eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.8هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
7هزار ویدیو
340 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ محض اطلاعتون فردا شنبه میشه ۰۱/ ۰۲ / ۰۳ اگه میخواید کاری رو شروع کنید بسم الله
اسرائیل چرا انقدر دیر وقت به اصفهان ریز پرنده فرستاد ؟؟ آخه دم صبح ؟ 😳 احتمالا از سر شب ریز پرنده ها داشتن توی اصفهان آدرس میپرسیدن و اصفهانیا بهشون میگفتن: دادا باید مستقیم بری ، برو چلووووو 🤣🤣🤣
هدایت شده از شهدای شهر کهریزسنگ
28.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روز ها هیچ چیز سر جایش نیست… اما برادر شهیدم… تو چه زیبا جای گرفته ای کنج دلم گرچه ندیدمت اما دلم برای کسی که ندیدمش تنگ است دیدن عکس هایت به من آرامش می دهد حتی اگر فراموشم کنی آن قدر به تو فکر می کنم تا فکری به حالم کنی. ✨✨✨✨ برای سالروز تولد رفیق شهیدم ☫🇮🇷 @shohadayekahrizsang
♦️رگبار باران و رعد برق نیمه جنوبی و غربی اصفهان را فرا می گیرد. کارشناس پیش بینی اداره کل هواشناسی اصفهان: 🔹طبق نقشه های پیش بینی و پیش یابی از عصر روز جمعه (امروز) با عبور متناوب امواج از استان رگبارهای پراکنده بهاری و رعد و برق برای نیمه جنوبی و غربی استان پیش بینی می شود. 🔹وضعیت جوی از امروز تا اواسط هفته آینده در استان، کمی ابری گاهی افزایش ابر و وزش باد به نسبت شدید گاهی شدید و در ساعات عصر و شب بارش‌های رگباری گاهی همراه با رعد و برق و احتمال تگرگ به‌ویژه در نیمه غربی پیش‌بینی می‌شود. 🔹با نفوذ و فعالیت سامانه بارشی از روز دوشنبه در منطقه، شدت و گستره بارش ها در استان افزایش پیدا خواهد کرد. ‌✍️رسانه مردمی کهریزسنگی ها در ایتا:👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ https://eitaa.com/joinchat/2889875490C8ecb603291 ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
♨️ واکنش وار مانیتور، اکانت ناظر بین المللی در واکنش به حمله اسرائیل اعلام کرد 🔻 ناامیدکننده‌ترین پاسخی بود که تابحال دیده‌ام. @kahrizsang
ارزانسرای یلدا کهریزسنگ https://eitaa.com/joinchat/2593521955C5d645cd800 ارتباط با ما : @Ebrahimishopp آدرس حضوری مغازه کهریزسنگ خیابان ولیعصر دقیقا روبروی پارکینگ گلزار 09938018128 ساعت کاری 9/30 صبح تا 1 عصر 4 تا 8 ساعت کاری روزهای تعطیل یا مناسبت ها متغیر است.
