🌙دعای شب آخر #شعبان و شب اول #ماه_رمضان
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
💫بخش هشتاد و هشت💫
توی محوطه بندر،ماشین های وارداتی، کانتینرهای بزرگ،جعبه ها و بسته بندی های حجیم را طوری منظم و ردیف چیده بودند که در فواصل بین شان کوچه ها و خیابان های فرعی زیادی ایجاد شده بود.توی این کانتینرها و جعبه ها همه جور جنسی بود.از پیچ و مهره،اسباب بازی و چرخ خیاطی گرفته تا قطعات سنگین کارخانجات و ماشین آلات و
قطعات هواپیما.این قطعات توی جعبه هایی در ابعاد یک اتفاق جاسازی شده و فقط با جرثقیل امکان جابه جا کردن شان بود.در قسمت دیگر محوطه در وسعت زیادی ماشین های صفر کیلومتر پارک بودند.اکثر این ماشین ها از ژاپن و آلمان وارد شده بود. تویوتا سواری،تویوتا وانت مزدا بنز بی ام و. که از نویی برق می زدند.طرف دیگر بنظر اجناسی که قرار بود ازمملکت خودمان صادر شوند گذاشته بودن فرش های دستباف،خرما و غیره.در بعضی جاهای بندر اجناس درانبارها و سوله ها نگهداری میشد.این همه اموال اکثرا به دولت تعلق داشت.یک سری هم مال شرکت های تجاری و کارخانه های شهرهای مختلف بود که به شرکت های خارجی سفارش داده بودند و برایشان ارسال شده بود.حالا این همه سرمایه و جنس زیر آتش بودند.چند تا از کنسلی ها پس از سفارش، فرصت تخلیه پیدا نکرده بودند،کنار اسکله
مورد هدف قرار گرفته ،سوخته و داغان شده و بودند.ظروف چینی بر اثر حرارت آتش ترکیده،جعبه ها با خمپاره شکسته و اجناس شان از بین رفته بود.بسته های بزرگ لباس مدل شلوار جین،کتان و پیراهن های مرغوب، لوازم برقی،دوچرخه و غیره سوخته و از بین رفته بودند.جعبه های بزرگ میوه های وارداتی گندیده بود.از دیدن این همه جنسی که به خاطرش پول و ارز از مملکت خارج شده و حالا طعمه آتش گرگ ها میشد حرص میخوردم و دلم می سوخت که نمی توانیم این ها را از شهر خارج کنیم.کاش حداقل اتومبیل ها را می توانستیم ببریم.فکر می کردم آنها را پر از جنس کنیم و تا یک جایی برسانیم.دیدن این ها،فکر خیانت یک عده را که چه بلایی سرمان دارند می آورند،تقویت میکرد.روزهای آخر پسرها که از خط برمی گشتند،میگفتند:گمرک دست عراقی ها افتاده ما می بینیم آنها چطور جنس ها را خارج می کنند،از مرز آبی یا از مرز شلمچه .
......
اوضاع به قدری خطرناک شده و عراقی ها آنقدر جلو آمده بودند که دیگر احتیاج نبود التماس کنم مرا به خط بررند.خطوط درگیری
یکی پس از دیگری سقوط می کرد و شهرها تبدیل به نقاط درگیری می شد.چون امکان تردد ماشین ها برای انتقال مجروحین کم شده بود،گفته بودند از امدادگرها هر کسی می تواند به خط برود.به نظرم دکتر صادقی این پیشنهاد را داده بود تا بتواند جان مجروحان را نجات بدهندشب قبل از بیستم مهر خبر آوردند توی بندر درگیری به اوج رسیده و چند تا خط ایجاد شده،نیاز به نیرو خیلی زیاد است.از مطب هرکس می توانند به ستناب برود.روز بیستم مهر صبح زود چند صندوق خالی مهمات از حیاط خلوت آوردیم و هرچه دستمان رسید،تویش ریختیم،چسب باند،قیچی،سوزن، آمپول های جلوگیری از خونریزی،آمپول بی حس کننده گزلوکائین و انواع پمادها را برداشتیم.دست و بالمان با داروهایی که گروهها آورده بودند،باز شده بود و دیگرخیلی نگران دارو نبودیم،دو تا ازصندوق ها را هم از خشاب؛اسلحه و خرج آرپی جی پر کردیم.وانت که آمد جعبه ها را بار کردیم.من، صباح و دکتر سعادت سوار شدیم.دو تا پسر جوان هم که این روزها برای جابه جایی
مجروحین به مطب آمده بودند،با ما همراه شدند آقای نجار برای اینکه مطب از کادر درمانی خالی نشود،اجازه نداد بقیه بیایند.
