💫ادامه بخش هفتاد و نه💫
در حال حرف زدن بودیم که دیدیم پسر هفده،هجده ساله ای به طرفمان می آید.توی مدتی که مشغول خوردن و حرف زدن بودیم، او در حال پست دادن جلوی ساختمان جهاد سازندگی آبادان بود.وقتی به ما رسیدگفت: بخشید خواهرها قصد فضولی ندارم.ولی شما اینجا منتظر کسی هستید؟به همدیگر نگاه کردم و گفتم:نه.گفت:پس چرا اینجا ایستاده اید؟ از دو،سه ساعت پیش تا حالا که من اینجا در حال نگهبانی هستم،شما اینجا ایستادید.ماندیم چه جوابی بدهیم.بلاخره یکی از بچه ها گفت:ما از خرمشهر اومدیم اینجا،بلکه یه گرمابه ای پیدا کنیم،بریم حمام.ولی جایی رو بلد نیستیم.خجالت می کشیدیم در خونه کسی رو بزنیم.پسر که چهره معصوم و آفتاب سوخته ای داشت، گفت:خونه خاله من همین نزدیکی هاست همه شون رفتند.کلید خونه شون دست ماست،من میرم کلید رو میارم،اونجا برید حموم کنید.بعدکلید رو بیارید جهاد،اگه من بودم که هیچ وگرنه بدید دست یکی از برادر های جهاد.ما به هم نگاه کردیم و حرفی نزدیم.پسر گفت:به خدا خونه خالیه،خیالتون راحت باشه.سر تکان دادیم.پسر بدو رفت و دوچرخه اش را از توی جهاد بیرون آورد.سوار شد و رکاب زنان دور شد.ولی تا برگردد کلی
طول کشید.همین طور که چشم به راه بودیم،وانتی سررسید چند نفر از بچه های مسجد و تکاورهایی که ما را می شناختند پشت وانت ایستاده چند.یکی از تکاورها پدر، داماد مریم خانم بود،تا چشم آنها به ما افتاد، وانت را نگه داشت بعد با تشر پرسید:برای چی اومدید اینجا؟توی دلم گفتم:فقط خواجه حافظ شیرازی مونده که از حمام رفتن ما خبردار بشه.بچه ها که توی اضطرار قرار گرفته بودند،به ناچار گفتند:اومدیم بریم
حموم.ولدی دوباره پرسید:خب چرا اینجا ایستادید؟بچه ها گفتند:خب جایی رو نداریم گفت:بیایید سوار بشید نمی دانستم باید از
غیرت اینها خوشحال باشیم یا ناراحت.بچه ها گفتند:کجا بیاییم؟ولدی گفت:خونه یکی از فامیلا.ما سوار وانت شدیم.همین که راه
افتادیم،سر و كله پسری که دنبال کلید رفته بود،از آخر خیابان پیدا شد.چون دیده بود ما سوار وانت شده ایم،کلید را بالا گرفته بود و
تکان می داد و تند رکاب می زد و می گفت: وایستید،وایستید.خیلی دلمان برایش سوخت برایش دست تکان دادیم و خداحافظی کردیم.بین راه مسجدی ها پیاده شدند،ولدی ما و دوستان تکاورش را به خانه پیرزن و پیرمردی برد.آنها با دیدن ما خیلی خوشحال
شدند.پیرزن گفت:تا غذای من آماده بشه، شما بروید حمام کنید.با عجله آب به تن مان زدیم و با لباس خیس بیرون آمدیم و جلوی
آفتاب ایستادیم.بعد از دوازده روز همین هم غنیمت بود.موهایم را که دیگر دست تویش
نمی رفت،با شانه ای که از خانه آورده بودم، شانه زدم.بقیه بچه ها هم از همان شانه استفاده کردند.برای صرف ناهار صدای مان کردند.پیرزن قابلمه های کوچک پلو خورشت قیمه ای که برای خودش و شوهرش پخته بود،سر سفره آورد.غذای خوشمزه و پر برکتی بود.پنج شش نفر به اضافه چهار تکاور و صاحبخانه هم از غذا خوردند و بلند شدند.
