#شهید_مجتبی_کرمی از #مدافعان_حرم بود كه همزمان با #ایام_عزای_ابا_عبدالله_الحسین_(ع) در سوم #محرم#سال_94 به #شهادت رسید.شهید كرمی تنها چند روز بعد از #فرمانده و مراد خود سردار شهید حاجحسین همدانی رخت شهادت پوشید
.
راوی:همسر بزرگوار شهید
14مهرماه 1394 ساعت هشت ونیم شب بود. به مجتبی تلفن زدند و گفتند كه سریع آماده شود و خودش را به پادگان انصارالحسین (ع) برساند. كوله پشتیاش را آوردم همان كولهای كه همیشه در مأموریتها با خودش میبرد. زمانی كه وسایل مجتبی را آماده میكردم اشك میریختم. مجتبی هم اشك در چشمانش حلقه بسته بود. اما خودش را خیلی كنترل كرد كه پیش من و دخترمان ریحانه اشكهایش جاری نشود. مجتبی ریحانه را در آغوش گرفت و بوسهباران كرد. انگار خودش هم میدانست این رفتن دیگر بازگشتی ندارد. انگار میدانست آخرین باری است كه ریحانه را میبوسد و میبوید
.
بعد به من گفت: نسرین جان! جان شما و جان ریحانهام. مجتبی به من گفت اگر زمانی برای من اتفاقی افتاد، شما به یاد #مصیبت_حضرت_زینب(س) بیفت و از ایشان كمك بخواه. بعد گفت: من به ندای #رهبرم #لبیك میگویم. از پله كه پایین میرفت، ایستاد و دستانش را برای همیشه برای ما تكان داد و رفت. مجتبی بعد از 11 روز در 25 مهرماه در شهر #حلب #سوریه با اصابت #تركش زیر چشم و سرش به شهادت رسید
.
دخترم ریحانه خیلی دل تنگ پدرش میشود. سر سفره غذا یا موقع خواب همهاش پدر را یاد میكند و بهانه او را میگیرد. از خاطرات پدرش برای من میگوید. لباسهای شیك خودش را میپوشد و میرود به عكس پدرش نگاه میكند و میگوید بابا من خوشگل شدم؟ مجتبی در وصیتنامهاش خطاب به ریحانه نوشته است: به #دختر_گلم_ریحانه بگو كه خیلی دوستش داشته و دارم اما دفاع از حرم حضرت زینب(س) و #دردانه_امام_حسین(ع) واجبتر بود. مجتبی خیلی دوست داشت كه ریحانه حافظ قرآن شود. برای همین من تمام تلاش خودم را میكنم كه مجتبی را به آرزویش برسانم. تلاش میكنم كه تنها یادگار همسرم، #زینبی تربیت شده و پرورش یابد
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) و هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ .
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_وعجل_فرجهم
#شهید_مجتبی_کرمی
#مدافع_حرم_آل_الله
#لبیـڪ_یا_زینب
#لبیـڪ_یا_رقیه
#مدافعان_حرم_برای_پول_رفتند؟
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#شهادت_روزیتون
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج 🌹
🍃چشمانش زمین #زینبیه را در پی یار میکاود شاید نشانه ای بیابد که دل بیقرارش تسکین پیدا کند. از همسفرانش میپرسد ولی هیچکس خبر ندارد.
.
🍃دیگر پاهایش یارای همراهی ندارد که زمین میخورد. نیست! نتوانست پیدایش کند. امید از وجودش رخت بر بسته بود و هر لحظه عرصه را به خود تنگ تر میدید😔
.
🍃شده بود #هاجری دوباره در پی جرعه ای آب تا رفع عطش کند، آب حیاتش، یار یکدلش بود بیست و چهار سال با هم زندگی کردند و بنای #عشق را ساختند. دلش میخواست دست پر برگردد🌹
.
🍃دخترش چشم به راه بود و پسرش بیتاب و همه چشمشان به #حلب بود تا بلکه عزیز سفر کردهشان را برگرداند و حالا او یارش را در همین حوالی حس میکرد. عجیب بود عزیزش در حلب و خودش در #دمشق ولی بوی او را حس میکرد❣
.
🍃چشم میگرداند کور سوی امیدی در دلش میدید. دست به زانو میگیرد و یا #زینبی میگوید میبیندش همین نزدیکی برای زیارت آمده بود به گمانم، پیراهنی سپید به تن کرده. سرخی پهلویش تضاد عجیبی ایجاد کرده بود دست به #پهلو به این سو میآید♡
.
🍃چشم هایش حالا او را بهتر میدید به سمتش میدود جوان تر شده سفر #آسمان به جانش چسبیده که انقدر سر حال بود ولی دست به پهلو...
#سعید را میبیند که دوباره متولد شده❤
.
🍃بغضی عجیب گلوگیرش شده آخرین بار با دخترش #زینب و پسرش #حسین ولادتش را جشن گرفتند و اینبار هردو با هم مفتخر به حضور #بانوی_صبر تولد پاسدار حریم عشق را جشن میگیرند.
#تولدت_مبارک عزیز سفر کرده💞
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🌺به مناسبت سالروز تولد #شهید_سعید_انصاری
.
📅تاریخ تولد : ۴ دی ۱۳۴۹
.
📅تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴
.
📅تاریخ انتشار : ۴ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا(س)
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃چشمانش زمین #زینبیه را در پی یار میکاود شاید نشانه ای بیابد که دل بیقرارش تسکین پیدا کند. از همسفرانش میپرسد ولی هیچکس خبر ندارد.
.
🍃دیگر پاهایش یارای همراهی ندارد که زمین میخورد. نیست! نتوانست پیدایش کند. امید از وجودش رخت بر بسته بود و هر لحظه عرصه را به خود تنگ تر میدید😔
.
🍃شده بود #هاجری دوباره در پی جرعه ای آب تا رفع عطش کند، آب حیاتش، یار یکدلش بود بیست و چهار سال با هم زندگی کردند و بنای #عشق را ساختند. دلش میخواست دست پر برگردد🌹
.
🍃دخترش چشم به راه بود و پسرش بیتاب و همه چشمشان به #حلب بود تا بلکه عزیز سفر کردهشان را برگرداند و حالا او یارش را در همین حوالی حس میکرد. عجیب بود عزیزش در حلب و خودش در #دمشق ولی بوی او را حس میکرد❣
.
🍃چشم میگرداند کور سوی امیدی در دلش میدید. دست به زانو میگیرد و یا #زینبی میگوید میبیندش همین نزدیکی برای زیارت آمده بود به گمانم، پیراهنی سپید به تن کرده. سرخی پهلویش تضاد عجیبی ایجاد کرده بود دست به #پهلو به این سو میآید♡
.
🍃چشم هایش حالا او را بهتر میدید به سمتش میدود جوان تر شده سفر #آسمان به جانش چسبیده که انقدر سر حال بود ولی دست به پهلو.....
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_سعید_انصاری
.
📅تاریخ تولد : ۴ دی ۱۳۴۹
.
📅تاریخ شهادت : ۲۳ دی ۱۳۹۴
.
📅تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا(س)
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی