eitaa logo
کانال کهریزسنگ
5.1هزار دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
337 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین ها : eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻برف، باران و یخبندان در راه آسمان اصفهان 🔸سرپرست اداره پیش‌بینی و مخاطرات جوی اداره کل هواشناسی استان با اشاره به هشدار سطح زرد هواشناسی از ورود سامانه بارشی همراه با بارش پراکنده باران و برف، وزش باد به نسبت شدید، مه‌آلودگی، کاهش دید و تداوم سرما و یخبندان از بعدازظهر فردا تا پایان اوایل وقت چهارشنبه در استان خبر داد. ‌✍️⁩ کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : ❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨: ╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮ eitaa.com/kahrizsang rubika.ir/kahrizsang ╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🔵 علائم هشدار دهنده سرطان که اغلب نادیده گرفته می شوند. 🔰 هفته ملی مبارزه با سرطان ◀️۷ لغایت ۱۵ بهمن۱۴۰۲ با شعار؛ "من مسئولم، برای پیشگیری از سرطان خودم، خانواده ام و جامعه ام" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 👈 جهت بررسی و انجام غربالگری به مرکز سلامت نزدیک محل زندگی خود مراجعه کنید. 🔰با تشخیص زود هنگام خطر ابتلا به سرطان را کاهش دهیم. 🌸🍃🍃🍃🍃🌸 📢با به اشتراک گذاشتن این پست و لینک زیر آگاهی را افزایش دهید ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🔹با ما در کانال آموزش و اطلاع رسانی بیماریهای غیرواگیر همراه باشید.👇 🆔@Noncommunicablediseases
دفترچه آموزش و پرورش.pdf
8.9M
💢 دانلود دفترچه راهنمای ثبت نام آزمون استخدام آموزش و پرورش 🔻 رشته های شغلی آموزگار ابتدایی و استثنایی، دبیر و هنرآموز 🔻 مهلت ثبت نام: تا 14 بهمن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبلیغات و تبادل جزئی از فعالیت کانال ها به شمار می رود ، محتوای آن هم نه تایید و نه رد می شود . برای رزرو تبلیغ و یا تبادل این جا را کلیک کنید.
💖گروه تولیدی مبل کوثر💖 💥بدون پیش پرداخت با اقساط بلند مدت💥 👈تولید کننده ی انواع مبلمان راحتی و نیمه استیل و سرویس خواب عروس👉 🎊🎊🎊🎊🎊 تلگرام: @moble_kosar پیج اینستاگرام: http://Instagram.com/moble__kosar/ کانال ایتا: https://eitaa.com/joinchat/525337193C85d4431db2 🚗لوکیشن در نشان: B2n.ir/t93029 آدرس: اصفهان ابتدای جاده ی نجف آباد ۳۰۰ متر بعد از سه راهی درچه تقاطع اول جاده نجف آباد کوچه ۴ مبل کوثر 📱۰۹۱۳۱۱۷۱۶۰۷ باباشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۱۰ بهمن ۱۴۰۲ میلادی: Tuesday - 30 January 2024 قمری: الثلاثاء، 18 رجب 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹وفات حضرت ابراهیم پسر حضرت رسول اکرم، 10ه-ق 🔹آغاز خلافت یزید لعنة الله علیه، 60ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️8 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️9 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️14 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام یه کیف پول که یه تراول ۲۰۰ وا۱۵ هزارتومان پول ویه کارت بانکی به نام محمد براتی داخلش بوده گم شده اگه کسی پیدا کرد خبر بده ، لطفا ۰۹۹۳۵۱۴۶۸۱۴