1_10760581099.mp3
2.93M
خیلی قشنگ حتما گوش کنید. أَلَا بِذِڪْرِاللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅ 🌼🍃کانال مرجع ادعیه و اذکار معنوی کهریزسنگ https://eitaa.com/amalestijari
ریزپرنده‌ها از داخل بلند شده، از مرزها نیومده بودن | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فرمانده کل ارتش در واکنش به حادثه اصفهان: چند شی پرنده بود که به آن‌ها تیراندازی شده بود 🔹امیر سرلشکر «سیدعبدالرحیم موسوی» فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران درباره صدای انفجار شنیده شده در اصفهان، اظهار داشت: با توجه به هوشیاری ما، چند شیء پرنده بود که به آنها تیراندازی شده بود. 🔹وی در ادامه درباره تهدید ایران در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی توسط رژیم صهیونیستی افزود: از هر دیوانه‌ای بی عقلی بر می‌آید؛ بستگی به عقل آن دارد. 🔹فرمانده کل ارتش درباره واکنش ایران به تهدید رژیم صهیونیستی، گفت: واکنش ایران را پیش از این دیده‌اید./مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید/مردم شهر اصفهان با جمع شدن در کنار پل تاریخی خواجوی اصفهان سرود ای ایران را باهمخوانی اجرا کردند. @iribnews_esfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻🎥 کارشناس اینترنشنال: حمله ایران کجا و خرابکاری ناموفق اسرائیل کجا؟! این آن چیزی نبود که مدام اسرائیل ادعا می‌کرد و ما منتظرش بودیم! @kahrizsang
✅ آموزش تعزیه خوانی
💠 مدرسه تربیتی فُتُوَّت؛ محفلی برای احیای تعلیم و تربیت اسلامی🕌 ⚜️ با عنایت حضرت حق و استمداد از حضرت حجت(عج) پیش ثبت نام سال تحصیلی 1403-1404 مدرسه تربیتی فُتُوَّت آغاز شد. 📣 برای زندگی واقعی آماده شو... 🌱ویژه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول، پایه هفتم🌱 ♦️محلی برای پی‌ریزی شخصیت‌های قدرتمند؛ 🔸فرصتی برای تربیت نوجوان در همه قوا؛ ♦️محیطی غنی برای آشنایی با جنبه های مختلف زندگی؛ 🔸رشد مهارت‌های اجتماعی و شغلی در کارگاه های علمی و مهارتی؛ ♦️بستری برای تقویت عقل عملی، قدرت تصمیم‌گیری و استقلال. 🔰با تکیه بر مبانی تعلیم و تربیت 🔔 آشنایی با مدرسه تربیتی فُتُوَّت 📝ثبت نام در مدرسه تربیتی فُتُوَّت °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• 🏠نشانی مدرسه: نجف آباد، خیابان گلبهار غربی، کوچه ارشاد جنوبی مسجد امام صادق علیه السلام @fotovat_school🌹 •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
🔰ســرنـوشـتـ اعـلام نتـایـج آزمـون استخـدامی آمـوزگـاری امـسـال هـم بـه امـا و اگـر ها کـشـیـد ! ▫️مسوولان آموزش و پرورش بارها اعلام کردند که قرار است امسال به سرعت و به دقت نتایج آزمون استخدامی، مصاحبه و گزینش را بررسی کنند و اکنون به نظر می‌رسد، این قول ها فقط در مقام مصاحبه گفتاری بوده و در عمل همچون سال گذشته بازی با روح و روان داوطلبین هست و اعلام نتایج به هفته آینده و یا شاید هفته های آینده موکول شده باشد. ▫️پیگیری‌های خبرنگار مهر نشان می‌دهد سازمان سنجش تا پایان فروردین هم نتوانست اعلام نتایج اولیه آزمون استخدامی را اعلام کند و تنها قرار است در هفته پیش رو زمان دقیق اعلام نتایج مشخص شود. ▫️البته یکی از مسؤولان سازمان سنجش در گفت‌وگو با خبرنگار مهر ابراز امیدواری کرد تا پایان هفته آتی نتایج اولیه آزمون استخدامی آموزگاری اعلام شود./مهر