در راه برگشت،باد سردی که آن روز می وزید به تن و بدن خیس مان می خورد و لرز به بدن مان می انداخت،به ما گفتند:بیاید سرود بخوانیم،سرما رو فراموش کنیم.همه با هم سرود خواندیم و کلی روحیه گرفتیم.وقتی سرود خواندن مان تمام شد.یک دفعه ساکت شدم و نشستم.یاد عبدالله افتاده بودم،هم اینکه دفعه قبل او با عزت و احترام ما را به خانه خاله اش برد نگذاشت آوارگی بکشیم، هم اینکه یک بار که سوار وانت بودیم،عبدالله با شیطنت هایش ما را خیلی خنداند درست نمی دانم چه روزی بود.آنقدر یادم هست که غروب یکی از روزهایی بود که توی مسجد بودم،هنوز اذان نگفته بودند.از کنار ابراهیمی که رد شدم،شنیدم پسرک لاغر و سبزه رویی به لهجه عربی میگوید:هیچ صدایی نمیاد. کسی خونه شون نیست.ما جرأت نکردیم بریم تو،شما که اینجاید،باید بیاوریدش.
ابراهیمی گفت:این وقت شب من چه کسی رو بفرستم؟بذار صبح. کنجکاو شدم و پرسیدم:چی شده؟ابراهیمی گفت:هیچی، میگه یه نفر توی عباره مرده،بیایید جنازه اش را بردارید از پسر پرسیدم:چرا خودتون جنازه رو نیاوردید؟گفت:ما جرات نکردیم،بریم توی خونه.هیچ کس خونه شون نیست،همه رفتند.این پیرمرد هم مریض بود.تو رختخواب افتاده بود.حالا صدایی ازش نمی شنویم.فکر میکنیم مرده باشه.گفتم:خب،حالا میخوای چی کار کنی؟گفت:هیچی،اومدم اینجا کمک بگیرم.ما که وسیله نداریم گفتم:یعنی اونجایی که شما هستید،چند نفر پیدا نمیشن این جنازه رو بردارن بیارن؟گفت:نه.
به ابراهیمی گفتم:خب به نظر شما چیکار کنیم؟گفت: نمی دونم.الان که نمیشه کاری کرد.گفتم:چرا،وسیله جور کنیو بریم،جنازه رو بیاریم.گفت:نه بابا این وقت شب معلوم نیست راست بگه،خطرناکه،تازه از عباره تا اینجا خیلی راهه.گفتم:اگر چند نفر با من بیایند،من حاضرم برم.ابراهیمی با نظرم مخالفت کرد،حسین و عبدالله را که توی مسجد بودند صدا زدم موضوع را بهشان گفتم.
#قصه_شب
#بخش_هفتاد_و_نه
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #رسمی #نهایی |نتیجه انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری|
🗳 حوزه انتخابیه استان اصفهان
۱. آقای سید ابوالحسن مهدوی- با تعداد آراء ۶۰۲۸۶۲
۲.آقای سید سعید حسینی- با تعداد آراء ۴۹۶۸۷۸
۳. آقای سید یوسف طباطبائی نژاد- با تعداد آراء ۴۲۸۰۷۳
۴.آقای مرتضی مقتدایی- با تعداد آراء ۳۲۴۷۹۷
۵.آقای مصطفی حسناتی نجف آبادی- با تعداد آراء ۳۰۹۷۰۷
🔰 کمیته اطلاع رسانی ستاد انتخابات استان 🔰
| ایتا | بله | اینستاگرام | آپارات |
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ #رسمی #نهایی |نتیجه نهایی انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی|
🔻آمار #قطعی حوزه انتخابیه اصفهان، جرقویه، کوهپایه، هرند و ورزنه
🔰 افراد منتخب به ترتیب بیشترین آراء:
۱.امیرحسین بانکی پور فرد ۱۵۲۶۲۸ رای
۲.عباس مقتدایی ۱۱۹۴۱۱ رای
۳.مهدی طغیانی ۱۱۲۱۹۶ رای
۴.رسول بخشی ۱۱۱۴۴۱ رای
۵.حامد یزدیان ۹۷۳۹۸ رای
🔰 کمیته اطلاع رسانی ستاد انتخابات استان 🔰
| ایتا | بله | اینستاگرام | آپارات |
♦️صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در اصفهان / تعطیلی مدارس قوت گرفت.
اداره کل هواشناسی استان اصفهان:
🔹به دلیل پایداری نسبی جو از صبح امروز شنبه تا شامگاه فردا یکشنبه ۱۳ اسفند، غلظت آلایندههای جوی و شاخص کیفی هوا در مناطقی مانند کلانشهر اصفهان، برخوار (دولت آباد)، شاهین شهر و میمه، نجف آباد، لنجان (زرین شهر) و مبارکه افزایش مییابد و در شرایط ناسالم قرار میگیرد.
🔹نسبت به احتمال کاهش شعاع دید، افزایش غبارآلودی و آلودگی هوا هشدار داده و توصیه میشود که تردد خودروها در شهرها و فعالیت واحدهای صنعتی در ۲۴ ساعت آینده کنترل شود.