🌷چادر گلدار ارزون میخوای؟؟؟ 🌷چادر نمازت رو میخوای عوض کنی؟ 🌷دنبال یه چادر آستین دار شیک و مناسب میگردی؟ 🌷 روسری ۶۰تومنی🤔🤔میخوای؟؟ 🌷 دنبال یه شلوار مشکی درجه یک هستی؟؟؟ 🌷نجف آباد هستی و سخته برات نمایشگاه های مرکز اصفهان مون رو بیای😳😳 خوب ما میایم پیش شما😉😉😉 مژده 🤩🤩 مژده بازارچه تولیدات خانگی و مشاغل بانوان واقع در حسینیه چهارده معصوم از روز شنبه مورخ ۱۴ بهمن ماه لغایت ۱۶ بهمن ماه به مدت ۳ روز با همکاری( کانون ماهور )و (گروه فرهنگی مذهبی طاها )در غالب نمایشگاه و فروشگاه عفاف و حجاب در خدمت عزیزان هستیم بازدید برای عموم ازاد میباشد⭕️✅ ✅۱۴,۱۵,۱۶بهمن: کهریزسنگ،خیابان ولیعصر کوچه ۱۶,جنب هلال احمر، حسینیه چهارده معصوم (ع) از ساعت4 الی ۷ شب
... به مناسبت شهادت جانگداز ام‌المصائب حضرت عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام‌الله‌علیها 🎙 به کلام 🎤 به نفس گرم : کربلایی از مشهد و 🕰 زمان: سه‌شنبه 10 بهمن ماه 1402 ساعت 20:00 📍 مکان: کهریزسنگ _ بلوار حضرت ولیعصر ارواحنا فدا _ حسینیه چهارده معصوم علیهم السلام ❤️ هیئت شاهزاده علی‌اکبر علیه السلام 🌹 ویژه خواهران و برادران 🌸 🆔: @H14M_K
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴پویش ملی مبارزه با سرطان🔴 ◀️۱۰ گام برای پیشگیری از سرطان 🔵👈من مسئولم، برای پیشگیری از سرطان خودم، خانواده ام و جامعه ام. ۷ تا ۱۵ بهمن ماه ۱۴۰۲ 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🌸 📢با به اشتراک گذاشتن این پست و لینک زیر آگاهی را افزایش دهید ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🔹با ما در کانال آموزش و اطلاع رسانی بیماریهای غیرواگیر همراه باشید.👇 🆔@Noncommunicablediseases
پیشگیری از سرطان .mp3
3.47M
🔺 🔹با موضوع پیشگیری از سرطان با حضور دکتر مهدی ترکی فوق تخصص خون و سرطان 🔵👈هفته ملی مبارزه با سرطان ۱۴۰۲ ۷ لغایت ۱۵ بهمن با شعار؛ "من مسئولم، برای پیشگیری از سرطان خودم، خانواده ام و جامعه ام" ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 📱 مطالب، پیام ها، نظرات، انتقادات و پیشنهادات خود را برای ما ارسال کنید👇🙏 @EsmMosafer 📢با به اشتراک گذاشتن این پست و لینک زیر آگاهی را افزایش دهید ┈••••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 🔹با ما در کانال آموزش و اطلاع رسانی بیماریهای غیرواگیر همراه باشید.👇 🆔@Noncommunicablediseases
اگه از اون دست آدمایی هستی، که دوست داری همیشه توی همه چیز و همه جا متفاوت باشی😊 بهت پیشنهاد میکنم👇 🍀هفت سین 🍀امسالت رو با ما متفاوت برگزار کن 😎 حتی میتونی یادبگیری و خودت درستش کنی🤩🧶 ❌ فقط با ۷۰هزارتومن❌ ارسال برای همشهریان کهریزسنگی رایگان هست🥰 یه سر به مابزن و خوشحالمون کن👇👇👇👇 https://eitaa.com/Honar_Baftt
سلام به یک نفر نیروی کار ترجیحا خانم برای فروشندگی در مغازه چینی فروشی با حقوق ثابت و درصد فروش در شهر کهریزسنگ نیازمندیم صبح ها : ساعت ۹ تا ۱۲/۵ عصر ها: ساعت ۱۶ تا ۲۰ 09910622027 برای کسب اطلاعات بیشتر تماس بگیرید.
