eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
66.5هزار عکس
10هزار ویدیو
167 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃پنج درس از پنج شهید🍃 🌷 (شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم!) 🌷 (به برادر برادر گفتن نیست! به شبیه شدنه!) 🌷 ( ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم) 🌷 ( شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند) 🌷 (سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد)
🔻پست اینستاگرام مادر شهید رسول خلیلی در سالروز شهادت شهید رسول خلیلی 💢روزی که برای دیدن رسول رفتیم معراج، رسول را غسل و کفن کرده بودن و زمانی که رسیدیم تابوت را آوردن روی زمین گذاشتن و سر کفن را کمی باز کردن و صورت رسول دیده شد. 🔸ما همگی از سمت وجهتی نشسته بودیم که طرف صورت مجروح رسول دیده میشد، چون صورت کاملا به سمت بالا نبود، یک طرف به سمت بالا بود که اون هم طرف مجروحش، بطوری که در نگاه اول شناخته نمیشد. 🔸من با خودم گفتم این رسول منه ؟! خواستم صورتش را ببوسم که جای سالمی نبود به غیر از قسمتی از چانه که سعی کردم به آرامی ببوسم که مبادا فشاری بیاد. 🔸بعدها که عکسهای پیکر رسول را در معراج دیدم متوجه شدم، نیمه ی دیگر صورت سالم بوده و من خیلی دلم سوخت که نتوانستم برای لحظه ی اخر درست با رسولم وداع کنم و ببوسمش.
روح الله "برادر شهید" که اومد ، رفتیم بهشت زهرا... منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم... به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم! دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما که خشکمون زده بود وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان... راوی ؛ دوست و همرزم شهید
"راهيان نور سوريه" در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ... فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که، را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزد را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید ... عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ... راهیان_نور_سوریه... 🌸🍀
پاییــــز . . . استاد دلتنگـــى‌ست از خاطرات اویی ڪه رفته برای اویی ڪه مانــده ، سنگ تمــــــام می ‌گذارد
شادی روح شهدا صلوات🍎🍎 پیج ما رو دنبال کنید (منتظر پیشنهادات شما هستیم ) 💖 💜
بهشت را دوبار دیدم یک بار در چشمانت و یک بار در خنده‌هایت چشم‌هایت چه خیس می‌خندند
💠🍃💠🍃💠 خوشا انان که محو روی یارند جز او بادیگران کاری ندارند به یای یار هر دم از سرصدق هزاران مرتبه جان میسپارند 🌸🍃
💠🍃💠🍃💠 حق داشتند در مراسم تدفین ت بگویند : تا حالا استراحت نکردی حالا خوب استراحت کن چهره ی پاک و خوشحالت میگوید دلت چقدر , از کار , برای خدا جان گرفته است 🌺
بسم رب الشهدا فرازی از وصیت نامه : "غم اگر هست براے بےبےجان حضرت زینب(س) باید باشد اشڪ و آه و ناله اگر هست براے اربابمان اباعبدالله الحسین(ع) باید باشد و اگر دلتان گرفته روضه ایشان را بخوانید. "
سرمــا نمی ڪند اثر در گرمــــی دلم ، یاد تــو آتشی‌ست ڪہ گرمم نموده است ... 🌷
خزان ؛ به لطفِ تو ، چشم و چراغِ تقویم است که دیدنِ تو در این فصل اتفاق افتاد . . .