🔻 احتمال تعطیلی مدارس استان اصفهان در روز یک شنبه ۱۳ اسفندماه افزایش یافت.
🔴درصد مشارکت استانی 🇮🇷
1 فارس ۴۵/۱۱
2 مازندران ۴۵/۶۵
3 همدان ۴۴/۸۱
4 قم ۴۳/۲
5 خوزستان ۴۲/۹۶
6 کرمانشاه۴۲/۸۵
7 آذر شرقی ۴۲/۸۳
8 قزوین ۴۲/۱۹
9 گیلان ۴۱/۹۶
10 مرکزی ۳۹/۷۱
11 اصفهان ۳۶/۳۸
12 کردستان ۳۲/۶۵
13 البرز ۲۸/۴۱
14 تهران ۲۶/۳۴
15 کهگیلویه و بویراحمد ۷۰/۶۶
16 خراسان جنوبی ۶۶/۱۲
17 ایلام ۶۰/۸۹
18 سیستان و بلوچستان ۶۰/۸۹
19 خراسان شمالی ۶۰/۶۸
20 گلستان ۵۷/۲
21 هرمزگان ۵۷/۱۵
22 چهارمحال وبختیاری ۵۲/۵۱
23 کرمان ۵۲/۳۳
24 اردبیل ۵۰/۵۶
25 زنجان ۴۸/۶۳
26 آذر غ ۴۸/۲۳
27 خراسان رضوی ۴۸/۱۷
28 یزد ۴۷/۹۰
29 لرستان ۴۷/۵۸
30 سمنان ۴۷/۴۵
31 بوشهر ۴۶/۸۱
🔹 کمترین مشارکت: تهران و البرز
♦️بیشترین مشارکت: کهگیلویه و بویراحمد و خراسان جنوبی
#انتخابات
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
سلام 🌹❤️
صورتتون خرابه؟
شب ها خوابتون نمیبره؟
دهانت بوی بد میده ؟
صورت جا جوش و لکه داره ؟
لاک هات زود ودمپر میشه؟
بیا برات راه حل دارم 🌸👇
بیا و عضو این گروه شو و هرچی دوست داری سفارش بده 💐
تازه مشاوره هم میده در مورد استفاده وجنس محصولاتش 💫
میخوای لینک شو داشته باشی ؟؟
پس بدو بیا لینکش اینجاست 🌈👇
https://eitaa.com/joinchat/3298296497Cb281dab396
#معرفی_و_حمایت_از_مشاغل_شهر
44.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روح تمام عزیزان سفر کرده آسمانی به خصوص کسانی که به نیت آنها در این پویش فیش تقبل شد شاد🤲
🌹🌹🌹
تشکر از خانواده های
شهید عبدالرضا صالحی
و
شهید رمضان امینی
که در این کار خیر ما را همراهی کردند انشاالله شفاعت شهدا شامل حال همه ما بشود🙏
روحشون شاد جایگاهشان بهشت 🌹🌹
برای شادی روح همه اموات
اجماعا الفاتحه مع الصلوات🖤
1402/11/11
لینک گروه پویش مهر ماندگار
https://eitaa.com/joinchat/2868183536Cad8620c288
💬توسط نماینده ولیفقیه در سیستان و بلوچستان صورت گرفت
🔴پیگیری آخرین وضعیت رسیدگی به سیل زدگان جنوب استان از استاندار و مسئولان کشوری و استانی
🔶️نماینده مقام معظم رهبری در سیستان و بلوچستان طی گفتگوی حضوری و تلفنی با استاندار و دیگر مسئولان کشوری و استانی آخرین وضعیت سیل در مناطق جنوبی استان را جویا شد.
✅️به گزارش روابط عمومی دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان، آیتالله مصطفی محامی در گفتگوی تلفنی و حضوری با استاندار و جمعی از مسئولان کشوری و استانی ضمن پیگیری میزان خسارات سیل، جزئیات رسیدگی به آسیب دیدگان و اسکان موقت آنها را پیگیری نموده و توصیههای لازم جهت تسریع در خدمات رسانی به سیل زدگان را ارائه نمود.
🌐ما را در فضای مجازی دنبال کنید https://zil.ink/mohami.ir
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کرامات شیخ حسنعلی نخودکی(ره) چگونه حاصل شد؟
👤استاد فاطمی نیا (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻وای برشما مسئولین اگر به این اعتماد مردم خیانت کنید...
🔰 حجت الاسلام پناهیان