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ همشهريان عزيز: ◇داروخانه دكتر ايزدي گلدشت◇ واقع در نبش خيابان شهيد بهشتي ●طرف قرار دادبابيمه هاي پايه و 《بيمه تكميلي معلّم》آماده ارائه خدمات ميباشد. ●و در فراهم كردن انواع داروهاي كمياب با شما همراه ميباشد. ●همچنين مشاوره رايگان پوست و مو هر روز صبح در داروخانه انجام ميشود. ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
📣 5نکته مهم که در ایام انتخابات برای اخلاق مداری رعایت کنید.😯 از مهمترین ساحت‌های زندگی اجتماعی انسان، شرکت در سرنوشت سیاسی اجتماعی خود و جامعه بوده و تبلور آن است. بدون تردید باید بالاترین میزان از اخلاق مداری را در فرایند انتخابات دید. ✅رعایت موارد زیر از سوی کاربران فضای مجازی نشان دهنده رعایت اخلاق مداری است: 1⃣ احترام گذاشتن به سایر کاربران در فضای مجازی 2⃣ صداقت در انتشار مطالب و محتوا 3⃣ رعایت حریم خصوصی دیگران در فضای مجازی 4⃣ رعایت عدالت و بی طرفی در حمایت از شخص یا جناحی خاص 5⃣ عدم پخش اخبار کذب و شایعه پراکنی
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، گلدشت ، قلعه سفید ،کوشک ، اصغرآباد و قهدریجان در شهرستان های نجف آباد، خمینی شهر و فلاورجان ، معرفی و حمایت کسب و کارها : با ما همراه باشید در کانال کهریزسنگ (شهر گل های مینا) : http://rubika.ir/kahrizsang
💥💥نوروز ۱۴۰۳ پیشاپیش مبارک🐳💥💥 🎊🎉لباس های عید رسید!!جا نمونید! 🎉🎊 💫💥 لباس های عیدانه بچگانه💥💫 🌈🌱 لباس های بهاره بچگانه 🌱🌈                                 در...👇 👕👖.........پوشاک بچگانه مهرسام.... 👚👗......... سیسمونی تا ۱۵سال.... ✈️  🚌.........ارسال به سراسر ایران.... 🍁🍂........فروش: حضوری و انلاین... 💞هر هفته ۲ بار اجناس جدید..💞 👇در پیام رسان ما هرلحظه از اجناس جدید با سایز و قیمت با خبر بشید 👇با لمس لینک  وارد شوید👇 https://rubika.ir/mehrsampooshak95 --👆روبیکا..................👆💫💫💫👆 https://t.me/ninimoonmode --تلگرام🚀...............👆 http://Instagram.com/nini_moon_mode --اینستاگرام🚀.........👆  ⭐️⭐⭐👆 https://eitaa.com/joinchat/2896953451C7c65426fa0 --ایتا🚀................👆 👆...با لمس لینک وارد شوید...👆 👆در پیام رسان ما هر لحظه از اجناس جدید با سایز و قیمت با خبر بشید 📞....................................۰۹۹۱۳۲۰۶۸۲۸
📌شرایط فروش محصولات سایپا ویژه دهه فجر ۱۴۰۲ 🔹طرح فروش محصولات سایپا ویژه دهه فجر از ساعت ۱۰ صبح روز پنجشنبه فعال خواهد شد. 🌺لینک عضویت در کانال اطلاع رسانی کافی نت ها👇👇👇 https://eitaa.com/Internetcafecity