خزان ؛ به لطفِ تو ، چشم و چراغِ تقویم است که دیدنِ تو در این فصل اتفاق افتاد . . . #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_رسول_خلیلی #سالروز_ولادت
💠بسم رب الشهداء و الصدیقین💠 معرفی مختصری از 🍃محمدحسن (رسول) خلیلــــــــــی🌸 تاریخ تولد : ۱۳۶۵/۹/۲۰ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد فرزند دوم خانواده‌ی آقای رمضانعلی خلیلی 🎓دانش آموخته‌ی: دانشگاه امام حسین علیه السلام دانشجوی: رشته ی مدیریت🎓 ♦️اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه تخصص: تخریب - تاکتیک - جنگ های نامنظم ♦️شهادت در تاریخ : ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۹۲ ♦️محل شهادت:سوریه _حلب🇸🇾 ♦️محل دفن: تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها ، قطعه 53 ، ردیف 87/الف شهید مورد علاقه : شهید حاج محسن دین شعاری صفات بارز اخلاقی 👤: بسیار خوش رو و شوخ طبع ، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستانش ، ورزشکار ، عاطفی ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، نظامی متخصص و... علایق😍: کارهای هیجانی و پر استرس ، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل) ، خوشنویسی ، نقاشی ، طراحی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا ، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... 💠قسمتی از وصیت‌نامه : "خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب باید باشد ، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله باید باشد و اگر دلتان گرفت روضه ایشان را بخوانید که من هم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است." 🍃ای که بر تربت من می گذری روضه بخوان🌸 🍃نام زینب شنوم ، زیر لحد گریه کنم...🌸 بخشی از دلنوشته های شهید💌: "خدایا! می دانم کم کاری از من است ، خدایا! می دانم که من بی توجهم ، خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز ایید امده ام خدا... کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن!
مدافع حرم حضرت زینب سلام الله متولد:1365/9/20 تهران شهادت:1392/8/27 آرمیده در بهشت زهرا، قطعه 53-ردیف 87/الف . به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم . رسول خیلی دست و دل باز بود حتی با ارزش ترین وسیله زندگیش رو به راحتی میداد به رفیقش ، یعنی اصلا وابسته به چیزی نبود... خیلی سر به زیر، و بود و بحث نامحرم خیلی برایش مهم بود، با خانم ها هم نه شوخی می‌کرد و نه آنها را نگاه می‌کرد، خیلی از بی‌حجابی ناراحت بود... این را همه جا حفظ می‌کرد؛ چه در زمان بیرون رفتن با دوستان، چه در سرکار و چه در فامیل، انقدر بود که چهره‌ی خانم های فامیل نزدیک هم یادش نبود... . در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می‌کرد و تا صبح آنجا بود. این برنامه ثابت شبهای جمعه‌اش بود . صبح می‌آمد خانه، استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می‌رفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود. وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح می‌گفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقوایش را محکم کند . جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ . ؟ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ماجرای آشنایی خانم ارمنستانی با شهید رسول خلیلی... 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ پ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید.. آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از قبل از شهادت🥀 بگذار بفهمند که آرامش جانی؛♥️ ای آیه ی پاکیِ ؛ دل وعشق و نهانی.. چون بر سَر ایوان دلم نام تو دیدم؛ بی شک به هوایت بکنم فتح جهانی..
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 ماجرای خواب زیبای حکاک سنگ مزار رسول خلیلی اینو برای کسایی می گم تا حالا نشنیدن این ماجرا رو... این قضیه برای اسفند سال 1392 هست... این سنگی که می بینید سنگ مزار هستش که توسط خراطی حکاکی شده... صبح، روح اللہ ( برادر ) اومد دنبالم رفتیم منتظر شدیم حکاک اومد... یه نگاه به ما انداخت گفت ببخشید این سنگ مزار کیه ؟ گفتیم چطور؟ گفت : اصلاً نمی‌دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم، دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین (علیه السلام) منو خواستن گفتن شما مأمور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما خشکمون زد... وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین (علیه السلام) آوردن و قراره برای یه نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که می توان گفت هدیه ای از جانب ، امام حسین (علیه السلام) بود . راوی : 🕊🌹
مردان غیور قصہ ها برگردید یکبار دگر بہ شهر ما برگردید دیروز بہ خاطر خدا مے رفتید امروز بہ خاطر خدا برگردید 💠سالروز شهادت🌷 🌸 @kakamartyr3🕊
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزدشهيد_اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...  〰️〰️〰️〰️〰️ @kakamartyr3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید.. آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. 🌷 ❤️ ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