🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
بیست و هفتم خرداد ماه ، سالروز تاسیس #جهاد_سازندگی به فرمان #امام_خمینی_ره و یاد و خاطره #شهدای_سنگر_ساز_بی_سنگر ، #امام_شهداء و 190 #جهادگر_شهید شهرستان نجف آباد را گرامی می داریم .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
#سال۱۳۵۷
#هفدهم_شهریور
#میدان_شهداء_تهران
#جمعه_خونین
#قیام_خونین_یوم_الله_هفده_شهریور۱۳۵۷
۱۷ شهريور مکرر #عاشورا و #ميدان_شهدا مکرر #کربلا و شهداي ۱۷ شهریور مکرر #شهداي_کربلا و مخالفان ملتها مکرر #يزید و وابستگان او هستند .
با گسترش دامنه #انقلاب و #تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف ، دولت #جمشيد_آموزگار مجبور به #استعفاء شد و #محمدرضا_شاه، #جعفر_شريف_امامي را که از سران فراماسونري و ۱۵ سال رييس #مجلس_سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکيل #کابينه جديد کرد.
رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست #آشتي_ملي و احترام به #روحانيت، سعي داشت اوضاع را کنترل کرده و از #خشم و #نفرت عمومي بکاهد ، اما هوشياري #حضرت_امام_خميني_ره باعث شد که ایشان طي پيامي خطاب به #ملت_ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم #انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند.
به اين ترتيب در ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ که مصادف با روز #عيد_فطر بود راهپيمايي #تاريخي و #عظيمي بر پا شد.
اين #تظاهرات در روز ۱۶ شهريور ماه بار ديگر تکرار شد و در بين مردم اعلام شد که #صبح روز بعد، يعني #۱۷_شهريورماه در #ميدان و #خيابان_ژاله (شهدا) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات #جمعه_۱۷_شهريور_ماه، رژيم شاه توسط #ارتشبد_غلامعلي_اويسي فرماندار نظامي #تهران اعلام حکومت نظامي کرد ، اما مردم در #ميدان_ژاله (شهداي کنوني) تجمع کردند و ناگهان با ديدن #تانکها و #زرهپوشهاي_نظامي و #مأموران مسلسل به دست حکومت نظامي #غافلگير شدند.
#مأموران_مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا #جمعيت را #ناجوانمردانه هدف #رگبار قرار دادند و مردم بيگناه را به #خاک و #خون کشيدند.
عده زيادي از مردم در اين روز توسط #دژخيمان رژيم به #شهادت رسيدند، اما اين حادثه #نقطه_عطفي جهت افزايش #خشم و #اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش #رژيم گرديد و در #تاريخ ننگين ستمشاهي به عنوان #جمعه_سياه و #جمعه_خونين براي هميشه باقي ماند.
یاد و خاطره #شهدای این قیام خونین و #امام_شهداء گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو_باد
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹
💐🌴🌺🍀🌺🌴💐
#امام_زمان_عج_و_شهداء
#شهید_والامقام
#احمدعلی_نیری
یک بار با بچه ها ی مسجد و احمد آقا به زیارت قم و جمکران رفتیم. بعد از اقامه ی نماز، به ما گفتن برای خرید یک ساعت وقت دارید. ما راه افتادیم به سمت مغازه ها، یکدفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیایان شروع به حرکت کرد! به یکی از رفقام گفتم: «احمد کجا می رود؟!» دنبالش راه افتادیم. آهسته شروع به تعقیبش کردیم. آن زمان مثل حالا نبود، حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطرافش خیلی تاریک شد.
احمد متوجه شد دنبالش داریم می رویم. به ما گفت: «کار خوبی نکردید برگردید.» گفتیم: «نمی شه ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم می آییم.» دو دفعه دیگه هم اصرار کرد برگردید. ولی ما همان جواب قبلی را دادیم. بعد نگاهش را به صورت ما انداخت و گفت: «طاقتش را دارید؟ می توانید با من بیایید!؟» ما که از همه ی احوالات احمد بی خبر بودیم گفتیم: «طاقت چی رو؟ مگه کجا می خوای بری؟»
نفسی کشید و گفت: «دارم میرم دست بوسی مولا.» باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شل شد . ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: «اگه دوست دارید بیایید بسم الله.» نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش برافروخته بود با کسی حرف نمی زد و سرجایش نشست. از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه همین ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.
📚کتاب عارفانه، صفحه ۸۸ اای ۹۰
جهت تعجیل در فرج و سلامتی #امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐 💐