💫بخش پنجاه و هشتم💫 گفت:صبر کن،هول نزن گفتم:نه بدو بریم. باید بهش برسیم.دستش را گرفتم و راه افتادیم.می دویدم و میکشیدمش و هی میگفتم:بدو لیال بدو توی حال خودم بودم. مثل دیوانه ها می دویدم،از خوشحالی دست هایم را باز می کردم سرم را رو به آسمان میگرفتم.چرخ تندی دور خودم می زدم.نفس های عمیقی میکشیدم و میگفتم:آخیش. خدایا شکرت.دیگه علی اومد،دیگه غم هامون تموم شد.لیال می گفت:زهرا این کارها رو نکن.هر کی بینه میگه این دختره دیوونه شده.گفتم:آره من دیوونه شدم.از ذوق علی دیوونه شدم.تو نمی دونی من چقدر خوشحالم.مسئولیت رو دوش تو نبوده، بفهمی من چی کشیده ام ولی حالا رها هستم،رها از سنگینی مسئولیت.تا فلکه اردیبهشت خلوت بود.ولی از آنجا به بعد نه،از فلکه اردیبهشت توی خیابان رودکی پیچیدیم و خیابان فخر رازی تا مسجد سلمان را با سرعت و ذوق بیشتری دویدیم دیگر لیال را نمیدیدم.هیچ صدایی نمی شنیدم فقط على را می دیدم،همه جا علی بود،دو طرف چادرم را باز کرده بودم.باد زیر چادرم میپیچید و لبه هایش را بالا می برد،می دویدم و میچرخیدم. احساس میکردم دنیا مال من است.دیگرغصه ها تمام شده و علی حالا با حضورش همه چیز را جبران می کند،از خوشحالی نمی دانم کی رسیدم،از دم در مسجد شیخ سلمان،هر آشنایی را دیدم،هول هولکی سلامی کردم و گفتم:على مون اومده بچه های عمو غلام،زن على ملاری،دختر شاه رضا و همه با خوشحالی جواب میدادند:چشمت روشن،خدا رو شکر... این ها را کنار زدم و توی حیاط صدا کردم:دا، دا علی اومده.برای اولین بار دا را بعد شهادت بابا خوشحال دیدم.گره ابروانش باز شده،غم از چهره اش رفته بود.برخلاف دو،سه روز گذشته دیدم کنار زن عمو غلام و بقیه مردها ایستاده،حرف می زند.به طرفش دویدم و با هیجان گفتم دا علی رو دیدی؟گفت ها ماما، دیدمش.این لحن دا نشان می داد که خیلی خوشحال است.همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم گفتم:خدا را شکر دا،دیگه غصه ها تموم شد.چشم هایش پر از اشک شد،به ته چشمانش خیره شدم.حالت های دا را خوب میشناختم،می دانستم نگران على است.علی که یکجا قرار نمی گیرد.از ذوقم همسایه ها را بغل کردم و بوسیدم.اصلا دلم می خواست همه را ببوسم و بگویم علی آمده.دوست داشتم توی حیاط مسجد بالا و پایین بپرم از این سر حیاط به آن سر بدوم و چادرم را توی هوا بچرخانم،به طرف دا برگشتم،دست ها یش را گرفتم.رو در روی هم شدیم و توی چشمهای هم نگاه می کردیم.پرسیدم:دا علی کجا رفت؟گفت:علی گفته،می رم سپاه. از ذهنم گذشت علی به لیال گفته دیگه نمیتونم صبر کنم.می رم خط.ولی حالا به دا گفته بود می رود سپاه.چیزی بروز ندادم.دا ادامه داد:علی گفت می ره سپاه,دعا کن نره گفتم:دا این حرف ها رو نزن،مگه على از جوونهای دیگه عزیزتره؟مگه اونای دیگه برای مادرهاشون عزیز نیستن؟نمی دانست چه بگوید.بهانه آورد که:خب چرا،ولی دست على زخمیه.گفتم:خب عیب نداره.خدا بزرگه. پسرت شیره،باید بهش افتخار کنی،می خواد با همین دست زخمی بره به جنگ دشمن،دعا کن براش خدا حفظش کنه،بتونه بجنگه. گفت:پناه بر خدا،توکل بر خدا.همسایه ها هم که دور و برمان را گرفته بودند،با خوشحالی گفتند:خدا نگهدارش باشه.علی اکبر امام حسین (ع) یاورش باشه،گفتم:دا من چه کار کنم من على رو ندیدم گفت:بازم میاد.به امید دیدنش با بوییدن پیراهنش که به صباح سپرده بود،سریع به مسجد جامع برگشتم.هوا دیگر تاریک شده بود،همین که وارد شدم،چیز عجیبی دیدم.یکی از سربازان پادگان در با آن قد بلندش دراز به دراز جلوی شبستان مسجد روی زمین خوابیده بود. هیچی زیر پا و رویش نبود.