توی وانت نیروهای دیگری هم بودند.من و صباح جلوی در نشستیم و پسرها را به عقب کابین هدایت کردند.دکتر سعادت هم درحالی که روپوش سفیدش را به تن داشت وسط روی صندوقها نشست و دستش را به دیواره گرفت.وانت راه افتاد و راننده برای اینکه در تیررس نباشیم،خیلی این طرف و آن طرف رفت تا مسیر آرام تری برای رسیدن به بندر طی کند.اطراف مسجد جامع،خیابان چهل متری،پایان نقدی،فلكه دروازه،خیابان مولوی همه را به سختی گذراندیم و بلاخره از کوچه پس کوچه ها و نخلستان های پشت خیابان مولوی سر از بازار در آوردیم.در چند روزگذشته آتش خیلی سنگین تر شده بود و شهر را عجیب می کوبید.حس می کردم مثل روزدهم است که آخرش مدرسه رسایی را زدند.ساعت نه،نه و نیم بود که توی نخلستان از ماشین پیاده شدیم و صندوق ها را پایین گذاشتیم. من یک کوله پر از گلوله و خرج آرپی جی برداشتم و سر یکی از صندوق های مهمات را گرفتم.یکی از پسرها هم وسط ایستاد و با یک دستش سر صندوق مرا گرفت و با دست دیگر صندوقی را که دکتر سعادت آن طرفش بود،گرفت.یک سری وسایل دیگر هم بالى صندوق وسطی گذاشتند.بقیه نفرات هم جعبه های دیگر را برداشتند.تا ریل راه آهن که انتهای خیابان مولوی به حساب می آمد، راه زیادی نبود.تا آنجا و توی مسیر شدت تیر اندازی و گلوله هایی که توی خانه های اطراف و دور و برمان خورده بود، زیاد بود
#قصه_شب
#بخش_هشتاد_و_هشت
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
💫ادامه بخش هشتاد و هشت💫
به خط راه آهن نزدیک شدیم،عده ای که آن دور و اطراف کمین کرده بودند،سر بیرون آوردند و پرسیدند:کجا میرید؟بچه ها جواب دادند؛میخوایم به موازات ریل به سمت سنتاب بریم.گفتند:نمیشه،این مسیر خیلی زیر آتیشه.عرض ریل رو هم به سختی می تونید برید.پسرها پرسیدند:پس چی کارکنیم؟ گفتند:اگه می خواهید خودتون رو به در ستناب برسونید باید از روی خط راه آهن رد بشید،بعد از کوچه پس کوچه های اون دست بگذرید وگرنه مستقیم نمی تونید.عراقی ها اونجا مستقر شدند که این طور به ما شلیک می کنند.باز پسرها گفتند:حالا ما چکار کنیم؟
گفتند:ما خط آتش باز می کنیم.شما سریع رد بشید.سرتون رو اگه بالا بیارید میزننتون. ریل آهن و خیابان هم عرضش از سطح بازار و خیابان مولوی بالاتر بود.به همین خاطر،در تیررس مستقیم عراقی ها قرار داشت.بنا شد این قسمت را دو نفر دو نفر طی کنیم.برای اینکه جعبه ها را بتوانیم با خودمان ببریم درشان را باز کردند.من روی هر کدام از شانه هایم دو تا اسلحه ژ_سه انداختم.یک قطار فشنگ هم دور کمرم بستم و سر صندوق دارو را گرفتم.گفتند:نمی تونی اینجوری بدوی.گفتم:می تونم.در حالی که داشتم زیر سنگینی این ها میمردم ولی آنقدر غرور داشتم که به روی خودم نمی آوردم.آخر می ترسیدم آن جلو در مواجه با دشمن تجهیزات و مهمات کم بیاوریم و نتوانیم این مسیر را برگردیم.دکتر سعادت هم دو تا کوله برداشت و سر صندوقی که من در دست داشتم،گرفت و بلند کرد.غرض ریل و خیابان حدود شش، هفت متر بود.باید این فاصله را خیلی سریع با قد خمیده رد می شدیم.اگر گلوله یا ترکش به ما اصابت می کرد،با آن همه مهمات، خاکسترمان هم باقی نمی ماند.توی یک لحظه که علامت دادند من و دکتر دویدیم. این در حالی بود که نیروهای پشت سرمان به طرف عراقی ها تیراندازی می کردند تا فرصت شلیک آنها را از درهای گمرک که ریل و جاده
آسفالت به آن منتهی می شد بگیرند.وقتی با دکتر به شیب خاکی کنار جاده آسفالت رسیدیم،هر دوتایمان نفس نفس میزدیم. بقیه هم خمیده و بدو بدو ریل و جاده را رد کردند و دوباره همه با هم راه افتادیم.روبروی مان یک محوطه خاکی و بعد خانه های گلی و روستایی و نخلستان قرار داشت.سر یکی از کوچه ها سنگری دیدیم.مرد ارتشی جوانی داخل سنگر نشسته بود و با بی سیم صحبت می کرد،هفت،هشت سرباز و چند نفرشخصی دور و برش بودند.نزدیک تر شدیم.توی سنگر چندتا بی سیم دیگر هم بود که مرد ارتشی هر دقیقه با یکی از آنها صحبت میکرد.دقت که کردم متوجه شدم،زخمی است،رنگ و رویش پریده خستگی از سر و رویش میبارید، زیر پای راستش که پانسمان بود،یک بلوک سیمانی قرار داده بودند و دمپایی به کف پایش بسته بودند.انگشتان پای زخمی اش کبود و متورم از پانسمان بیرون زده بود.
بچه ها گفتند:این ستوان اقارب پرست است.
او تا چشمش به من و صباح که جلوتر ازبقیه بودیم،افتاد ؛برافروخته پرسید:شماها برای چی اومدید اینجا؟مگه بچه بازیه؟عراقی ها اینجان.بعد رو به پسرها کرد و گفت:برای چی این دخترها رو با خودتون آوردید؟کجا میخواید برید؟گفتند:در ستناب دکتر سعادت هم گفت:خب به ما گفتند بیایم اینجا.امدادگر خواسته بودند،ما هم امدادگریم.اومدیم کمک.گفت:خیلی خب،شماها می تونید برید. این خواهرها باید برگردند.همین که به من و صباح اشاره کرد و گفت:خواهرها برگردند، من گفتم:ما برنمیگردیم،شما فرمانده ما نیستید که می گویید ما باید برگردیم! ما خودمون اومدیم،خودمون هم می دونیم چیکار کنیم.
گفت:خواهر باید به حرف من گوش بدید. یعنی چی بیخود بلند می شید می آیید.
گفتم:ما بیخود نیومدیم،ما امدادگریم،به ما گفتند بیایید،ما هم اومدیم.هیچ کس هم نمیتونه ما رو برگردونه.وسط این جر و بحث ما،یک خبرنگار که نمی دانم سر و کله اش از کجا پیدا شد،به من و صباح گفت:صبر کنید من از شما عکس بگیرم.من که از ناراحتی خون خونم را می خورد،گفتم:برو بابا،وقت گیر آوردی؟ عکس به چه دردی می خوره؟! الان باید تفنگ دست بگیری.