💫بخش صد و بیست و سه💫 قرار شد ما یکی،یکی بنشینیم و دیگری شانه های کسی را که قرار است تیراندازی کند بگیرد تا بعد از شلیک،لگد اسلحه ما را به عقب پرت نکند.ما یکی،یکی نشستیم و شروع کردیم به تیراندازی من در حالی که حبیب شانه هایم را گرفته بود به دیوار رو به رویم نشانه رفتم و آن را به رگبار بستم.دیوار که گویا قبلا قیرگونی شده بود،بعد از اصابت گلوله ها آتش گرفت.مردها دویدند و دیوار را خاموش کردند.حبیب به من گفت:فکر کردی با عراقی ها روبه رویی،بابا این دیوار مال بیت الماله.چون ژ - سه برای ما سنگین بود یک کلاشینکف آوردند و توی خانه گذاشتند.بعد از آن هر وقت در میزدند همیشه یکی از ما مسلح جلوی در هال روبه روی در حیاط می نشست و دیگری اول میپرسید چه کسی است و بعد آرام در را باز میکرد.یکبار که هیچ کدام از مردها خانه نبود،در خانه را زدند. گفتیم کیه؟گفت:در را باز کنید.برق تون اشکال پیدا کرده،گفتیم برق ما اشکالی نداره گفت:چرا برق های اینجا اشکال پیدا کرده با اینکه مردی در خانه نبود ولی ما گفتیم:صبر کنید تا مردان مان را بیدار کنیم.گفت:نه مشکلی نیست.شما چراغ راهرو را خاموش کنید ما از بیرون سیم برق را درست می کنیم.ما دوباره گفتیم.خب اگر لازمه ما آنها را صدا کنیم.که دیگر جوابی نیامد.از این دست ماجراها و شیطنت های منافقین که مرتب به گوشمان میرسید،کم نبود.این از دشمن داخلی،از آن طرف هم شهر مرتب زیر آتش توپ و خمپاره بود.بمباران هواپیماهای دشمن برای ما عادی شده بود.آنقدر به این صداها مأنوس شده بودیم که اگر نیم ساعتی این صداها را نمی شنیدیم،انگار چیزی گم کرده ایم.با اخباری که منافقین به عراق می دادند،مناطقی از شهر که هنوز مردم در آن زندگی میکردند بیشتر مورد حمله هوایی و توپخانه قرار میگرفت.ولی به مرور که اوضاع عادی شد مردم دوباره به شهر برگشتند.اوایل که من رفتم آبادان بازار رونق و فعالیتی نداشت بعدها زنهای عرب که ماست و شیر دام هایشان را می فروختند دوباره کارشان را از سر گرفتند و علاوه بر نانوایی آش فروشی و یک کبابی هم باز شد،یک بار با خانم اقبال پور رفتیم بازار.دیدیم مغازه دار زولبیا و بامیه آورده است.با خوشحالی گفتیم یک کیلو برایمان بذار،مغازه دار چون جعبه نداشتن کیسه نایلونی برداشت و با دست زولبیاها را داخل کاسه ریخت.خانم اقبال پور که دید مغازه دار با دست زولبیاها را برمی دارد، گفت:با دست برمیدارید؟مغازه دار گفت:پس چی،با پا بذارم؟خانم اقبال پور گفت:خب دستاتون تمیز نیست مغازه دار گفت:از کجا دستکش بیاورم.می خوای بخواه نمی خوای نخواه.یکی دیگر از مشکلات ما در آنجا کم آبی یا قطع شدن آب بود.طوری که برای استحمام باید آب داغ میکردیم و به حمام میبردیم،برای من رفتن حمام ترسناک بود چون موش ها داخل حمام می آمدند و از سر و کول آدم بالا می رفتند.من بخاطرموش ها،با آن که کلیه ام درد میکرد،با لباس توی حیاط میایستادم و با آب سرد سرم را میشستم،روزهایی که باد می آمد مغز استخوانم از سرما تیر میکشید.حاضر بودم زمستان به این شکل حمام کنم ولی توی آن حمام نروم که آب داغ کنم و روی خودم بریزم،این قدر با آب سرد حمام کرده بودم که پوستم به سرما و آب سرد حساس شده بود تمام بدنم درد میکرد.دست هایم ترک خورده بودند و خون از آنها بیرون میزد. روز دوازدهم فروردین سال ۱۳۶۱ سپاه خرمشهر برای برگزاری مراسم روز جمهوری اسلامی همه خانواده های شهدای خرمشهر را به آبادان دعوت کردند.مراسم در آبادان برگزار شد.ساختمان دو طبقه ای که محل اسکان و پذیرایی میهمانان بود.خیلی از خانواده ها برای شرکت در مراسم آمده بودند. دا را بعد از چند ماه دیدم.همین که چشمم به او افتاد،به طرفش دویدم،همدیگر را بغل کردیم.دا قربان صدقه ام میرفت،من هم سرم را در بغلش گذاشتم و به شدت گریستم،چنان دچار احساسات شده بودم که نمی توانستم هیچ حرفی بزنم.بعد چند ساعتی که کنار دا بودم بلند شدم.میخواستم وضو بگیرم نماز مغرب و عشا را خواندم که شنیدم میگویند یکی از خانواده های شهدا که پدر و پسرشان شهید شده اند الان یکی دیگر از عزیزانشان هم شهید شده،اسم هم نبردند کدام خانواده.جا خوردم.نگاهی به دا کردم و با خودم گفتم:خدایا این بار چطور دوام بیاورم.دا را چه کنم.من چه جوری این خبر را به او بدهم.آن زمان محسن همراه حبیب توی خط بود.احتمال میدادم یکی از آن دو باشد.نمازم را که خواندم متوسل شدم به قرآن، آیة الكرسي آمد،شروع کردم به قرآن خواندن با خدا راز و نیاز کردم و از او خواستم به من سپری بدهد که بتوانم طاقت بیاورم و مساله را به دا بگویم.خواهرهای سپاه می آمدند و مرا دلداری میدادند،خصوصا سیما بندری زاده خیلی همدردی میکرد،سعی کردم خونسرد باشم.سفره شام را که انداختند، پیش دا نشستم و شروع به خوردن شام کردیم.بچه ها نگاهشان به من بود ولی من اصلا حواسم به اطراف نبود.در حال و هوای خودم بودم.
💫ادامه بخش صد و بیست و سه💫 برای دا لقمه میگرفتم.دقیقه ای یک بار دستم را دور گردنش می انداختم و از ذوق دیدنش او را می بوسیدم.ولی در دلم آشوبی به پا بود که خدایا من چه کار کنم.آن شب خبری نشد و گذشت.فردا معلوم شد کسی که شهید شده فامیلش حسینی بوده ولی نسبتی با ما نداشته است.وقتی این مسأله منتفی شد،مهسا حیدری زاده گفت:من تمام رفتار تو را زیر نظر گرفته بودم.عجب مقاومتی داری!عجب صبورانه طاقت آوردی.گفتم:تو نمیدانی در دل من چه آشوبی بود.به حضرت زینب متوسل شده بودم بعدازظهر دو روز بعد قرار بود خانواده های شهدا را جایی ببرند،من و چند نفر از خواهرها نرفتیم.بعد از نماز مغرب و عشا بود که در زدند و مرا دم در خواستند. رفتم پایین،حبیب بود.سرتا پا خون بود. پرسیدم:زخمی شدی؟گفت:نه من زخمی نشدم.یکی از بچه ها زخمی شده بود.گفتم: همه جات خونیه.گفت:بغلش کرده بودم نرسیده به بیمارستان تموم کرد.الان اومدم بگم محسن پیش منه نگران نباشید.دیشب خیلی درگیری سنگین شده بود.منطقه را حسابی کوبیدند.دو تا از بچه ها شهید شدند و یه تعداد دیگه هم مجروح اند.بعد از مراسم سپاه،دا چند روزی را به خانه ما در احمد آباد آمد.مادر شدنم را حبیب به دا خبر داده بود. دا خیلی خوشحال شد و چندین بار مرا بوسید و گفت:اینجا ماندنت زیر خمپاره ها درست نیست.گفتم:من عادت دارم،اینجا را هم دوست دارم.نمیتونم از اینجا دل بکنم.از او اصرار که ماندنت با این شرایط درست نیست و از من انکار که من از آبادان نمیروم.در آن چند روز که مادرم بود از فرصت استفاده کردم چند نوبت حمام رفتم.دا پشت در نشست و مواظب رفت و آمد موش ها بود که به حمام نیایند.دا یک هفته ای پیش ما ماند و بعد رفت.موقع خداحافظی انگار تکه ای از وجودم کنده میشد و با او میرفت.خیلی دل تنگش بودم،دا محسن را هم با خود برد.با اینکه واقعا امکانات خیلی کم بود،آب نبود، اکثر اوقات برق میرفت و وسیله ارتباطی خیلی کم پیدا میشد،ولی مردم با همه این سختیها زندگی عادی شان را میکردند،حتی در برنامه های دوازده و بیست و دو بهمن زیر تیر آتش توپ و گلوله راهپیمایی میکردند و در مقابل دشمن مقاوم بودند.در آن موقعیت های خطرناک که همه باید به فکر نجات جانشان باشند،کم نبودند کسانی که از جان و مال شان برای دیگران دریغ نداشتند.اوایل زندگی مشترکمان حبیب گاهگاهی که مرخصی می آمد،مایحتاج خانه را میخرید و می آورد.ولی همه چیز در منطقه نبود.یک بار من عجیب هوس خوردن خیار به سرم زده بود.تصادفی با حبیب به بازار امیری رفته بودیم که بوی خیار به مشامم خورد.ازش خواستم خیار بخرد.گفت:از کجا میدونی تو بازار خیار هست؟گفتم عجیب بویش پیچیده. توی بازار چرخی زدیم تا فهمیدیم خیار کجاست.فروشنده جعبه های خیار را زیر سبدهای دیگر پنهان کرده بود،حبیب که پرسید خیار دارید؟فروشنده در حالی که یک بخیار دستش بود طوری که دروغ نگفته باشد،گفت:داشتیم تموم شد.این آخرش بود،حبیب گفت:حالا نمیشه دو تا از این خیارها را به ما بدهید؟فروشنده گفت:این رو برای کسی کشیدم.سفارش داده بود برایش کنار بگذارم.بعد جعبه خیار را بیرون آورد و دو کیلو برای ما کشید و در همان حال گفت:باور کنید سفارش دادند براشون نگه دارم،گفتم تموم شده،چون نمیتونم شرمنده مردم باشم جعبه را زیر گذاشتم.وقتی خیار را خریدیم مهلت ندادم به خانه برسیم.از همانجا شروع کردم به خوردن.تا به خانه برسیم یک کیلو از آنها را خورده بودم. عملیات فتح المبین شروع شده بود،با حبیب داشتیم از تهران برمیگشتیم آبادان،اتوبوس نزدیکی های اندیمشک رسیده بود،راننده می خواست برای نماز صبح نگه دارد یک لحظه دیدم حبیب توی خواب میگوید:ممد ممد.. بیدارش کردم و پرسیدم:چیه؟ممد کیه؟ما توی اتوبوسیم.حبیب به خودش آمد و گفت: خواب بچه ها را میدیدم.خواب دیدم با محمد جهان آرا و اکثر بچه هایی که شهید شده اند توی یک اتاق نشسته ایم،شوخی می کردیم و می خندیدیم من بچه ها را اذیت میکردم. محمد جهان آرا که پشت میزی نشسته بود، به من گفت:من اومدم بچه ها را با خودم ببرم،اگر اذیت کنی تو را با خودم نمیرم.بعد من به ساندویچ ها و شربت هایی که روی میزش بود اشاره کردم و گفتم:به من شربت بده.ولی محمد گفت:این ساندویچ را بگیر.من ساندویچ را گرفتم و همچنان سر به سر دیگران گذاشتم تا اینکه من و فرهاد ملایی را بیرون انداختند و بقیه توی اتاق ماندند. خندیدم و به حبیب گفتم:باید شربت را می گرفتی،آن شربت،شربت شهادت بود. آبادان که رسیدیم.چون نزدیک عملیات بود به حبیب گفته بودند منطقه امن نیست بهتربود خانواده ات را نمی آوردی.به این خاطر من بیشتر از دو،سه هفته آبادان نماندم و مجبور شدم به تهران برگردم.یک روز نگهبان ساختمان کوشک دم در اتاق آمد و گفت: کسی پشت تلفن با شما کار دارد.رفتم پایین حبیب پشت خط بود.تعجب کردم که چرا او تماس گرفته.