تعجب کردم.رفتم جلوتر،توی آن تاریکي اول شب نگاهش کردم.پوتین و شلوار سربازی با یک کاپشن نظامی به تن داشت.صورتش را با نور چراغ قوه ای که آدم های اطراف رویش انداخته بودند،دیدم.جوان سفید رویی بود که رنگ پریدگی اش سفیدی چهره اش را بیشتر کرده بود.پرسیدم:این کیه؟چرا اینجا خوابیده؟ گفتند:یه درجه دار ارتشیه.از وقتی آوردندش همین جا خوابیده.هر چی هم باهاش حرف می زنیم،جواب نمیده.از اینکه با این حال و وضع روی زمین لخت خوابیده بود،دلم برایش سوخت.فکر کردم الان خانواده اش مخصوصا مادرش چقدر به فکرش هستند.حتما بخاطر اینکه توی جنگ است خیلی نگرانش شده اند.رفتم داخل شبستان مسجد،پتویی برداشتم،توی درمانگاه سرک کشیدم،کاری نبود،آمدم بیرون،پتو را روی سرباز کشیدم و بالا سرش نشستم.نمی دانستم او را موج انفجار گرفته و موج انفجار چه اثراتی دارد و با آدم چه می کند.شروع کردم به ذکر گفتن، آیة الكرسي و امن یجیب خواندم.از خدا خواستم سلامتی اش را به او برگرداند.سرباز نگاهش را به آسمان دوخته بود.حالت وحشت زده ایی داشت.گاه سرش را برمی گرداند و این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. یکی،دو بار چشم تو چشمم شد.خیلی ترسیدم،نگاهش خیلی ترسناک بود.
💫ادامه بخش پنجاه و هشتم💫 باز ذکر خواندم.چند بار دخترها آمدند رد شدند و بهم گفتند:تو بیکاری اینجا نشستی؟ ول کن بابا.این هیچیش نیس.خودش رو زده به دیوونگی،تمارض میکنه می خواد از خدمت فرار کنه.گفتم:اینجا کسی جلوی کسی رو نگرفته اگه این می خواست فرار کنه،کسی مانعش نبود این مریضه.از چشماش معلومه فکر کردم علی هم چند ماهی توی تهران غریب بود.معلوم نبود آنجا توی بی کسی چه کار می کرد؟به محمود فرخی که مرتب توی مسجد در حال رفت و آمد بود،گفتم:آقای فرخی اینو ببریمش تو.زمین خیلی سرده گفت:نه این حالش بد میشه،سر و صداش مانع استراحت بقیه اس۔ یک ساعتی سرباز به همین وضع بود.بعد دستش را صاف گرفت به طرف آسمان و همان طور نگه داشت.چند بار گفتم دستت رو بنداز،محل نگذاشت.رد دستش را نگاه کردم،شهابی نورانی شوی آسمان دیده می شد تشخیص اش چندان آسان نبود.به او گفتم:هواپیمای شناسایی دشمن،بدون اینکه عکس العملی نشان بدهد دستش به همان حالت مانده بود امیدوار بودم با ذکرها و سوره هایی که می خوانم حالتش بهتر شود اما یک دفعه بدنش شروع کرد به لرزیدن هذیان می گفت و سر و صدا راه انداخت.تا آقای نجار به دادش برسد،چند بارخودش را بلند کرد و به زمین کوبید دو،سه نفر از آقایان دویدند،دست و پاهایش را گرفتند اما جوان خیلی پر زور شده بود و کسی جلودارش نبود.کمی طول کشید تا آمپول آرام بخش اثر کرد.جوان درجه دار آرام گرفت و کم کم خوابش برد، مطمئن که شدم خواب رفته،بلند شدم.رفتم داخل مسجد،کنار دخترها که هنوز بیدار بودند و حرف می زدند نشستم.هر کس از جایی می گفت.آنهایی که خانواده هایشان رفته بودند،از آنها یاد می کردند و نگرانشان بودند.هوا مهتابی بود،به وضوح همه چیز را مشخص می دیدم.