🔹🔸نامهای برای آزادی سوسنگرد
🔻پس از وخامت اوضاع سوسنگرد و اشغال این شهر، در جلسهای در اهواز با حضور حضرت آیتالله خامنهای (نمایندهی امام خمینی در شورای عالی دفاع)، سرلشکر فلاحی (جانشین وقت ریاست ستاد مشترک)، سرلشکر ظهیرنژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش)، آقای غرضی (استاندار وقت خوزستان) و افراد دیگری، تصمیم به اجرای عملیات آزادسازی سوسنگرد گرفته شد و واحدهای نظامی شرکتکننده در عملیات نیز مشخص گردید.
🔹همان شب، آقای اشراقی داماد حضرت امام خمینی رحمهاللهعلیه، در مکالمهی تلفنی با آیتالله خامنهای، پیامی امام را ابلاغ کرد: «تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود.»
⛔️اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، به دستور بنیصدر، تیپ ۲ لشکر زرهی اهواز از شرکت در این عملیات منع گردید.
🔸حضرت آیتالله خامنهای پس از اطلاع، در نامهای خطاب به فرمانده آن لشگر دستور دادند که طبق تصمیم قبلی، تیپ ۲ در عملیاتی که منجر به آزادسازی سوسنگرد شد، به موقع وارد شود. دکتر چمران دیگر نمایندهی امام در شورای عالی دفاع نیز در ذیل همین نامه بر ضرورت اقدام سریع و جلوگیری از اتلاف وقت بیشتر تاکید کرد.
ِ
🌹بارها اتفاق افتاد بود که می رفتیم کوه. همین که وقت نماز می شد شروع می کرد به نماز خواندن. آن هم چه نمازی. تا ایشان نمازشان را شروع کنند ما نمازمان را تمام کرده بودیم.
🌹یادم هست اردوی خانوادگی بود. رفته بودیم منطقه سرسبز الموت قزوین. ما همه سرگرم زیبایی های طبیعت بودیم و دکتر منتظر وقت
اذان تا نمازش را بخواند.
❤️ شهید دکتر مجید شهریاری ❤️
🌹توی پادگان منتظر یکی از مسئولین بودیم برای سخنرانی، همین که مسئول رسید راننده پیاده شد و در خودرو را به روی ایشان باز کرد ناگهان محمود گفت: حاج آقا ببخشید میشه برگردید توی ماشین و در را ببندید!!
وقتی آن مسئول نشست محمود به آرامی به او گفت: ما انقلاب کردیم تا برای کسی در ماشین را باز نکنیم لطفاً خودتان در را باز کنید و پیاده شید.
❤️ شهید محمود اخلاقی ❤️
💙آقا محمد شیخ بیگ
شهیدي که دست رد به سینه کسی نمیزنه
و از اون کار دستهای گلزار شهدای کرمان هست 💙
❤️❤️شادی روحش صلوات ❤️❤️
من جانم را مدیون آقا محمد هستم!☺️"
💚💚خاطره سردار از ایشان 💛💛💛
در یڪے از عملیات ها، تیر به شهید سلیمانی اصابت مےڪند؛
پدرم ڪه متوجه این ماجرا مےشوند، حاج قاسم را در حالیڪه در تیررس دشمن بودند، به ڪول مےگیرند و به پشت خاڪریز مےرسانند.🌹
عمو(حاج قاسم) همیشه به من مےگفتند:
«من جانم را مدیـون پدر شما هسـتم و اگر ایشان مرا نجات نمےدادند،
همانجا شهید مےشدم! »
🌹 *راوے: دختر شهید* 🌹
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
📍پرسیدم اگر جنگ تمام شد آرزوی شما به عنوان یک فرمانده چیست؟
گفت: تنها آرزوی من این است که یک مرکز فرهنگی داشته باشم و روی بچههای جوان کار کنم و بتوانم مسائل مربوط به دوران دفاع مقدس را به نسل جوان منتقل کنم !
#شهید_منصور_خادمصادق
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از #شهید_رسول_خلیلی
قبل از شهادت🥀
بگذار بفهمند که آرامش جانی؛♥️
ای آیه ی پاکیِ ؛ دل وعشق و نهانی..
چون بر سَر ایوان دلم نام تو دیدم؛
بی شک به هوایت بکنم فتح جهانی..
#تلنگر
💫 وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد ،
عزیز میشود !
🌝 يک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنيمت میشود !
🌞 خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود !
🔥 يک قطره نور در دريای تاريکی ،
همهی دنيا میشود ...
🌪 يک عزيز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود ...
⛅️و ما همیشه دیر متوجه میشویم !!!
" قدر داشتههایمان را بدانیم ...
چرا که ، خیلی زود ، دیر میشود ! "🌈
☘☘🌱🌱
محال است لبخند بزند
و حال دلمان عوض نشود..!!
خنده اش انگار فرق دارد...!
نه با دهان ،که از عمق چشمانش می خندد ..
#صلوات
💚
*خاطرات شهدایی🌷✨🕊*
*🕊محمدم و شال سبزش*
*چندماہ بعدعقدمون من ومحمدم*
*رفتیم بازار من دوتاشال خریدم🛍*
*یڪیش شال سبز بود ڪہ* *چندبار هم پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:*
*اون شال سبزت و میدیش بہ من؟*
*حس خوبی بہ من میده🙂*
*شما سیدی و وقتی این* *شال سبزت هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم💖*
*خودش هـم دوردوزش ڪرد*
*و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی*
*ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست*
*یا دور گردنش مے انداخت ..🌿*
*و در ماموریت آخرش هـم*
*هـمون شال دور گردنش بود*
*ڪہ بعد شهادتش برام آوردن💔*
*شهید محمدتقی سالخورده🌸*
*به روایت همسرشهید*
💚
☆∞🦋∞☆☘࿐✧🌷✧࿐☘
و شڪر بیپایان خدایے را ڪه
محبتـــــ شهدا و امامِ شهدا را در دلم انداختـــــ
و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم.
خدایا..!
از تو ممنونم بےاندازه ڪه در دݪِ ما
محبتـــــ سیدعلیخامنهاے را انداختے تا بیاموزد
درس ایستادگے را، درس اینڪه یزیدهاے دوران را
بشناسیم و جلوے آنها سر خم نڪنیم..:)
#شهید_مصطفےصدرزاده🌿
☘🌱☘🌱
🌹در عملیات خیبر مسئولیت حفظ جاده خندق با لشکر ما بود. یکی از سخت ترین کارها رساندن تدارکات به پدها بود. از آنجایی که تدارکات باید در شب تاریک و با سرعت پایین انجام می گرفت و رانندهها این اصل را رعایت نمی کردند. تلفات ما بالا می رفت. حسین تصمیم گرفت به کمک معاونانش این کار را انجام دهد.
در یکی از سرویس ها همراه حسین بودم که وسایل پیش ساخته بهداشتی و توالت صحرایی را به پد میبردیم.
🌹بین راه انواع قوطی های کمپوت و کنسرو و ساندیس به چشم میخورد که پس از استفاده کنارجاده ریخته شده بود. حسین با دیدن این صحنه خیلی ناراحت شد و به مسئولان گفت: اینجا خاک است و خاک هم پاک. نباید هر چیزی دستمان رسید بریزیم اینجا. شما داخل خانه خودت هم این قدر آشغال می ریزی.
دستور داد چند نفر را به خط کند تا تمام زباله ها را جمع کنند و تا زباله ها جمع نشدند آنجا را ترک نکرد.
"شهید حسین خرازی"
✍کتاب زندگی با فرمانده
☘🌱☘🌱