#شهید_مهدی_باکری: پاسدار یعنی کسی که کار کند، بجنگد، خسته شود، نخوابد تا خود به خود خوابش ببرد
📸 تصویری از #شهید_حسن_تهرانی_مقدم پدر موشکی که از فرط خستگی به خواب رفته است.
#یادی_از_شهدا
داشتیم میرفتیم سمت هلیکوپترها.
توی مسیر آقا #مهدی_باکری یک تسبیح #مرگ_بر_آمریکا گفت.
میگفت آقای مشکینی فرمودند: ثواب مرگ بر آمریکا کمتر از صلوات نیست...
#شهید_مهدی_باکری
#درس_اخلاق
#افول_آمریکا
💕 #سلطان_قلبها
▫️علاقه بین آقا مهدى و نیروهایش دو طرفه بود. هر چقدر که آقا مهدى جانش بود و نيروهايش، بچه ها هم جانشان را برای آقا مهدى می دادند.
یکی از بچه ها می گفت: من این قدر آقا مهدى رو دوست دارم که حتی نمی تونم با حضور او مرتکب گناه بشم....
▫️....هر وقت احساس می کنم که مى خوام یه گناهی انجام بدم، یواشکی میرم از گوشه چادر یه نگاهی به آقا مهدى می کنم، یا اینکه به یه بهانه ای میرم و باهاش حرف می زنم و اين جوری از فکر گناه بیرون میآم....
📚 ازكتاب: "نمی توانست زنده بماند" ص۳۷
#شهید_مهدی_باکری
#لشکر_عاشورا
🌴 دوران #دفاع_مقدس
@kakamartyr3
#حافظان_امنیت
22.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عملیات_بدر
تصاویری از رزمندگان در منطقه عملیاتی #بدر
آخرین روز عملیات، کنار رودخانه دجله — ورودی پل شناور نصب شده بر روی رودخانه دجله و ساعاتی قبل از شهادت سردار #شهید_مهدی_باکری فرمانده دلاور #لشگر_۳۱_عاشورا در آن سوی رودخانه
#عملیات_بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه #شرق_دجله_عراق انجام شد. رزمندگان اسلام در آغازین روزهای عملیات، موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما در ادامه، به دلیل فشار بی امان دشمن و پاره ای دلایل دیگر، بعد از هفت روز نبرد سنگین و تن به تن، عملیات با عدم الفتح روبرو شد.
در این عملیات سرداران مظلوم وشجاع جبهه ها شهیدان حاج کاظم رستگار ،حسن بهمنی ،ناصر شیری میثم(مرتضی)شکوری، عاشقانه وآگاهانه دیدار معشوق شتافتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘ #سالروز_شهادت 🚩
✔
💟
۲۵ اسفند ۱۳۶۳
#عملیات_بدر
سالروز شهادت سردار کبیر سپاه اسلام
فرمانده عاشورایی #لشکر_۳۱_عاشورا
#جاویدالاثر_شهید_مهدی_باکری 🌹
.
.
🖥 فرازی از سخنرانی ناب #شهید_مهدی_باکری ☘
💎
💕
#شادی_روح_ملکوتیش_صلوات
#شهدای_بدر
#شهدای_اسفند_۴۰۱
@
میگفت: از خدا خواستم بدنم حتی
یک وجب از خاک زمین را اشغال نکند!
آب دجله او را برای همیشه با خود بُرد...
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
فرمانده میداند
که خیبر سوز دارد ؛
وقتی که لشگر میرود
گـردان می آید ..!
#شهید_مهدی_باکری🌷
#فرمانده #لشکر_31_عاشورا
به یاد عاشوراییان لشکر عاشورا
به یاد فرمانده لشکر 31 عاشورا
سردار #شهید_مهدی_باکری
... روی سخن، پیش از همه با دینداران است، آنان كه فریاد هل من ناصر حسین بن علی را از كربلا شنیدهاند، اما در میان ضعفا و قاعدین در خانه ماندهاند و اخبار جنگ را تنها از رادیوها گوش كردهاند و پنداشتهاند كه در ثواب مجاهدین راه خدا نیز شریك هستند. آیا ميتوان در خانه خفت و در ثواب مجاهدین راه خدا شریك بود؟ آیا ميتوان فریاد «جنگ جنگ تا پیروزی» سر داد، اما تشنگی در راه خدا را تجربه نكرد و در محاصرهی دشمن نیفتاد و پیكر برادر شهید را ساعتها بر گرده نكشید؟ آیا ميتوان فریاد «جنگ جنگ تا پیروزی» سر داد، اما مارش عملیات را در خانه از رادیو شنید؟ نه، سالها از عاشورا گذشته است، اما هنوز حكومت كرهی زمین در كف یزیدیان است و تا آنگاه كه حكومت در كف یزیدیان باشد داغ كربلا تازه است و با گذشت زمان التیام نميیابد... (متن از #شهید_مرتضی_آوینی)
#دفاع_مقدس
✨✨زخم های شانه✨✨
💧روایتی از شهید مهدی باکری:
بعد از عمليات خيبر با آقامهدى باكرى به حمام رفتيم و در حين دوش گرفتن متوجه شدم شانه هاى آقامهدى جراحات زيادى برداشته است.