بچه ها درمانگاه را موکت پهن کرده کفش هایشان را در آورده بودند، پرده دورمان احساسی امنیت بهتری بهم می داد،به دیوار تکیه کردم خیلی خسته بودم. اما خوابم نمیبرد.همین طور که به حرفهای دخترها گوش میدادم،چشم هایم روی هم رفت.نیمه های شب طرف های ساعت دو،با صدای بگیرید،نذارید به خودش آسیب برسونه،سراسیمه از خواب پریدم و توی حیاط دویدم.آقای نجار قبل از من رسیده و سرنگی دستش بود،فهمیدم باز آرام بخش تزریق کرده.رفتم جلو،چند نفر دور آن درجه دار را گرفته بودند،دو نفر دست هایش را گرفته بودند.سعی میکردند او را بخوابانند.توی آن مهتاب،خونی که از سر و رویش می ریخت می دیدم.با تعجب پرسیدم:این چرا خونیه؟ گفتن خودش رو کوبیده به دیوار.آقای نجار با وسایل پانسمان و بخیه آماده شده بود سرش را بخیه کند.خواستم کمکش کم گفت:شما برو داخل این حالش خوب نیست،خطرناکه. یکهو حمله می کند.شما برو.همان موقع دیدم دو،سه نفر وارد شدند و مستقیم بالا سر درجه دار آمدند.هر چه با او حرف میزدند، جوابی نمی شنیدند.مردهای مسجد از تازه واردها پرسیدند:می دونید این کیه؟گفتند: آره از همشهری ها و دوستان مونه.ما با همدیگه از شمال اعزام شدیم پرسیدم:شما می دونین این چرا این طوری شده؟گفتند:ما از صبح دیروز با هم تو خط بودیم.موج انفجارهای دور و برمون اینو به این روز انداخت.وگرنه این یه آقایه خیلی منظمه.توی گروهان مون این سرباز منضبط و نمونه ای بود،از سر و قیافه اش هم معلوم بود با این بی آبی و شرایط سخت،آدم تمیز و مرتبی بوده موهای سر و صورتش اصلاح کرده،لباس هایش خیلی تمیز بود.دوستانش بالای سرش نشستند.درجه دار با همان آمپول آرام شده،خوابش برده بود. برگشتم توی درمانگاه دیگر از ناراحتی خوابم نمی برد.یکی،دوتا از بچه ها پرسیدند.گفتم: هیچی دوباره همون سربازه به هم ریخته بود کمی که گذشت شنیدم ماشین آوردند،سرباز را بردند،خیالم که از بردن اور راحت شد سعی کردم دوباره بخوابم.در طول شب دو،سه بار احساس سرما کردم و بیدار شدم و دوباره همان طور که به کارتن ها و گونی های بزرگ کنار دیوار تکیه کرده بودم،از سرما مچاله شدم و با یاد علی و امید به دیدنش خوابیدم. ..... روز نهم دم دمای صبح با صدای مردی که در حیاط مسجد اذان می داد،بیدار شدم.صدای انفجار و گلوله باران که در تمام شب شنیده می شد،شدیدتر شده و فاصله به زمین نشستن توپ ها و خمپاره ها گم شده بود. آنقدر که انگار ارتش عراق تمام تجهیزاتش را بسیج کرده بود تا شهر را با خاک یکسان کند.بچه ها را که کنار هم دراز کشیده بودند، برای نماز بیدار کردم و برای گرفتن وضو به حیاط رفتم هنوز احساس خستگی می کردم و سرما اذیتم میکرد.هنوز آفتاب نزده زنی که شب قبل به مسجد پناه آورده بود،ما را صدا زد می خواست او را به بیمارستان برسانیم. تمام طول شب ناله های آهسته ای را می شنیدم زن،روزهای آخر بارداری اش را می گذراند.هر بار که سراغش رفتیم،می گفت: هنوز وقت دنیا آمدن بچه نشده،نمیدانم چرا تنها بود و خانواده اش کجا بودند.دخترها به آقایان مسجد اطلاع دادند ماشینی فراهم کنند تا زن را به بیمارستان برسانیم.
