.آنقدر در خانه درد کشیده بود که توی آمبولانس در حال وضع حمل بود.نتوانستیم او را داخل بیاوریم.ناچار بهیار درمانگاه گفت که توی آمبولانس به وضع او برسیم.هیچ کدام از ما راضی نبودیم برای کمک به او برویم.اولین بار بود که زائو میدیدیم.هم خجالت می کشیدیم و هم می ترسیدیم،اما بهیار درمانگاه دستیار میخواست به تنهایی نمی توانست کاری انجام دهد.اول گفتیم مادر شوهر زن را که با او آمده بود و حالا بیرون آمبولانس ایستاده بود،برای کمک بفرستیم،اما به نظر می رسید زن بی دست و پایی است.هیچ کاری از دستش نمی آید.برای من هم سخت بود اما دیدم اگر نروم زن تلف شود،خودم را نمی بخشم و توی آمبولانس،دیدم زن هم از اینکه بهیار مرد بالای سرش است،ناراحت است . بهیار آمپولی به دست زن زد و به من گفت: خانم سعی کنید کار یاد بگیرید.توی این جنگ باید هر جور کاری بلد باشید.
💫ادامه بخش صد و سیزده💫 اگر لازم شد خودتون دست به کار بشید.من که از مرگ زن میترسیدم،پشتم را به او کرده و حتی به صورتش هم نگاه نمیکردم چیزی نگفتم و آرام ماندم،فقط وقتی بهیار چیزی میخواست به او میدادم.زن مظلوم با اینکه وضع خوبی نداشت،صدایش درنمی آمد.فقط دست مرا گرفته بود و به شدت فشار میداد بلاخره بچه به دنیا آمد ولی هیچ صدایی نداشت.رنگش كبود بود.انگار داشت خفه میشد.بهیار به من گفت:سریع بند ناف راببر گفتم:نمیتونم،یک دفعه او که عصبانیتش از دست من به اوج رسیده بود،داد کشید:پس کی باید یاد بگیرید؟با ترس گفتم:از کدام قسمت باید پند ناف رو ببرم؟خیلی می ترسیدم.با ترس و لرز بند ناف را قیچی کردم، بعد خودش پاهای بچه را گرفت،وارونه اش کرد و به پشتش زد.بعد بینی و حلقش راتمیز کرد.با این کار صدای گریه بچه دد آمد.بچه ها یی که بیرون درمانگاه ایستاده بودند،ملحفه و پتویی آوردند و نوزاد را که دختر تپل مپلی بود در آن پیچیدند،نوزاد را دست به دست می چرخاندند و جیغ جیغ میکردند چه نازه،چقدر قشنگه. دوباره بهیار درمانگاه سرمان داد کشید:این چه وضعیه؟مگه اینجا مهد کودکه؟چقدر شلوغ میکنید.مادر نوزاد را که حال خوبی نداشت،به کمک بچه ها داخل درمانگاه آوردیم و سرمی به دستش وصل کردیم.چون نمی توانست نوزاد را شیر بدهد،با قاشق در دهان بچه آب قند ریختیم.شوهر زن از اینکه دومین بچه اش هم دختر است،خیلی ناراحت بود.انگار نه انگار که ممکن بود،زن و بچه اش هر دو بمیرند.زن بیچاره هم از شوهرش میترسید.من فکر میکردم زن آرزوی مرگ میکرد،مرد با عصبانیت از ما خواست بگذاریم زن و بچه اش را ببرد.هر چه می گفتیم وضعش خطرناک است.باید او را به بیمارستان ببریم،قبول نمیکرد،وقتی سرم تمام شد،زن را به بهداری سربندر منتقل کردیم.کادر بهداری شدیدا با ما برخورد کردند که چرا زن را حرکت دادیم و اصلا چرا از اول او را به بهداری نبرده ایم.هر چه می گفتیم؛ بچه در حال دنیا آمده بود،ما ناچار شدیم کمکش کنیم،نمی پذیرفتند و به سختی بیمار را تحویل گرفتند.دو،سه شب بعد هم چنین اتفاقی افتاد.مشکل اینجا بود که زنها می خواستند بچه شان را در خانه به دنیا بیاورند و درمانگاه نمی آمدند،اما وقتی دچار سختی می شدند به فکر دکتر می افتادند.