باسلام یه کارت بانکی به نام امیرحسین قاسمی پیدا شده مال هرکسی هست با دادن نشانی تحویل بگیره وبا این شماره تماس بگیره برای گرفتن کارت ۰۹۱۳۷۵۴۱۸۳۳
💠آغاز ثبت نام حوزه علمیه مشکوٰة ( شعبه اصفهان : مدرسه‌ علمیه امام کاظم علیه‌السلام) 🏫حوزه تحولخواه و طلبه محور ✅ با آرمان تمدن اسلامی سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۳ ✅« دارای مجوز از مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان » 📚مزایای طرح آموزشی مشکات👇 🔸 تحت اشراف دفتر مقام معظم رهبری 🔸تحول در نظام آموزشی، با هدف تربیت طلبه‌ی نخبه بر اساس رهنمودهای مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) 🔸اهتمام ویژه به قرآن کریم و روایات اهل‌بیت(علیهم السلام) در برنامه اصلی درسی 🔸کــاهــش مـدت تـحـصـیـل 🔸تحول در عناوین درسی 🔰 شماره تماس جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر: 09133678962 •-------••✾•🌿🌺🌿•✾••------• ✅ مشکوة؛ حوزه‌ی عصر انقلاب: https://eitaa.com/meshkatesf_ir www.howzehmeshkat.ir 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 ╭┅───────┅╮    @beit_abbas ╰┅───────┅╯
Daftarche-1403-14042_240313_173741.pdf
1.72M
دفترچه پذیرش حوزه های علمیه ۱۴۰۳_۱۴۰۴
اول‌ضمیر‌غائب‌مفرد‌کجایی؟ ای‌پاسخ‌آدینه‌های‌پرمعما من‌گریه‌می‌ریزم‌به‌پای‌جاده‌ات‌ تاآیینه‌کاری‌کرده‌باشم‌مقدمت‌را. ‌"الّلهُــــــمَّ‌عَجِّــــــل‌لِوَلِیِّکَـــــ‌ الْفَـــــــــرَجْ" تعجیل‌درفرج‌آقاامام‌زمان‌‌صلوات ‌التماس‌دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| اغلبِ ما، «شریک جرم» در • شهادت تمام معصومین علیهم‌السلام و دوازده قرن حذف امام از جامعه هستیم و اصلاً فکرش هم نمی‌کنیم! به همین راحتی ‼️ @ostad_shojae I montazer.ir
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبلیغات و تبادل جزئی از فعالیت کانال ها به شمار می رود ، محتوای آن هم نه تایید و نه رد می شود . برای رزرو تبلیغ و یا تبادل این جا را کلیک کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛋کاورنوبل🛋 می بره ..می دوزه ..می یاره 😃😃 🛍یک میزبان هدیه بگیر🛍 😍 با بیش از ۱۵سال سابقه😍 وبهترین طلق وکیفیت فقط با یکبار امتحان مشتری دائم ما می شوید کانال ایتا" https://eitaa.com/kawenobel ۰۹۹۱۳۱۶۰۷۵۰با مدیریت سرکار خانم مظاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ شنبه: شمسی: شنبه - ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ میلادی: Saturday - 20 April 2024 قمری: السبت، 11 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️14 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️19 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️29 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️48 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
🌸✨اولین شنبه 🌻✨ اردیبهشت ماهتون عالی 💕✨یک اقیانوس عشق 🌸✨یک دریا مهربانی 🌻✨یک آسمان آرامش 💕✨یک دنیا شور و شعف 🌸✨یک روز عالی 🌻✨هزاران لبخند زیبا 💕✨را برای تک تکتون آرزومندم 🌸✨روزتون زیبـا و طاعاتتون قبول ✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇 ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