باسلام خواستم ازخانومای ابراهیمی و شمس برای مراسم اعتکاف دخترونه مسجدجامع تشکرکنم...🙏خیلی به دختراخوش گذشته ..انشالله هرسال باشکوه ترتکراربشه.😍
سلام گل دخترای امام رضاییمون👋🏻 احوالِ شما؟ قرارِ چهارشنبه هامون که یادتون نرفته؟🧐 چهارشنبه هایی که دور هم دیگه خوش میگذرونیم و با هم دیگه وقت میگذرونیم😃😎 اما این چهارشنبه با چهارشنبه های دیگه فرق داره هاا😲 حالا چه فرقی؟🤔 چهارشنبه ی این هفته قراره بیشتر از قبل خوش بگذرونیم و دورهمی مون توی یه جای متفاوت باشه🤩 حالا کجا؟ کِی؟ خب خب بیاید که بهتون بگم🤭 قرارِ چهارشنبه های امام رضایی این هفته ی ما در باغ بانوان شهر کهریزسنگ🏠 راس ساعت ۴⏰ با کلی مسابقه و بازی هیجانی🎊😍 📢 فقط یادتون نره زیر انداز و خوراکی های خوشمزه همراه خودتون بیارید که قراره با هم دیگه بترکونیم🤤😉 📌مامانای گرامی زحمت آوردن بچه ها رو به باغ بانوان لطفا خودتون بکشید ولی از بابت برگشت نگران نباشید بچه ها با مسئولین به مسجد برمیگردن✅ •─────•❁•─────• 📍https://eitaa.com/najmehkhaton_masjedjameh 🌐کانون فرهنگی‌هنری نجمه‌خاتون مسجدجامع
راهیابی خانم ساجده قربانی، فرزند مرتضی ، ۱۱ ساله از استان اصفهان و از حافظان دارالقرآن حضرت مهدی(عج) شهر کهریزسنگ به مرحله نهایی هفتمین دوره مسابقات جشنواره قرآنی فجر را به ایشان ، خانواده محترم و عموم همشهریان عزیز تبریک عرض می نماییم.😍👌👏 ✅ ترم جدید حفظ جزء ۳۰ و همچنین حفظ جزء یک قرآن کریم ، ویژه ی دختران نوجوان دوره دوم ابتدایی و متوسطه اول ، در حال تکمیل ظرفیت می باشد ✅ جهت ثبت نام در ترم جدید کلاس های حفظ قرآن کریم، مشخصات و شماره همراه خود را تا پایان دی ماه برای آیدی زیر بفرستید @Fatemeh_5_6 📣📣📣 ترم جدید کلاسها بعد از گرفتن تست روانخوانی از این عزیزان، از اسفند ماه همراه با اردو، مسابقه و جوایز میان دوره و پایان دوره شروع خواهد شد 🥰🌺 با نشر این پست در اجر و ثواب آن سهیم شویم🙏 https://eitaa.com/darolquranehazratmahdi