ستوان باز اصرار کرد من و صباح همراه گروه نرویم.آن قدر جلوی همه احساس بدی بهم دست داد که گفتم:هیچ کس حق نداره این فرصت رو از من بگیره.هرکس بخواد مانعم بشه همین اسلحه می زنمش بنده خدا یک نگاه به من و یک نگاه به بقیه کرد و گفت:
برید اسیر میشید.گفتم:باشه اسیر بشیم. من هم باید یه کاری بکنم.گفت:کشته میشید.من گفتم:الان هر جای این شهرباشی همین شرایط وجود داره.فرقش اینه که اینجا ما هم در مقابل دشمن یه حرکتی می کنیم، به تلاشی میکنیم.ولی غیر از اینجا،بدون اینکه فرصتی برای دفاع از خودت رو داشته باشی،کشته میشی.دکتر سعادت هم گفت: آقا ما پیه همه چی رو به تن مون مالیدیم. این خواهر ها رو هم از مرگ نترسونید.اینا همه چی رو میدونند و آگاهانه جلو اومدن. صباح هم حرف های دکتر را تایید کرد.من
گفتم:ما مطمئنیم که شهادت،اسارت یا زخمی شدن در انتظار ماست.
#قصه_شب
#بخش_هشتاد_و_هشت
#رمان_دا
#کتاب_بخوانیم
هدایت شده از خبرنگاران جوان🇮🇷 (کهریزسنگ)
برنامه دعای ابوحمزه ثمالی در شبهای ماه مبارک رمضان هیئت بنی فاطمه شهر کهریزسنگ
التماس دعا
باما همراه باشید با تدابیر طبی ماه مبارک رمضان برای سحر و افطار ....
اگر حتی یک نفر هم با این تدابیر، بتونه آسون روزه بگیره ، در ثواب بسیار اون شریک میشید ان شالله 😊🌺🍃
@ganjineh_teb_islamic
#اعلام_مراسم
دهه اول ماه مبارک رمضان
۱۰ شب مراسم مناجات خوانی قرائت قرآن کریم ونشرمعارف اهل بیت(علیهم السلام)
__________________________
سخنران:
شیخ مهدی فاضل
🎤بانوای:
حاج مهدی منصوری
حاج احمد اصفهانی
حاج سید مهدی قوام نیا
حاج محمد حسین رحیمی
کربلایی علی محمد عسکری
کربلایی سیدمحمد حسنی
کربلایی صادق حمزه
کربلایی مجید صالحی
کربلایی محمد داودوند
کربلایی حسن قاسمی
__________________________
📆ازسه شنبه۲۲اسفند الی
پنجشنبه۲فروردین
حسینیه چهارده معصوم(علیهم السلام)
شهر کهریزسنگ
@H14M_K
🚨بازداشتیهای چهارشنبهسوری تا آخر عید آزاد نمیشوند
📌سردار احمدرضا رادان فرمانده کل انتظامی :
🔹چهارشنبه آخر سال را به اصطلاح یک موضوع اجتماعی است و اصلاً انتظامی نگاه نمیکنیم ، اما هر موضوع اجتماعی بایدها و نبایدهایی دارد.
🔹ایجاد مزاحمت و بستن معابر از خط قرمزهای پلیس است و با عاملان آن برخورد میشود.
🔹کسانی که با خودرو یا خودشان ایجاد مزاحمت و یا باعث بستن معابر شوند با هماهنگیهای که با دستگاه قضایی شده است تا پایان تعطیلات بازداشت خواهند شد و همچنین خودروهای متخلف نیز تا پایان تعطیلات توقیف خواهند شد.
#مشارکت_مردمی
#آموزش_همگانی
#پلیس_خدمتگزار
#شهروند_قانون_مدار
✅ خبرگزاری پلیس نجف آباد 👇
https://eitaa.com/Najafabadpolice
هدایت شده از دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
مهمانی رمضان .mp3
10.85M
🌸مهمانی عظیم رمضان در همه ی عوالم
🌸
29 شعبان 1445
20 اسفند 1402
#خانم_خراسانی
هدایت شده از مرکز نیکوکاری کهریزسنگ
🔷 فردا سه شنبه ۲۲ اسفندماه ، اول ماه قمری رمضان است. ضمن تبریک فرا رسیدن این ماه مبارک ، نماز اول ماه به همراه صدقه اول ماه قمری که در روایات بسیار بر آن تاکید شده است را فراموش نکنیم.