در مورد دوم هم زن خیلی بی تابی میکرد.بعد از اینکه نوزادش به دنیا آمد از حال رفت.بعد او را داخل آمبولانس گذاشتیم و دوباره به همان بهداری بردیم.این دفعه با ما دعوای درست و حسابی کردند و گفتند:کاری می کنند که درمانگاه تعطیل شود.گفتم:شما مختارید،هر کاری می توانید بکنید.ما وظیفه مان را انجام دادیم.ما نه ماماییم نه دوره دیده ایم.این دو نفر را هم وقتی آوردند درمانگاه که در حال مرگ بودند.ما تا بخواهیم آنها را به بهداری برسانیم مادر و بچه تلف می شدند.آنها را این طوری آوردیم بهتره یا جنازه هایشان را تحویل تان میدادیم؟اکیپ پزشکی بعدی که آمدند شبها را هم می ماندند.توی اتاق تزریقات،ما امدادگران بومی استراحت می کردیم و در اتاق بیماران،اکیپ اعزامی می خوابیدند. آقای آتشكده که مسئول هلال احمر آبادان شده بود،مرتب به درمانگاه می آمد و سرکشی می کرد و دارو و وسایل می آورد.مسئول اکیپ جدید،دکتر حسینی نام داشت.از همان اول کارهای درمانگاه را تقسیم کرد.حتی شستشوی ظرف ها و نظافت درمانگاه را که تا آن موقع دخترها انجام میدادند،در جدول کاری افراد درمانگاه آورد.ما گفتیم:کار شما طبابت است.این کارها رابه ما واگذار کنید. میگفت:چه فرقی میکند؟ کاره کار است. دکترها هم مستثنی نیستند.ما آمده ایم اینجا کار کنیم و اگر لازم باشد اسلحه هم میگیریم و می جنگیم،وقتی مریض نیست ما هم باید کار کنیم.در ضمن مگر شما تعهد داده اید اینجا را نظافت کنید؟!با همه سختی کارش به این برنامه ریزی مقید بود.من وقتی میدیدم دکتر حسینی از اشپزخانه کمپ غذا میگیرد و بعد از خوردن غذا سالن درمانگاه را که به سختی جارو شده با دقت نظافت میکند یا ظرفها را میشوید،خیلی شرمنده میشدم. اصرار میکردم آقای دکتر اجازه بدهید،من انجام بدهم.میگفت:نه وظیفه منه.شما برو به کارهای دیگه ات برس،روزها می گذشت و من همچنان از درد کمر و پاهایم رنج میبردم در بیمارستان شیراز دکترها گفته بودند برای معاینه مجدد و ادامه درمان باید بروم تهران. یکبار من از طریق یکی از برادرهای سپاه تلفنی با برادر جهان آرا صحبت کردم وموضوع را گفتم،برادر جهان آرا معرفی نامه ای برایم فرستاد که در آن مرا به بیمارستان سپاه در تهران معرفی میکرد.معرفی نامه که دستم رسید،نمی دانستم چه کار کنم.تا به حال تهران نرفته و هیچ جای تهران را بلد نبودم، هیچ آشنایی هم آنجا نداشتیم که به خانه اش بروم.همان روزها یونس محمدی که نماینده مردم خرمشهر در مجلس شورای اسلامی بوده برای سرکشی از مردم جنگزده به کمپ B آمد.
🔴 پخش زنده مسابقات فوتسال جام رمضان ⚽️⚽️ توسط گروه رسانه ای پارتیزان جهت مشاهده روی لینک زیر بزنید 🔗https://www.aparat.com/partizanistudio/live با دنبال کردن صفحه آپارات و کانالهای ما از ما حمایت کنید 🙏🏻 📡 @partizanistudio ¦ 🌐 partizanistudio.ir
🔴 پخش زنده مسابقات فوتسال جام رمضان ⚽️⚽️ توسط گروه رسانه ای پارتیزان جهت مشاهده روی لینک زیر بزنید 🔗https://www.aparat.com/partizanistudio/live با دنبال کردن صفحه آپارات و کانالهای ما از ما حمایت کنید 🙏🏻 📡 @partizanistudio ¦ 🌐 partizanistudio.ir