eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
7.4هزار ویدیو
345 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، کوشک و قهدریجان درشهرستان های نجف آباد ، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین : 👇 eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 | مراسم سالروز اولین نمازجمعه بعد از انقلاب و تجلیل از پیشکسوتان عرصه امامت جمعه به ویژه حجج اسلام: پورهادی، ایوبی، ناطقی و مجاهدی ✍ در این مراسم از اولین امام جمعه نجف آباد مرحوم آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله ایزدی و مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حسنی و خدمات این بزرگواران تجلیل شد. 🌐 پایگاه اطلاع رسانی آدینه نجف‌آباد 💎 @adinenjf •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال کهریزسنگ
💫بخش سی و نه💫 بعد از اینکه خیالم از بچه ها راحت شد ،به اتاق رجب رفتم.همین که در را باز کردم، سرش ر
💫بخش چهل💫 بعد از ظهر الهه و مریم تازه از مدرسه برگشته بودند که وحید را به آنها سپردم و برای خرید از پیرمرد دست فروش،با حمید بیرون رفتم. پیرمرد به طرف جلو خم شده بود و به سختی چرخ دستی را هل میداد.هنوز چند متر باخانه مان فاصله داشت.دست حمید را گرفتم و به سمتش رفتم.اردیبهشت بود و بوی گل های اقاقیای حیاط همسایه در خیابان پیچیده بود. پیرمرد چرخ دستی را نگه داشت و چشمش به حمید که افتاد گفت:برای این آقا پسر لباس میخوای؟چند سالشه؟ گفتم:بله شش سالشه.اگه زحمتی نیست بلوز و شلوار یه رنگ بهم بدین. حمید روی پنجه پا بلند شده بود تا لباس ها را بهتر ببیند.کم کم دور چرخ دستی شلوغ شد .حمید اصرار داشت یکی از لباس هایی که عکس توپ فوتبال رویش بود بخرم.پیرمرد بلوز و شلوار را باز کرد و گفت: این خوبه پسرم؟خانم میانسالی با حرکت ابرو علامت داد که لباس را نخرم.با تعجب نگاهش کردم.کنار خانم میانسال رفتم و پرسیدم:جنسش خوب نیست؟ گفت:نه دخترم، اون لباس روشنه ،به درد پسر بچه نمیخوره،بازی میکنه لباس کثیف میشه.یه رنگ تیره بردار که نخوای هرروز عوض کنی. بعدشم اگه برای بچه یه شلوار بخری که عکس داشته باشه ،فقط از یک طرف می پوشه،زود سر زانوهاش خراب و پاره میشه. حمید چادرم را میکشید و آهسته حرف میزد. نگاهش که کردم بغض کرده بود و میگفت: همون و میخوام. گفتم:نمیشه به درد پسرا نمیخوره.صدای گریش بلند شد و به طرف خانه دوید و گفت:اگه به درد پسرا نمیخوره پس چرا میگن لباس پسرونه؟ سرم را که بالا گرفتم همه لبخند میزدند،یکی از مشتری ها با خنده گفت:بچه های این زمونه رو نمیشه گول زد.چند دقیقه ای طول کشید تا یک بلوز و شلوار باهمان مشخصاتی که خانم میانسال گفته بود برای حمید خریدم و به خانه برگشتم. انتظار داشتم حمید هنوز گریه کند،ولی با الهه و مریم جلوی تلوزیون نشسته بود.از اینکه صدای تلوزیون بلند نبود تعجب کردم.وقتی به صفحه تلوزیون نگاه کردم ،متوجه شدم خاموش است.گفتم:به تلوزیون خاموش نگاه میکنید؟جلوتر که رفتم متوجه شدم مریم آلبوم عکس را روی پایش گذاشته.کنارشان نشستم.الهه انگشتش را روی یکی از عکس ها گذاشت و گفت:مامان این عکس و یادت هست؟ عکس رجب با محمدرضا و مریم و جواد و خواهرزاده رجب، فاطمه بود که توی پارک ملت گرفته بودند. خندیدم و گفتم:وحید تازه به دنیا اومده بود. حمید خیلی کوچک بود.من،تو و دوتا داداش کوچیکت رفتیم خونه مادرم، ولی بقیه با بابات رفتن شهربازی و پارک. الهه گفت:بله، اونا رو فرستادی پارک بستنی خوردن بعد رفتن رستوران ناهار خوردن... الهه تند تند حرف میزد و معلوم بود هنوز بعد از دو سال و نیم عصبانی است.گفتم:خب مگه ما نهار نخوردیم خونه ننه جان؟ گفت:چلو کباب که نخوردیم،من خیلی گریه کردم دوست داشتم با بابا برم ولی شما نذاشتی.دستم را دراز کردم و آلبوم را ورق زدم.حرف الهه ،مریم را هم در فکر فرو برد.از وقتی تعدادبچه ها بیشتر شده بود و بزرگتر شده بودند،رجب کمتر آنها را پارک میبرد.دلش نمیخواست از نگاه و حرف دیگران ناراحت شوند.مطمئن بودم بچه ها هرچه بزرگتر میشوند،بیشتر به من و رجب حق میدهند،ولی انتظار نداشتم حسرت به دل هم نباشند.با صدای حمید به خودم آمدم که گفت:مامان دستت رو از روی آلبوم بردار میخوایم ورق بزنیم.دستم را کنار کشیدم و گفتم:مریم پاشو تلوزیون رو روشن کن.گفت:دارم عکس نگاه میکنم.خودم تلوزیون را روشن کردم.دلم نمیخواست بچه ها یاد گذشته ها بیفتند.میدانستم کم کم به سال هایی میرسند که رجب هنوز جانباز نشده بود.وقتی عکس های او را نگاه میکردند حرفی نمیزدند،ولی طوری توی فکر فرو می رفتند که دلم هزار راه میرفت.
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕰 : ۲۲ شب... ✍ قرائت دسته‌جمعی و همزمان برای تعجیل در فرج حضرت صاحب‌الزمان عجل الله فرجه الشریف و علیه‌السلام ✍ اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ... ❤️ علیه‌السلام فرمودند: در تعجيل بسیار دعا كنيد كه تعجيل در فرج، گشايش كار خود شماست. 💚 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تبلیغات و تبادل جزئی از فعالیت کانال ها به شمار می رود ، محتوای آن هم نه تایید و نه رد می شود . برای رزرو تبلیغ و یا تبادل این جا را کلیک کنید.