#نماز_اول_ماه
#پویش_صدقه_اول_ماه_قمری
سه روش پرداخت خیرات و صدقات :
🔹۱) شماره کارت :
💳 6037-9979-5012-2672
🔹۲) کد و درگاه پرداخت با موبایل:(الکترونیکی و بدون کارمزد)
*8877*1955#
به نام مرکز نیکوکاری مسجدالرسول(ص) کهریزسنگ
🔹۳) کارتخوان مستقر در مرکز نیکوکاری
شماره همراه برای هرگونه سوال ، پیشنهاد و ... :
مسئول اجرایی مرکز
0913 874 1235
🍀 ما خیرات و صدقات شما نیکوکاران را مستقیما به مصرف حمایت از ایتام و نیازمندان همشهری خواهیم رساند . 🍀
🌸🍃 مرکز نیکوکاری اشتغال کهریزسنگ را در پیام رسان های برتر داخلی دنبال کنید.
http://eitaa.com/nikokarimar
https://ble.ir/nikokarimar
https://rubika.ir/nikokarimar
هدایت شده از موسسه انجمن خیریه خاتم الانبیاء(ص)کهریزسنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آی
حلول ماه مبارک رمضان،ماه مهربانی ماه برکت و رحمت و غفران الهی مبارک باد.
موسسه انجمن خیریه خاتم الانبیاء(ص)
https://eitaa.com/khatam_anbia
هدایت شده از دارالقرآن حضرت مهدی (عج) شهر کهریزسنگ
🌸حلول ماه مبارک رمضان مبارک🌸
دارالقران حضرت مهدی(عج) برگزار می کند؛
✅ محفل جزء خوانی قران کریم درماه مبارک رمضان
به همراه تدبر در آیات قرآن توسط سرکار خانم درخشان در روزهای فرد
و بحث های متنوع و کاربردی احکام ، خانواده و ... روزهای زوج
ساعت: ۱۰:۴۵
https://eitaa.com/darolquranehazratmahdi
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 #به_رسم_عاشقی: ۲۲ شب...
✍ قرائت دستهجمعی و همزمان #دعای_فرج برای تعجیل در فرج حضرت صاحبالزمان عجل الله فرجه الشریف و علیهالسلام
✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ...
❤️ #امام_مهدی علیهالسلام فرمودند: در تعجيل #فرج بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست.
💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
با قیمت های استثنایی صاحب مبل شوید❤️
انواع مبلمان راحتی هفت نفره از ۷/۵۰۰تا۱۷/۹۰۰در ارزانسرای چوبینه ❤️
✅فوم سرد
✅چوب راش
✅پارچه نانو دار
✅دارای طرح و رنگ متنوع
مبل آدرین ۱۷/۹۰۰
مبل مارشال۱۶/۹۰۰
مبل پاریس ۱۵/۹۰۰
مبل نیو اسکارلت۱۰/۵۰۰
مبل اسکارلت۷/۵۰۰😱
کیفیت و راحتی را باما تجربه کنید 😍
آدرس: کاشان _بلوار امام رضا _روبروی کاشان مال_داخل کوچه کافه رستوران مزه چی
شعبه مرکزی: کاشان فاز دو بلوار بهارستان روبروی پارک ناژون گالری مبل آمرزش
0937 765 2025
https://eitaa.com/mobl_choobineh
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
میلادی: Tuesday - 12 March 2024
قمری: الثلاثاء، 1 رمضان 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹بیعت مردم با امام رضا علیه السلام به ولایت عهدی، 200ه-ق
🔹احتجاج اُبی بن کعب بر ابوبکر
🔹مرگ مروان بن حکم لعنة الله علیه، 65ه-ق
🔹غزوه تبوک، 9ه-ق
🔹وفات سیده نفیسه از نوادگان امام حسن مجتبی
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️14 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️17 روز تا اولین شب قدر
▪️18 روز تا ضربت خوردن امام علی علیه السلام
▪️19 روز تا دومین شب قدر
💗 سه شنبه اسفند ماهتون
🌷عالی و بینظیر
🌷ان شاءالله امروز
💗برای تک تک دوستانم
🌷همون روزی بشه که
🌷آرزوشـو دارند
💗پراز خیر و برکت
🌷پراز دلخوشی
🌷پراز موفقیت و
💗پراز محبت خدا در زندگی
🌷روزتون زیبا و درپناه خدا
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#عبدالرضا_صالحی
فرزند : یوسف
#طلوع :
🗓 1343/06/03 🗓
محل تولد : کهریزسنگ
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : آزاد
#عروج :
🗓 1363/12/22 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : جزایر مجنون
نام عملیات : بدر
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹بیست و دوم اسفندماه سالگرد شهادت این شهید بزرگوار را گرامی می داریم.
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#شهيد_والامقام
#احمدرضا_امینی
فرزند : برات
#طلوع :
🗓 1345/01/02 🗓
محل تولد : کهریزسنگ
وضعیت تاهل : مجرد
شغل : آزاد
#عروج :
🗓 1363/12/22 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : جزایر مجنون
نام عملیات : بدر
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_کهریزسنگ
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌹بیست و دوم اسفندماه سالگرد شهادت این شهید بزرگوار را گرامی می داریم .
✍️کانال کهریزسنگ در ایتا و روبیکا : 👇
❤️𝙅𝙤𝙞𝙣 𝙪𝙨:
╭─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╮
eitaa.com/kahrizsang
rubika.ir/kahrizsang
╰─┅─•°•🍃🌸🍃•°•─┅─╯
صبح(4).mp3
7.05M
🍃🌸🍃
🌼گروه جهادی امام علی (ع)🌼
🍃🌸🍃
قنات باستانی کهریزسنگ
@Ehyagaraneghanat
۱۴۰۲/۱۲/۲۲ سه شنبه
هدایت شده از تبلیغات
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞تواشیح معروف ماه رمضان،
‼️با سبک جدید و متفاوت
🔸اَسماءُ الحُسنی ۲
🌀با اجرای همزمان قاریان نوجوان و بزرگسال:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
📽تصویر برداری شده در:
🏡خانه خاطره انگیز "سريال قصه های مجید"
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/qrH9x
📲 @tasnim_esf
#ماه_رمضان
#رمضان
*اطلاعیه*
احتراماً به استحضار مردم شریف کهریزسنگ بالاخص کشاورزان عزیز می رساند با توجه به اتمام دوره کمیته آب(کانال آب) شورای اسلامی در نظر دارد نسبت به برگزاری انتخابات جدید شورای آب شهر کهریزسنگ از بین افراد واجد شرایط با ثبت نام قبلی اقدام نماید، لذا از کلیه عزیزانی که دارای شرایط ذیل می باشند خواهشمند است از تاریخ 1402/12/22 لغایت 1402/12/28 به دفتر شرکت تتعاونی شهر کهریزسنگ آقای حسن صالحی مراجعه و درخواست کتبی خود را تحویل نمایند .ضمناً زمان انتخابات متعاقباً اعلام خواهد شد.(توضیح اینکه عضویت در این کمیته هیچ حقی از نظر حقوق و مزایا ندارد و صرفاً خیرانه می باشد)
شرایط ثبت نام:
1- سن متقاضیان بالای 30 سال می باشد.
2- کشاورز ساکن کهریزسنگ باشند.
3- حداقل مدرک تحصیلی دیپلم و بالاتر.
شورای اسلامی شهر کهریزسنگ
هدایت شده از شهدای شهر کهریزسنگ
🕊💐🌹🕊🌹💐🕊
#شهیدانه
سلام بر آنهایی که از #نفس افتادند تا ما از #نفس نیفتیم.
#قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم.
به #خاک افتادند تا ما به #خاک نیفتیم.
سلام بر آنهایی که رفتند تا #بمانند و #نماندند تا بمیرند!
#شهادت_رزقشان_شد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#بیست_و_دوم_اسفندماه
#روز_گرامیداشت_شهدا
#و_سالروز_تاسیس_بنیاد_شهید
☫🇮🇷 #شهدای_کهریزسنگ 🇮🇷☫
@shohadayekahrizsang