علت اين امر را جويا شدم.
ولى از پاسخ امتناع كرد ولى وقتى اصرار را ديد با قسم دادن من به روح برادر بزرگوارش حميد تا اين موضوع را در جايى بازگو نكنم، گفتند:
بعد از عمليات خيبر جنازه هايى در آن سوى خط پدافندى جا مانده بود كه مجبور شدم به وسيله طناب آنها را به اين سوى خط منتقل سازم كه در اثر استمرار كار شانههايم زخمى شد.
راوی: شهيد رحمتالله اوهانىزنوز🌷
#شهید_حمید_باکری
#شهید_مهدی_باکری
🌷
بعد از عملیات خیبر ؛
فرماندهان را بردند زیارت امام رضا(ع)
وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بودیم
برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و
نمک تبرکی آورده بود. نمکش را
همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان.
اما مهدی حال همیشگی را نداشت!
گفتم: «تو از ضامن آهو چه خواستهای
که این چنین شده ای!! نابودی کفار؟
پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟»
چیزی نمیگفت. به جان امام قسمش دادم،
گفت: فقط یک چیز. گفتم: چه چیز؟
گفت: «مصطفی! دیگر نمیتوانم بمانم. باور کن.
همینرا به امامرضا(ع) گفتم. گفتم: واسطه شو
این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد».
عجیب بود. قبلا هروقت حرف از شهادت
میشد، می گفت برای چه شهید شویم؟
شهادت خوب است؛ اما دعا کنید پیروز شویم.
صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنیچه؟
اما دیگر انقطاعی شده بود....
امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد
و بدر شد آخرین عملیاتش....
راوی: مصطفی مولوی
کتاب: نمی توانست زنده بماند
خاطراتی از شهید مهدی باکری
نویسنده: علی اکبری
ناشر: صیام ،صفحه ۹۸٫
#خاطرات
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
#شهید_مهدی_باکری
#امام_رضایی_ها
#شلوار_فرمانده_باکری!
🌷در عملیات والفجر ۲، در منطقه حاج عمران حضور داشتیم که فرمانده عملیات شهید بزرگوار مهدی باکری بود و در این زمان دشمن شدیداً در منطقه پاتک میزد تا مجدداً آن منطقه را از دست ما بگیرند؛ در این عملیات مسئولیت آقامهدی استحکام بخشیدن به خطوط دفاعی بود تا نیروهای پدافند جایگزین شود. در این منطقه دو ارتفاع بود که مسئول یکی از محور بنده و دیگری شهید یاغچیان بود.
🌷روزی آقامهدی که از محور من بازدید میکردند مشاهده کردند که زانوی سمت چپ شلوار بنده پاره شده و با سیم دوخته بودم. به راننده اش گفت که از پایین، شلوار خود را برای من از ساکش بیاورد ولی با شرط امانت. شلوار را که پوشیدم دیدم کهنه و زانویش با وصله دوخته شده است. پس از چند روز پوشیدن زانوی دیگر این شلوار هم پاره شد. خلاصه عملیات تمام شد و من به ذرفول برگشتم و این شلوار را درخانه گذاشتم.
🌷....پس از مدتی باکری مرا دید و جویای امانتش شد غافل از اینکه من امانتی وی را از یاد برده بودم و نمیدانستم که کجا گذاشته ام. پس از کلی گشتن، دست آخر شلوار را پیدا کردم و پس دوختن و شستن آن را به آقامهدی پس از مدتی برگرداندم. ولی با اینحال آقا مهدی به من گفت که امانتدار خوبی نیستم و به من دیگر امانت نمیدهد. پس از چند روز آقا مهدی قرار بود در پادگاه دزفول سخنرانی کند که پس از دقایقی متوجه شدم که همان شلوار را بر تن دارد.
راوی: رزمنده دلاور محسن ایرانزاد که در اکثر عملیاتها، سردار باکری را همراهی میکرد.
#شهید_مهدی_باکری
#آشنایی_با_شهدا
همسر شهید باکری فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا تعریف می کند : « روزی در حالی که آقا مهدی ، از خانه بیرون می رفت به او گفتم : چیزهایی را که لازم داریم بخر . گفت : بنویس . خواستم با خودکاری که در جیبش بود بنویسم ، با شتاب و هراس گفت : مال بیت المال است و استفاده شخصی از آن ممنوع است و حتی اجازه نداد چند کلمه با آن بنویسم »
راوی همسر شهید
#شهید_مهدی_باکری
#آشنایی_با_شهدا
#خاطرات_شهید
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟»
گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
#شهید_مهدی_باکری🌷
╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮
🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥
کانال ایتا(#حافظان_امنیت)
https://eitaa.com/kakamartyr3
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مدح و ستایش حضرت روح الله از رزمندگان مخلص #دفاع_مقدس
... به یاد #امام_خمینی و #شهدا
🌷 شهدایی که می بینید :
#شهید_علیرضا_نوری
#شهید_حجت_ملا_آقایی
#شهید_احمد_کاظمی
#شهید_مهدی_محمد_باقری
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_سعید_سلیمانی
#شهید_سید_محمد_حسینی
#شهید_محمد_حسین_ساعدی
#شهید_محمد_رضا_دستواره
#شهید_مهدی_زین_الدین
#شهید_غلامرضا_یزدانی
#شهید_سعید_امینی
#شهید_حسین_پور_جعفری
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_مهرداد_رحیمی
#شهید_حبیب_غنی_پور
🛑 فرمول اخلاص!
🔸 در یکی از همین آمدوشدها با ماشین، آقا مهدی به من گفت: «میخوام یه فرمولی بهت بگم که ببینی کارِت برای خدا هست یا نه؟» با خودم فکر کردم حتماً چیزی از من دیده یا فهمیده که این حرف را مطرح میکند. یک لحظه از خودم بدم آمد. گفتم: «آقا مهدی، چطور میشه آدم توی جنگ بیاد، مجروح بشه، این همه درد و رنج بکشه بعد بگه آیا کارش برای خداست یا نه؟ فکر میکنید کار ما برای خدا نیست؟» گفت: «نه منظورم این نبود که کار شما برای خدا نیست. من میخوام یه فرمولی بهت بگم که در هر زمانی بتونی کار خودت رو بسنجی.» گفتم: «بفرمایین آقا مهدی.» گفت: «اگر یه زمانی تونستی از جیب خودت یه پولی رو در راه خدا انفاق کنی، اون وقته که میفهمی این جنگیدنت هم برای خدا هست یا نه. مصطفی، انفاق مال از ایثار جان سختتره.» این حرف آقا مهدی هنوز هم در گوشم هست.
📣 راوی: مصطفی مولوی
📚 از کتاب «ف.ل.۳۱» روایت زندگی #شهید_مهدی_باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا
📖 ص ۱۲۶
✍ علی اکبری مزدآبادی
❤️ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🟢 «بریم تو هشت سال دفاع مقدس»
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃وقتی شهید باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفتهام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
#دفاع_مقدس
┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
🟢 «بریم تو هشت سال دفاع مقدس»
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃وقتی شهید باکری فرمانده نامآور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جملهای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفتهام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شدهای که بیتالمال را به زیر پایت انداختهاند؟
#دفاع_مقدس
ابلاغیه سرلشکر شهید مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش!
🔹 بعد از همه نیروها غذا بگیرید، کمتر و دقیقا هم نوع آنها باشد، در داشتن مواد غذایی، چادر و پتو فرقی با بقیه نداشته باشید.
#شهید_مهدی_باکری
#آشنایی_با_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🎙 مهدی؛ احمد؛ بهشت...
آخرین مکالمه بیسیم #شهید_مهدی_باکری و شهید کاظمی
۱۹ دی، #سالروز_شهادت #شهید_احمد_کاظمی
لحظاتی از #فیلم_موقعیت_مهدی با هنرمندی و کارگردانی هادی حجازی فر
#یک_تکه_فیلم
#سکانس_برتر
📸 برادران باکری در یک قاب
آنها از دوران کودکی و نوجوانی تا دوران انقلاب و جنگ، تاریخچهای پر از شجاعت و خدمت به میهن اسلامی داشتند و به عنوان نمادهایی از ایمان و اراده ملت ایران در یادها میمانند...
حمیدی که در خیبر سینه به سینه رژیم بعثی ایستاد و پیکرش در پل شیطان ماند و مهدی که در عملیات بدر عاشورایی فرماندهی کرد و در دجله جاودانه شد.
#فرماندهان
#لشکر۳۱_عاشورا
#افتخار_آذربایجان
#شهید_مهدی_باکری
#شهید_حمید_باکری
«دنیا مثل شیشهای میماند که یکدفعه میبینی از دستت افتاد و شکست.»
#شهید_مهدی_باکری
توی ماشین داشت اسلحه خالی میکرد، باچند تا بسیجی دیگه. از عرق روی لباسهایش میشد فهمید، چقدر کار کرده.... کارش که تموم شد از کنارمان داشت میرفت.
به رفیقم گفت: چطوری مش علی؟
به علی گفتم: کی بود این؟
گفت: #مهدی_باکری جانشین فرمانده.
گفتم: پس چرا داره بار ماشین رو خالی میکنه؟!
گفت: یواش یواش اخلاقش میاد دستت....
#شهید_مهدی_باکری
گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم، چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است، نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ما نبود، کنجکاو شدم، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقامهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت، ادامه دادم: آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین من، آخه چرا شما؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم: زن رفتگر محله، مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادن میگفتن اگه تو بری نفر جایگزین نداریم، رفته بود پیش شهردار و آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش،
اشک تو چشام جمع شد هر چی اصرار کردم آقا مهدی جارو رو به من، نداد، خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا کسی متوجه نشه.
#شهید_مهدی_باکری
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🕊
بعضیها را نمیتوان دوست نداشت
بعضیها را نمیتوان فراموش کرد
آقا مهدی یکی از آنهاست...
#سردار_مجنون
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_لشکر۳۱عاشورا
#خاطرات_شهید
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟»
گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
#شهید_مهدی_باکری🌷
🕊🕊